براى چشمهايم "نماز باران"
بخوان...
بغض كرده ،
ابريست ،
اما نمی بارد...!
براى چشمهايم "نماز باران"
بخوان...
بغض كرده ،
ابريست ،
اما نمی بارد...!
اومَـدَنِ هیچـکَسْ تــو زِندِگــیت
بـــی حِکمَــت نیـــست
یــا میشِـه فَـردِ زِنـدِگیــت
یــا دَرسِ زِنــدِگیـت . . .
افسار دلم دست خدا بود چنین شد
ای وای اگر دست خودم بود چه میشد؟
مقصود دلم مهر و وفا بود چنین گشت
گرقصددلم جور و جفا بود چه میشد…؟
هر وقت که دستتون از همه جا کوتاه شد، با همه ی وجودتون این جمله رو بگید.
خیلی بی نظیره...
:.وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ .:
کارم را به خدا می سپارم، خداوند بینای به بندگان است
از سکوتم بترس!!!
وقتی ساکتم لابد
دردهایم
را
برده ام پیش
خدااااااا
خدا را چه ديدی؟!
شايد يک روز در كافه ای دِنج و خلوت،اين كلمه ها و نوشته ها صوت شدند
برایِ گوشهای تو
كه رویِ صندلیِ رو به رویِ من نشسته ای...
و برایِ يک بار هم كه شده
چایِ تو سرد شد
بس كه خيره ماندی به من...
زندگی هزارچهره ورنگ دارد..که گاهی بروفق مراداست وگاه عذاب آور.
شایدتوازآن دست آدمهایی باشی که قاعده زندگی رابرهم میزنندوبرای رسیدن به خواسته هرناروایی راروامیدانند.حتی به قیمت زندگی آدمها.
شایداین"بازی پنهان"ماآدمهاست ونه"زمانه"
حـــــــــــــــــــــــا جــــــــــــــــی
ادعــــــــــام نـــمــــــیــــــشــــه
اگـــــــــــــــ بـــــشـــــــــه قـــــیـــــــامــــــــت مــــیــــــــــشــــــــ ـــــــــه^_^
از خودم خسته شدم ،کاش میشد خدا تعویضم میکرد
حساب کتاب دنیا که ورق میزدم از فرمول عدالتش خوشم اومد!!!
هرچیزی رو بگیری که پشتش* اه و التماسه* یه چیزی رو باید پس بدی که اسمش*تقاصه*
دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست اما برای ماهی زندگیست برای کسی که دوستت دارد *زندگی* باش نه * تفریح *
گفت: حالت را نمی پرسم چون می دانم خوبی...
عکس هایت همه با لبخند اند...
و نمی دانست عکاس که می گوید سیــــــــــــــب...
مــن یــادِ حمـاقـتِ آدم مـی افتـم و پـوزخنـد مـی زنـم... !
از تمام دنیا
یک صبح سرد
یک چای داغ
و یک صبح بخیر او
برایم کافی است...
می گویند انسانها میمیرند ولی صداها می مانند
ولی خدایا این عادلانه نیست
صدای او که به دروغ می گفت دوستت دارم هم باقی بماند
بقیه زنــــــــــــــدگی میکنن تا یه روز بمیـــــــــــــــرن،
ما میمیـــــــــــــــریم تا یه روز زنــــــــــــدگی کنیم...!!¡¡
, هر کجا هستی باش... به درک!!!
پنجره... فکر... هوا... عشق... زمین... مال خودت،
اصلا خاک عالم تو سرت!!!
.
.
.
.
.
.
(سهراب سپهری اعصابش خورده،
یارانه شو میخوان قطع کنن.. هیچی نگو)
مـــن بـــــــرات چــــی بـــودم
👈قــــصـــه تــــکــراری....❤یـــــکــ کــــه بـــــاور کرد خیـــــــلی دوستـــــش داری❤
مـــــن بــــرات چــــی بودم 👈ســــایه تنــــهایـــــی
یــــکی که فـــــکر میــــــکرد تو بــــراش دنیــــــایــــی❤❤❤😞
#درد
گفتم: خواهرم حجابت؟گفت: دلم پاک است. گفتمش: مگر می شود پاکی هزاران نگاه را بدزدی و دلت پاک باشد؟!
دلمممم
کما میخواهد
از همان هایی که
دکتر میگوید
متاسفم
فقط براش دعا کنین
همین
لج کـرده ام...
کـه تکلـیف ِ ایـن بـغض ِ بلـاتکلیـف را روشـن کنـم
گـره بـازوانـت از ایـن تـنگ تـر نمـی شـود؟
کفتار نگاه مضحکه آمیزی به شیر کرد و گفت:....!
سلطان آهویت را ربودم.آيا باز هم میگویی سلطانم!!!!
شیر،لبخندی زدو گفت:...!!
آهویی که با کفتارها بنشیند...!
داشتنش برای من و خاندان شیر ها ننگ است...
واسه این دنبالت نیومدم آره اینجوریاس!
هـمـیـشــه
در پــیِ تـعـبـیــری خـــوش؛
در خـوابـهــایــم،
بــه دنـبـــالِ تــو میگردم ....
زیبــاتــرین حــسِ سجــده ..
ایــن است کــه ..
تــو در گــوشِ "زمــین" پــچ پــچ مــیکنی ..
امــّــا ..
در "آسمــان" صــدایت را مــیشنـوند. '
دَست هـآی تو حق ِمن اَست ,
حقم را کف ِ دستم بگُذار..
چهارتا ذکر قرآنی آرامش بخش که توی زندگیت معجزه ها میکنه
فقط یه کم اراده میخواد که بخوای به حافظت بسپریشون اونوقته که موقعی که بهشون نیاز داری بهترین شماره تلفن ها برای تماس گرفتن با خدا هستن
خداوند همیشه در دسترسه هیچ موقع نتش قطع نمیشه وتنها کسیه که نخونده از متن پی امت مطلعه
خبر داری که پر سرعت ترین نت مال خداست
خییییلی آسونن
خیییییلی مجرب هستن
کوتاهی نکن حفظشون کن و همیشه بگو
1-حسبنا الله و نعم الوکیل (برای وقتایی که ترس و اضطراب داری)
2-لا اله الا انت انی کنت من الظالمین(وقتی خیلی ناراحتی و دلت گرفته)
3-افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد(برا وقتایی که میخوای خدا مکر و حیله دیگران رو در حق تو خنثی کنه)
4-ماشاالله لا قوه الا بالله(برا وقتایی که طالب زیبایی در دنیا هستی)
راستی یادت نره این پیامو کپی کن تا همه چهارتا از راه های وصل شدن به خدارو بدونن
کپی ازاد است ...
.ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﮐﻤﯽ ﻣﺴﺖ ﮐﻨﻢ
ﺟﺮﻋﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺰﻧﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺒﺎﯾﺴﺖ ﮐﻨﻢ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﺩﺍﺋﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺟﻬﺎﻧﻢ ﺑﺮﻭﺩ
ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﺮﻭﺩ
ﺳﺎﻗﯿﺎ ﺩﺭ ﺑﺪﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮﺍﻥ ﺟﺎﻡ ﺑﺪﻩ
ﮔﻮﺭ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻏﻢ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺟﺎﻡ ﺑﺪﻩ
ﺑﺮﻭﺩ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﮑﻨﺪ
ﺷﻬﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻏﻢ ﺯﺩﻩ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﮑﻨﺪ....
خدای من....
ما برای گرفتن دست های تو ریسمان نبسته ایم ،
دل بسته ایم
همین که هوای دلمان خوب باشد ،
برایمان کافی ست
پس با تمام مهرت ،
هوای این روزهای دلمان را خوب کن
ﻧﻮﺷﺘـــــــﻪ ﻫـ ـﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻭ
ﻣﯽ ﮔـــــﻮﯾﯽ ﭼﻪ ﺯﯾﺒــــــﺎ ....
ﺭﺍﺳــــــــــــــــــــ ﺘﯽ !!!
ﺩﺭﺩ ﻫﺎﯼ ﺁﺩﻡ ﻫــــــــــﺎ ﺯﯾــﺒﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭند آخه؟؟
یا درکم کن
یا شر کم کن
شازده کوچولو گُفت
گُلِ مَن گاهی بَداَخلاق و کَم
حوصِله و مَغرور بود
اَما ماندَنی بود این بودَنَش بود که او را تَبدیل به گل مَن کَرده بود
I
من شبیه خودمم...
شبیه کسی نیستم.........
اگه میخوای مثه بقیه باشم
خوووووووووو بقیه هستن.بعله دادا اینجوریاس
شازده کوچولو گُفت
گُلِ مَن گاهی بَداَخلاق و کَم
حوصِله و مَغرور بود
اَما ماندَنی بود این بودَنَش بود که او را تَبدیل به گل مَن کَرده بود
I
آیا میدانستید
اگر آیه آخر سوره کهف
را قبل از خواب بخوانیم
هرساعتی که بخواهیم بیدار میشویم !!
سوره کهف آیه ۱۱۰
ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﺸﺮﻯ ﻫﺴﺘﻢ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺷﻤﺎ(ﺍﻣﺘﻴﺎﺯم ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ) ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﺣﻰ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪﻣﻌﺒﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻳﻜﻰ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﻣﻴﺪﻟﻘﺎﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﻧﺠﺎمﺩﻫﺪ، ﻭ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺷﺮﻳﻚﻧﻜﻨﺪ.(110)
آیه آخر سوره کهف
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى
ٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَمَن
كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا
صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
اينجا سرزمين جمله هاى وارونه است
جايي ك (( گنج )) (( جنگ)) مى شود،
((درمان)) (( نامرد)) و(( قهقهه)) (( هق هق))!!!
ولى (( دزد)) همان (( دزد)) است
(( درد )) همان (( درد )) است و
(( گرگ)) همان (( گرگ)) ...
ارى سرزمين جملات وارونه،
جايست ك (( من )) (( نم)) زده است و
(( يار )) (( راى)) عوض كرده است،
(( راه)) گويى (( هار )) شده،
و (( روز )) ب (( زور )) ميگذرد،
((اشنا)) را جز در (( انشا )) نميبينى وچه
(( سرد)) است اين ((درس)) زندگى،
اينجاست ك (( مرگ)) برايم (( گرم )) ميشود چرا كه (( درد )) همان (( درد )) است!
همه ی دخترا وقتی احساساتی میشن....
بی عقل هم میشن
شازده کوچولو گُفت
گُلِ مَن گاهی بَداَخلاق و کَم
حوصِله و مَغرور بود
اَما ماندَنی بود این بودَنَش بود که او را تَبدیل به گل مَن کَرده بود
I
ای کاش اگر حال خوشی در هنگام دعا دست داد جز فرج یار دعائی نکنیم الهم عجل لولیک الفرج
عسکری از دار فانی دیده بسته
گرد ماتم بر رخ مهدی نشسته
گشته سامرا دوباره وادی غم
بر پدر، صاحب زمان بگرفته ماتم
یادت میاد؟؟؟
وقتی کوچیک بودیم...
تلویزیون...
با شام سبک...
با پنکه شماره 5...
مشقاتو مینوشتی خط خط از بالا به پایین////////
اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت.
یادت میاد؟؟؟
وقتی ک صدای هواپیما رو میشندیم...
می پریدیم تو حیات براش دست ت************ میدادیم✈...
می نشستیم به انتظارکلاس چهارم تا با خودکار بنویسیم✏...
یادت میاد؟؟؟
وقتی مامان می پرسید ساعت چنده میگفتیم بزرگه رو6 و کوچکه رو4
یادت میاد؟؟؟
وقتی نقاشی میکردی خورشیدو رو زاویه برگه میکشیدی...
یادت میاد؟؟؟
فکرمیکردی قلب انسان این شکلیه♡
یادت میاد؟؟؟
در یخچالو کم کم میبستی تا ببینی لامپش چه جور خاموش میشه...
یادت میاد؟؟؟
اگه کسی بهت میگفت برو آب برام بیار اول خودت از سر لیوان میخوردی و دهنتو با دستت پاک میکردی...
*بگذارش به اشتراک تا لبخند رولب همه جاری کنی.* این متن آرامش خوبی به آدم میده
ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻦ ﭼﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﮐسى رو ﻧﻤﯽ ﮐﺸﻪ...
یک دختر کوچک به داروخانه رفت و گفت: معجزه دارید؟
مﻌﺠﺰﻩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ؟ !
ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺪﯼ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻮﯼ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮﻡ ﮔﻨﺪﻩ ﺗﺮ
ﻣﯽ ﺷﻪ !
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯽ ﮔﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺑﺪﻩ ، ﻣﻨﻢ ﻫﻤﻪ
ﭘﻮﻝ ﻫﺎﻡ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺍﻭﻧﻮ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﺨﺮﻡ .
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ ، ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻌﺠﺰﻩ
ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻭﺷﯿﻢ.
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻩ ، ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﯾﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﯾﺪ .
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﺳﺘﯽ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﺻﺪﺍﺋﯽ ﮔﻔﺖ :
ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﭘﻮﻝ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺷﻤﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﻋﺎﻟﯿﻪ ، ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺑﺮﺍﯼ
ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮﺕ !
ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻨﻮ
ﺑﺒﺮ ﺧﻮﻧﻪ ﺗﻮﻥ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﺖ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺗﻬﯿﻪ
ﮐﻨﻢ؟ !
ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻮﻕ ﺗﺨﺼﺺ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻣﻐﺰ ﺑﻮﺩ
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻋﻤﻞ ﺑﺪﻭﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻫﯿﭻ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﺷﺪ.
ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ .
ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﭘﺴﺮﮎ ﺻﺤﯿﺢ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ.
دکتر ارنست گروپ رئیس سابق بیمارستان هانوفر المان ...
چندی پیش این خاطره رو در یک کنفرانس علمی مطرح کرد...
و اون مرد جراح کسی نبود جز
... پروفسور مجید سمیعی
حتمابخونید پشیمون نمیشید
دخترک جیغ کشید دخترک هرزه نبود
عشق آبستن شد و دگر پرده نبود
پسر اما مغرور:این منم مرد زمین
تو خودت خواسته ای عشق یعنی همین
دخترک مادر شد و پسر حاشا کرد
دخترک هیچ نگفت نگهی بالا کرد
و سپرد دست خدا بعد از این زندگی اش
دخترک آه کشید آه از سادگی اش
پسر از او گذشت رفت از آن شهر و دیار
دخترک تنها ماند شهر بی یاور و یار
زاده شد فرزندش نام او شد لیلا
بی نهایت معصوم بی نهایت زیبا
بی کس و بی همراه با تمام سختی
ساخت دنیای خویش پر شد از خوشبختی
دخترش رعنا شد پاک و بی آلایش
هدیه ی خوب خدا یک بغل آرامش
چند سالی که گذشت آن پسر بابا شد
صاحب دخترکی تخس و بی پروا شد
از وجود دختر کل شهر ارضا شد
باز هم عدل خدا با سند امضا شد
پسر قصه ی ما فهمید خیلی زود
علت بدبختی و غم او چه بود
یادش آمد آن روز آه آن دختر پاک
که زمین گرد است و چرخش این افلاک
حقیقت این است ...
فرودگاهها، بوسه های بیشتری از سالن های عروسی به خود دیده اند!
و دیوار بیمارستانها بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند!
به راستی چرا اینگونه ایم؟
همه چیز را موکول میکنیم به زمانی که چیزی در حال از دست رفتن است!!!!
میتوان زیبازیست....
نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم....
نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بدوخوب!....
لحظه ها میگذرند.....
گرم باشیم پرازفکر وامید....
عشق باشیم و سراسر خوشيد
ﭼﻨﺪ ﻗــﺪﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣــﺶ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧــﺪﺍﺭﻡ
ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑـــﺎﺯ ﮐﻦ
ﺗﻤﺎﻡ ﻣـــﻦ ﭘﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯾﺖ ...
ﻫﯿﭻ ﻧــﮕﻮ !
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷـﻢ ﺑـﮑﺶ
ﺁﺭﺍﻣﺸــﯽ ﮐﻪ ﺁﻏــﻮﺵ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ
ﺣﺘﯽ ﺧــﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﺪﯾﺪﻩ
ﯾﻘــﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺑـﻬﺸـﺖ
ﺗﻌﺒﯿــﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﮔﻮﺷﻪ
ﺁﻏـــﻮﺵ ﺗــﻮﺳﺖ
یعنی میشود روزی برسد.....
که بیآیی.....
مرآ در آغوش بگیری....
بخوآهمـ گـله کنمـ....
بگویی هیـس دیگه هیچـی نگو .....
بگویی هـمه کآبوس هآ تمومـ شد عزیزمـ
از حالـآ مـن و تـو بآ همیــــمـ .....
هیس !!! ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
من ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
این دنیا فقط بلده عشق رو به نفرت تبدیل کنه
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟!
باز می خندم که خیلی، گر چه می دانی که نیست
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست؟!
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم، روی ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست!
بعد تو این کار هر روز من است
باور این که نباشی، کار آسانی که نیست!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)