پروفسور بك، در واقع قانونمنديهاي انديشه – منطق – را وارد روانشناسي كرده است و همانگونه كه منطق، راه و رسم درستانديشي را ميآموزد، شناختدرماني نيز روشهاي اجتناب از اختلالات رواني را آموزش ميدهد و به همين منظور، ميكوشد تا انگارههاي بيمارگونه در سنجش با منطق و عقلسليم كاهش يابد و به اين ترتيب، روند سلامت تسريع و تقويت شود.
نام كتاب: عشق هرگز كافي نيست: شيوههاي نو براي حلّ مشكلات زناشويي و خانوادگي براساس شناختدرماني
Love is never enough: how couples can overcome misunderstanding, resolve...
نوشتة: آرون تي بك (Beck, Aaron T)
ترجمة: مهدي قراچهداغي
مشخصات نشر: تهران: نشر ذهنآويز، ۱۳۸۶.
نوبت چاپ: بيستويكم ۱۳۸۶
مشخصات ظاهري: ۳۹۳ صفحه
قيمت: ۵۵۰۰۰ ريال
پيشگفتار اين كتاب:
آيا تاكنون از خود پرسيدهايد كه چرا بعضي خانوادهها با تفاهم و سازگاري، زندگي را با شادكامي ميگذرانند، در حالي كه – درست برعكس – گروهي از مردم، در حلوفصل سادهترين و ابتداييترين مسائل زندگي نيز با دشواري و سردرگمي مواجهاند؟ چگونه است كه بسياري از خانوادهها به رغم مشكلات عيني و ملموس (نظير فقر، بيماري و مشكلات ديگر) از زندگي بههنجار و بهساماني برخوردارند، در حالي كه گروه ديگر، با وجود برخورداري از همهگونه امكانات مادّي و وسائل راحتي، در گردابي از گرفتاريها و مشكلات غوطهورند؟
آيا بهراستي مشكلات زناشويي غيرقابلحل است و آنچنان كه گاه – اينجا و آنجا – گفته و شنيده ميشود تنها دو راه وجود دارد: طلاق يا تحمل و خودكشي تدريجي؟!
ريشة مشكلات زناشويي در كجاست و چگونه ميتوان به حلّ و رفع آن پرداخت؟
كتاب "عشق هرگز كافي نيست" پاسخي است به اين پرسشها، پاسخي كه جوهرة آن را به سادگي ميتوان در يك كلام خلاصه كرد: تفاهم!
درد و مشكل، سوءتفاهم و درمان و راهحل، تفاهم است.
چگونه ميتوان به تفاهم دست يافت؟
پايههاي نظري آن چيست و روشهاي رسيدن به تفاهم (حلّ و رفع مشكلات) كداماند؟
بيترديد همة كساني كه با پژوهشهاي اخير روانشناسي آشنايي دارند، به اهميت نظريات پروفسور آرون تي بك و همكاران او آگاهي دارند.
كشفيات پروفسور آرون بك، تحولي شگرف در روانشناسي و كاربرد آن در عرصة درمان و حلّ مشكلات زناشويي پديد آورده است.
من خود سالها، بيصبرانه، چنيني تحولي را انتظار كشيدهام: تحولي كه نهتنها چشماندازي نو در افق روانشناسي پديد آورده است، بلكه بر تمام پژوهشهاي گذشته و آينده نيز پرتوي تازه افكنده و براي بسياري از مسائل روانشناسي، پاسخي مؤثر و ثمربخش آورده است.
پروفسور آرون بك، از روشهاي متعارف روانپزشكي و دارودرماني آغاز كرد و به شناختدرماني رسيد. بدين ترتيب، او پايهگذار و مبتكر مكتبي است كه انقلابي در درمان اختلالهاي رواني پديد آورده و چشماندازي روشن و اميدبخش ترسيم كرده است. "شناختدرماني" كه در آغاز با طرح اصول كلّي آن مطرح شد، به سرعت مورد استقبال روانشناسان و رواندرمانگران قرار گرفت و تكنيكهاي آن بهطور گسترده، در زمينههاي مختلف از جمله رفع اختلالات خانوادگي و تقويت روحيه و بهبود روابط انساني كاربرد يافت.
پروفسور آرون بك، در توضيح چگونگي تكوين نظرياتش مينويسد كه چگونه بهعنوان يك محقق و روانپزشك معتقد به اصول روانشناسي متعارف، با تجديدنظر در آراء و نظريات فرويد، و ترديد در روشهاي ديگر درمان اختلالهاي رواني، به كشف اين نظريه نائل آمده است.
سالها، افسردگي بهعنوان يكي از اختلالات عاطفي، مورد توجه روانشناسان قرار داشت؛ اما دكتر بك آن را ناشي از اختلال فكري (خطاي شناخت) دانست و بدينترتيب، روش ويژهاي را براي درمان آن پيشنهاد كرد، كه با توجه به نحوة نگرش و شيوة برخورد آن با بيماري، به "شناختدرماني" موسوم است.
برپاية اين نظريه، افسردگي و اضطراب، ناشي از انحراف ذهن از موازين عقلي و افتادن در دام طرز فكر غيرمنطقي است؛ بنابراين، با تغيير طرز نگرش و اصلاح انديشة مراجع ميتوان اختلال او را درمان كرد. بر اين اساس، روند درمان عبارت است از: گذار از پندارهاي نادرست ذهني به واقعيت. پروفسور بك، در واقع قانونمنديهاي انديشه – منطق – را وارد روانشناسي كرده است و همانگونه كه منطق، راه و رسم درستانديشي را ميآموزد، شناختدرماني نيز روشهاي اجتناب از اختلالات رواني را آموزش ميدهد و به همين منظور، ميكوشد تا انگارههاي بيمارگونه در سنجش با منطق و عقلسليم كاهش يابد و به اين ترتيب، روند سلامت تسريع و تقويت شود.
يكي از جاذبههاي اين نظريه آن است كه شناخت پايه و اساس درمان است. آرون بك، با آگاهيهاي يك متفكر ژرفانديش و يك روانشناس بصير، و انساندوست، مهمترين مسائل روانشناسي معاصر را زير ميكروسكوپ تخصص خود ميبرد و به همة آنها پاسخي شايسته و سزاوار ميدهد. پاسخي كه بنيان آن بيش از هر چيز بر موازين عقلي و منطقي استوار است.
يكي از مسائل عمدة عصر ما، افزايش سرسامآور طلاق است. بيش از ۶۰% پيوندهاي زناشويي در امريكا به شكست ميانجامد و آمار طلاق در ساير كشورها نيز رضايتبخش نيست. آرون بك، معتقد است كه مهمترين علّت مشكلات زناشويي و روابط انساني، سوءتفاهم است. به اعتقاد او تفاوت در نحوة نگرش افراد باعث بروز اختلافات و پيآمدهاي ناشي از آن ميشود.
نبايد تصور كرد كه پاية اختلافات، همواره ناشي از سوءنيت و يا بدذاتي طرفين يا يكي از آنهاست، بلكه در اكثر موارد ناشي از اين واقعيت است كه هر يك از آنها صادقانه مسئله را بهنحو متفاوتي ميبيند.
آرون بك ميگويد:
"آنچه گفته ميشود، با آنچه شنيده ميشود، گاه كاملاً متفاوت است."
اختلافات زناشويي معمولاً وجود دارند، مهم اين است كه زن و شوهر، حاضر شوند دربارة مشكلاتشان بهنحو صحيح و سازنده گفتوگو كنند و همانگونه كه درصدد مبارزه با ويروس بيماريها برميآيند، با آفت زندگي مشتركشان نيز به مقابله و مبارزه برخيزند.
با توسل به روشهاي "مراقبه" كه در فرهنگ عرفاني ما از اهميت ويژهاي برخوردار است، بايد سلامت و بهداشت روابط انساني را تضمين كرد؛ بدين معني كه با مراقبت دائمي، مسئله را بهوضوح و از زواياي گوناگون موردتوجه و تعمق قرار داد.
هنگام بروز اختلافات – بهويژه در سطح خانواده – بايد اين سؤال را با تأمل و گشادهنظري و انصاف مطرح كرد كه:
- او مسائل را چگونه ميبيند؟
- من مسائل را چگونه ميبينم؟
بدين ترتيب، با گسترش حوزة نگرش خود، مسئله را در جاي واقعي آن – كه گاه بسيار كوچك و بياهميت است – قرار ميدهيم. چهبسا آنچه ما "مراحمت" ميدانيم، ديگران "مزاحمت" تلقي كنند. بنابراين، يكي از روشهاي مؤثر براي جلوگيري از بروز اختلاف، درك وضعيت طرف مقابل است. در زبان انگليسي، واژة understanding درست مترادف اين مفهوم است. براي درك وضعيت ديگران، بايد خود را در stand او بگذاريم، در غير اين صورت، چهبسا كه در درك مسئله نيز راه خطا بپيماييم.
تصور كنيد: مردي خسته از محل كار به خانه باز ميگردد. ممكن است به علّت مشكلاتي كه در اداره با آن مواجه بوده است، در وضعيت مساعدي بهسر نبرد. اگر همسر او قادر به درك وضعيت او نباشد، چهبسا در اثر هجوم "افكار اتوماتيك" خود، دچار سوءتفاهم شود. آنوقت چهبسا گفتوگوي زير دربگيرد:
- چته! چرا خودتو گرفتي؟
- خستهام. (سكوت)
- چي؟... خستهاي؟ مگه من نيستم! از صبح تا حالا دارم توي خونه جون ميكنم... كه چي؟ قيافة نحس آقا رو ببينم...
چنين گفتوگويي، از همان آغاز محكوم به شكست است. زيرا بر پاية انگارههاي نادرست ذهني استوار است و هيچ تناسبي با واقعيت موضوع ندارد. افكار اتوماتيك، افكاري هستند كه خارج از اراده و صلاح و سنجش فرد، فضاي ذهني او را انباشته ميكنند. دكتر بك اين افكار را "ويروس تفاهم" مينامد. به يك تعبير، تم اصلي كتاب عشق هرگز كافي نيست را "افكار اتوماتيك" تشكيل ميدهد.
داستان فيل در شب تار در مثنوي مولانا، شاهد همين ماجرا است. "هر كسي بر حسب فهم گماني دارد." در حالي كه مسئله بر سر اين است كه گمانها به يقين تبديل شود.
هر كسي از ظن خود شد يار من وز درون من نجست اسرار من
داستان ديگر، اختلاف زباني (پنداري) سه مرد بر سر خريد انگور است. هر سه يك چيز را طلب ميكنند؛ اما اختلاف زبان آنها مانع از درك اين واقعيت است كه انگور و عنب و اوزوم يكي است. اندوه ژرف مولانا را در پس اين بيت حس ميكنيد؟
مردم اندر حسرت فهم درست آنچه ميگويند به قدر فهم توست
در بسياري موارد، ريشة اختلافات زناشويي، در تفاوتهاي جسمي و رواني زن و مرد نهفته است. براي نمونه – همانگونه كه در كتاب آمده است – گفتوگو براي بسياري از مردها وسيلة تبادل اطلاعات است؛ در حالي كه براي بيشتر زنها وسيلة همدلي و دادوستد عاطفي است.
درك صحيح مسئله در يك نگرش نظاميافته امكانپذير است. بسياري از اختلافها اگر بهنحو سازندهاي با آنها برخورد شود، ميتواند سرشار از جاذبه و زيبايي باشد. جاذبه و زيبايي روابط زن و مرد، ريشه در همين دوگانگي دارد. متأسفانه در فرهنگ مردسالاري، بسياري از مسائل يكطرفه به سود مرد حلّوفصل ميشود؛ كه خود منشأ يكي از سوءتفاهمهاي رايج است.
روشهاي مقابله با سوءتفاهم كداماند؟
توجه كردن، گوش دادن و سؤال كردن و گسترش فرهنگ صراحت و مبادلة اطلاعات صحيح، از جمله مؤثرترين راههاي مقابله با سوءتفاهماند. يكي از شيوههاي مؤثر و كارساز در عرصة روابط انساني، تبديل شكايت به درخواست است. آرون بك معتقد است بهجاي آنكه انرژي خود را صرف برخوردهاي عصبي و بحثهاي زائد و بينتيجه كنيم، ميتوانيم براي دستيابي به تفاهم و درك متقابل از "درخواست" سود جوييم.
چندي پيش، شاهد گفتوگوي پدر و مادري بودم كه فرزندشان، در اثر سانحهاي مجروح شده و خون از سر و رويش جاري بود. آنها بهجاي سمتگيري صحيح و همسويي و همدلي براي رساندن هر چه سريعتر فرزند خود به درمانگاه، مجروح شدن او را دستماية تسويهحسابهاي شخصي و خصومتها و عداوتهاي ديرين خود كرده بودند و هر كدام ميكوشيد با صدايي بلندتر تقصير را به گردن طرف ديگر بياندازد:
- صد دفعه گفتم براي بچه دوچرخه نخر، مگر به گوشت رفت، مرد!
- سركار، سر به هوا تشريف دارين... ديدي بالاخره بچه رو به كشتن دادي!
بايد مواظب بود كه مشكلاتي از اين دست، به مشكل بزرگتر تبديل نشود.به نظر مسخره ميآيد، اما چهبسا كميسيونهاي حلّّ اختلاف كه به علّت عدممراقبت و توجه كافي به هدف و مقصود اصلي، به ضدّ خودش، يعني كميسيون افزايش اختلاف منجر شده است.
بايد وقت معيني را براي گفتوگو دربارة اختلافات، در نظر گرفت. شايد بهتر باشد در هر هفته، زمان مشخصي به اين امر مهم اختصاص داده شود.
به جاي نسبت دادن خصوصيات منفي به يكديگر و زدن برچسبهاي مختلف، ميتوان به گسترش فرهنگ توجه و تفاهم كمك كرد.
زني كه ميگويد شوهرم خسيس است، بايد وضعيت او را از جهات گوناگون بررسي كند. گاه ممكن است فقر به شكل خسّت خونمايي كند. اگرچه فقر ميتواند يكي از علل سوءتفاهمات و اختلافات بنيادي باشد، اما با افزايش و بسط فرهنگ تفاهم، ميتوان از تلخي و فشار آن كاست. به هر حال، افزودن مشكلي بر مشكلات ديگر، خردمندانه نيست و دردي را دوا نميكند و اگر مشكلي به نام فقر وجود دارد، نبايد مشكل ديگري به نام سوءتفاهم و اختلافنظر را نيز به آن افزود. فراموش نكنيم كه كوشش ما بايد مصروف دستيابي به وحدتنظر و يا دستكم تفاهم باشد. مسلماً كوشش براي نيل به تفاهم بايد متقابل باشد، وگرنه، راه به جايي نميبرد. از همينروست كه "خانوادهدرماني" مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است.
جامعة بشري در پايان قرن بيستم، بيش از هر چيز به تفاهم و وحدتنظر و عمل نيازمند است. اكنون كه ابرهاي تيره خصومتهاي ديرين در سطح جهاني، جاي خود را به روشناي تفاهم و گفتوگوي سازنده داده است؛ اكنون كه تز همزيستي مسالمتآميز مجدداً محور توجه قرار گرفته است؛ رفع اختلافات (غالباً ناچيز) زناشويي، نبايد مانع راه تفاهم انسانها باشد و به قول ظريفي، در عصر همزيستي مسالمتآميز، خندهدار است كه زن و شوهر نتوانند زير يك سقف 4*3 با مسالمت زندگي كنند!
تفرقه در روح حيواني بود نفس واحد روح انساني بود
بيترديد اگر مطالب اين كتاب را كه از تجربيات تلخ و شيرين زندگي زن و شوهرها الهام گرفته است و حاصل پژوهشهاي عميق و گستردة روانشناسي باتجربه و عاليقدر است، به كار ببنديد، نهتنها به زندگي مشترك شما فروغي تازه ميبخشد، بلكه پرتو آن به ساير عرصههاي زندگي و درنهايت، تربيت و پرورش فرزندان شما نيز سرايت خواهد كرد. از ياد نبريم كه يك خانوادة سالم و خوشبخت، يك واحد اجتماعي سالم را تشكيل ميدهد.
دور نرويم! بهطور خلاصه، اين كتاب بهمنظور ارائه راهحلّي سنجيده و استوار براي مشكلات و مسائل زناشويي نوشته شده است. نويسندة كتاب، علّت اصلي بروز اختلافات زناشويي را سوءتفاهم و خطاهاي شناخت (تحريفهاي شناختي) و "افكار اتوماتيك" ميداند.
رسيدن به تفاهم، مستلزم كوششي دوجانبه است؛ بدين معني كه زن و شوهر، هر دو بايد براي آن تلاش كنند. آنچه غالباً ناديده گرفته ميشود، زمينههاي بروز سوءتفاهم و يا رفتار و كنشهاي سوءتفاهمبرانگيز است. بنابراين، براي رسيدن به تفاهم بايد زمينهها و كانونهاي بروز سوءتفاهم را از ميان برد. مسلماً زن و شوهر، براي رسيدن به تفاهم، بايد صادقانه عمل كنند. اما اين بدان معني نيست كه ويژگيها و تفاوتهاي فردي خود را ناديده انگارند. فراموش نكنيم كه هر نه گفتني خيانت نيست.
جا دارد كه به يكي از جنبههاي مهم و مؤثر اين كتاب يعني پرسشنامهها و جداول ارزنده و راهگشاي آن اشاره شود. همانطور كه عكسهاي راديولوژي و نتايج آزمايش خون، پزشك معالج را در تشخيص نوع بيماري و انتخاب نوع درمان ياري ميكند، پرسشنامهها و جداول دقيق و سنجيدة پروفسور آرون بك نيز به تشخيص نوع مشكلات و گرفتاريهاي زناشويي و در نتيجه، ارائه بهترين راهحل كمك بهسزايي ميكند. از اينرو، لازم است كه با دقت و حوصلة كافي به اين پرسشنامهها و جداول پرداخته شود.
صميمانه به همة زوجهايي كه گمان ميكنند به آخر خط رسيدهاند و جز طلاق راه ديگري نمييابند، به همة كساني كه در آستانة زندگي زناشويي هستند و حتّي به كساني كه موي خود را در آسيب عمري پر از دغدغه و جنجال سپري كردهاند و در واقع، مسير عمر را از بيراهه پيمودهاند، خواندن اين كتاب ثمربخش و راهگشا را توصيه ميكنم. مضافاً اينكه در طيّ سالها كه به مشاورة خانواده و مشاورة زناشويي مشغول بودهام، شناختدرماني را در حلّ مشكلات خانوادگي و زناشويي بسيار مؤثر ديدهام.
اي كاش امكانات مالي اين اجازه را به من ميداد، تا به همة كساني كه با هزاران اميد زندگي مشترك خود را آغاز ميكنند و يا نوميدانه چارهاي جز گسستن پيوند زناشويي نميبينند، يك جلد از اين كتاب ارزشمند را هديه ميكردم.
عيسي جلالي
*** *** *** *** ***
فهرست عناوين فصلهاي كتاب:
- پيشگفتار (دكتر عيسي جلالي)
- مقدمه
- فصل ۱: قدرت تفكّر منفي
- فصل ۲: روشنايي و تاريكي
- فصل ۳: ديدگاههاي مختلف
- فصل ۴: شكستن قاعدهها
- فصل ۵: ايستايي در مناسبات زناشويي
- فصل ۶: فروپاشي زندگي زناشويي
- فصل ۷: افكار خاموش: چشم طوفان
- فصل ۸: ترفندهاي ذهن
- فصل ۹: نبرد سهمگين
- فصل ۱۰: زندگي زناشويي سعادتمندانه
- فصل ۱۱: تقويت بنيادها
- فصل ۱۲: سازگار كردن روابط زناشويي
- فصل ۱۳: خطاهاي شناختي خود را اصلاح كنيد
- فصل ۱۴: هنر گفتوگو
- فصل ۱۵: هنر سازگاري
- فصل ۱۶: جلسات حلّ اختلاف
- فصل ۱۷: تخفيف خشم
- فصل ۱۸: مسائل ويژه