عذاب وجدان شدید

[amir.karbalaiy]

من چند سال پیش به دلیل بیکاری و نیاز مالی شدیدی که پیدا کردم چند عدد از ربع سکه های مادرم و خواهرم که پس انداز کرده بودند را بدون اطلاع آن ها برداشتم به امید اینکه بعد از پیدا کردن کار بذارم سر جاشون
اما از بعد اون جریان سر هر کاری که رفتم یا پولش برکت نداشت که بتونم جمع کنم یا جز ضرر چیزی نداشت
میدونمم که هر چی بدبختی و بد بیاری دارم بخاطر همون پوله
واقعا دیگه موندم چی کار کنم
ترو خدا کمکم کنین
اصلا و به هیچ وجهم نمیتونم برم بهشون بگم که دزدیه اون سکه ها کار من بوده

[farokh]

من چند سال پیش به دلیل بیکاری و نیاز مالی شدیدی که پیدا کردم چند عدد از ربع سکه های مادرم و خواهرم که پس انداز کرده بودند را بدون اطلاع آن ها برداشتم به امید اینکه بعد از پیدا کردن کار بذارم سر جاشون
اما از بعد اون جریان سر هر کاری که رفتم یا پولش برکت نداشت که بتونم جمع کنم یا جز ضرر چیزی نداشت
میدونمم که هر چی بدبختی و بد بیاری دارم بخاطر همون پوله
واقعا دیگه موندم چی کار کنم
ترو خدا کمکم کنین
اصلا و به هیچ وجهم نمیتونم برم بهشون بگم که دزدیه اون سکه ها کار من بوده

خب هر کار اشتباهی تاوانی داره که باید قبولش کنید

بهتره در این مورد با خدای خودتون عهد ببنید که در اولین فرصت سکه ها رو پس بدید

امیدوارم راهی باز بشه که بتونید از این دین که بر گردنتونه رها بشید

[پریماه.]

من چند سال پیش به دلیل بیکاری و نیاز مالی شدیدی که پیدا کردم چند عدد از ربع سکه های مادرم و خواهرم که پس انداز کرده بودند را بدون اطلاع آن ها برداشتم به امید اینکه بعد از پیدا کردن کار بذارم سر جاشون
اما از بعد اون جریان سر هر کاری که رفتم یا پولش برکت نداشت که بتونم جمع کنم یا جز ضرر چیزی نداشت
میدونمم که هر چی بدبختی و بد بیاری دارم بخاطر همون پوله
واقعا دیگه موندم چی کار کنم
ترو خدا کمکم کنین
اصلا و به هیچ وجهم نمیتونم برم بهشون بگم که دزدیه اون سکه ها کار من بوده

به خواهرتون نگید ولی فک میکنم به مادرتون توضیح بدید برا کار لازم داشتید و قسد داری برشون گردونی شما دزدی نکردید احتیاج داشتید و قسد برگردوندن سکه ها داشتید بگو اذیت میشدی از این موضوع
هیچ مادری بد فرزندش رو که نمیخواد بهش بگید حتما شرایط رو درک میکنه

[amir.karbalaiy]

اصلا و به هیچ وجه امکانش نیست که بهشون بگم
چون به خود من هم شک داشتن و من قانعشون کردم که کار من نبوده و الان اصلا روم نمیشه بگم کار من بوده.
حس میکنم تا آخر عمر باید تاوان این کارمو پس بدم

[پریماه.]

ببین خود هم داری جواب خودت میدی تنها راه حل اینکه از این عذاب وجدان در بیایی این که با مادرتون بگید
نمیکشتت که نمیگه که دیگه خونه نیا شاید سرزنشت کنه سخت هست ولی تنها راه حل غیر اینم نیست

[amir.karbalaiy]

شاید اون نکشدم و بازم خونه راهم بده
اما دیگه نمیتونم توی چشماش نگاه کنم
دیگه روم نمیشه خودم برم خونه
من و خانواده هر روز چشم تو چشم همدیگه هستیم
چجوری میتونن دیگه بهم اعتماد کنن.
اصلا اصلا اصلا نمیتونم برم بگم

[amir.karbalaiy]

آره شاید چون این پول از حروم بودن خارج بشه و این بد بیاری های منم تموم بشه بهترین راه حل همین باشه
اما الان اصلا موقعیت گفتنشو ندارم ایشالا یه موقعیت خوب گیر بیاد
خیلی خیلی ازتون ممنونم خانم پریماه

[amir.karbalaiy]

از دوست خوبم رنگو هم خیلی خیلی ممنونم