نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: ترس از مطرح کردن

1219
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5625
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    ترس از مطرح کردن

    سلام به همه دوستان
    مشکل خاصی دارم میخواستم اگه ممکن هست کمک کنید
    حدود 4 سال پیش مادرم بر اثر یه ضایعه مغزی شد و تقریبا همه کارهاش به تنهایی نمیتونه انجام بده در واقع ازش نگهداری میکنیم ولی خوب از اون زمان مدت زیادی گذشته و باهاش کنار اومدیم و مشکلی نداریم الان ولی خوب ضربه روحی و فشار زیادی تقریبا وارد شد به همه مخصوصا به من
    حالا مشکل بدتری پیدا کردم اونم اینه که مشکل قلبی دارم ( رماتیسم قلبی ) ولی خانواده ام خبر ندارن و خوب برای درمان هم نمیتونم تنهایی اقدام کنم . هر کاری کردم نتونستم مطرح کتم این قضیه رو با خانواده و ترس هم از اینه دوباره تحمل فشار زیاد و غذاب کشیدن رو نداشته باشن
    مخصوصا مادرم فوق العاده حساس ه
    اصلا ریختم بهم نمیدونم چیکار کنم هر چقدر با خودم فکر میکنم بگم بگم نمیتونم
    دارم دیوانه میشم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از مطرح کردن

    سلام
    غیر از مادر هیچ کسی رو ندارید ؟؟؟
    پدری برادری عمویی فامیل نزدیکی
    که از اون کمک بگیرید ؟؟
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5625
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از مطرح کردن

    چرا برادر و پدر دارم موضوع این نیست
    موضوع کمک کردن نیست موضوع اینه که دوست ندارم خانوادم متوجه بشن مشکل اینه وگرنه کسانی هستن که برای کمک باشن ولی در نهایت خانوادم متوجه میشه

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از مطرح کردن

    خوب نمیتونید تا ابد این موضوع رو از همه پنهون کنید چون پدرمادر شما حق دارن بدونن
    ولی میتونید برای مصلحت حال مادرتون از ایشون مخفی کتید ولی نمتونید به بقیه نگید
    چون هممونطوری که گفتم حق دارن بدونن
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9718
    نوشته ها
    267
    تشکـر
    79
    تشکر شده 214 بار در 117 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از مطرح کردن

    خب اول به برادرتون بگین.کم کم پیش برین فقط خیلی نگرانشون نکنید.نارحتی قلبیو الان تقریبا دیگه همه تو بزرگسالا دارن.کارش دو تا قرصه.فوقش یه روز دکتر رفتن و یه دارو..بعد خیالشون راحت میشه.
    امضای ایشان
    .:: M:R NIRO NAJA ::.

  6. 2 کاربران زیر از m-a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ترس از مطرح کردن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Hunk_Dead نمایش پست ها
    سلام به همه دوستان
    مشکل خاصی دارم میخواستم اگه ممکن هست کمک کنید
    حدود 4 سال پیش مادرم بر اثر یه ضایعه مغزی شد و تقریبا همه کارهاش به تنهایی نمیتونه انجام بده در واقع ازش نگهداری میکنیم ولی خوب از اون زمان مدت زیادی گذشته و باهاش کنار اومدیم و مشکلی نداریم الان ولی خوب ضربه روحی و فشار زیادی تقریبا وارد شد به همه مخصوصا به من
    حالا مشکل بدتری پیدا کردم اونم اینه که مشکل قلبی دارم ( رماتیسم قلبی ) ولی خانواده ام خبر ندارن و خوب برای درمان هم نمیتونم تنهایی اقدام کنم . هر کاری کردم نتونستم مطرح کتم این قضیه رو با خانواده و ترس هم از اینه دوباره تحمل فشار زیاد و غذاب کشیدن رو نداشته باشن
    مخصوصا مادرم فوق العاده حساس ه
    اصلا ریختم بهم نمیدونم چیکار کنم هر چقدر با خودم فکر میکنم بگم بگم نمیتونم
    دارم دیوانه میشم
    خب دوست عزیز در حال حاضر علوم پزشکی پیشرفت کرده و شما نباید نگرانی داشته باشید

    ولی این برای وقتیه که شما به موقع مراجعه کنید

    اینو بدونید هر روزی که در معالجه خودتون اهمالکاری کنید ...

    خیانتی به خانوده است و مسلما" ضررش بیشتر از نگفتنش هست
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد