نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: وسواس فکری شوهر

11198
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7122
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    وسواس فکری شوهر

    سلام من 4 ساله که ازدواج کردم و مدتی بعد از ازدواج فهمیدم همسرم وسواس فکری داره طوری که دایما در فکرو خیاله اونم از نوع منفی و بسیار بد مثلا زیاد به مرگ فکر میکنه یا اینکه تو تصادف عزیزانش بمیرن یا اتفاقی بد رو همیشه برای هرچیزی که حتی نقطه ای مثبت باشه پیش بینی میکنه من همواره تلاش کردم تا اونو از منفی بافی نجاتش بدم و نقش یه ناجیو ایفا کنم به درست یا اشتباه حتی سر اینکه خودش نمیتونست حقش بگیره با خونوادش درافتادم ولی در نهایت به خاطر اینکه کلا آدم روراستی نیست باهمه نتونستم ثابت کنمبه هرحال خسته شدم و به بن بست رسیدم از دروغاش الان در صورتی که نیتم نجات دادن اون از منجلاب خود آزاری فکری توهر زمینه ای بود خودم هم افسرده شدم و با اینکه با خونواده ی همسرم در یک ساختمونیم قطع رابطه ام البته ایشون رو منع نکردم از رفتو اومد با خونوادش با وجود اینکه از زنداداشش سیلی خوردم وتو جمع 10 نفره شوهرم گفت ندیدم که سیلیت زد تنها جوابی بود که شنیدم خیلییییییییییییییی احساس تنهایی میکنم چون از خونواده ی خودم هم دورم احساس میکنم همسرم منو دوست نداره با وجود اینکه چه به لحاظ زیبایی ظاهری تحصیلی و خونواده و فرهنگ بالاترم ولی خداشاهده کمبودهاشو به روش نیوردم چیزی که آزارم میده رو راست نبودنشه و اینکه احساس میکنم برای فرار از من به کارش پناه بردهدر صورتی که نفع درامدی هم نداره طوری که من 6صبح تا 10 شب تنهام با یه بچه ی 2 ساله با حقوق600تومن و400تومن قسط تورورخدا کمکم کنید وسواس فکریشو چطور درمان کنم من شایط مالیم جوری نیست که بتونم به مشاوره مراجعه کنم برای مشکلم زندگیم داره به سیاهی و تباهی کشیده میشه هیچگونه میل جنسی و احساسی و عاطفی دیگه بهش ندارم با وجو د اینکه 22 سالمه کاملا افسرده شدم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7122
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من با بی تجربگی ازدواج کردم میتونین کمکم کنید زندگیمو نجات بدم تا به بن بست نرسه؟

    شاید نیاز باشه یگم افکار منفیش ریشه در دوران کودکیش داره وهمیشه از کودکیش با حاطره های بد یاد میکنه چون پدری معتاد داشت و تمام بار زندگی در سن 8 سالگی به دوش همسرم و مادرش بوده همش میگه تو بچگیم دلم میگرفت مخصوصا دم غروب و گریه میکردم و فوق العاده حساسه نسبت به اینکه کسی ازش نارارحت نشده باشه در صورتی که ابدا چیزی نمیگه که کسی نارارحت بشه وسواس عملی هم داره به تمیزی حساسه وحموماش همیشه بیش از یک ساعت طول میکشه دستشویی رفتناش طوریه که من فکر میکنم گاهی داره حموم میکنه

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6620
    نوشته ها
    203
    تشکـر
    122
    تشکر شده 252 بار در 118 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بی تجربگی در ازدواج

    دوست عزیز
    از همسرت ناراحت نباش و به این فکر کن که اون واقعا مریضه و کارایی که میکنه دست خودش نیس و بخاطر مریضیشه.من فکر میکنم اگه مراجعه حضوری به روانشناس نداشته باشی و با چند تا راهنمایی تجربی حال همسرت زیاد تغییری نکنه.ایشون شدیدا نیاز به روانشناس و حتی شاید دارودرمانی هم دارن.اگه نمیتونی رو کمک خانواده ش حساب کنی از خانواده خودت کمک بگیر.ازشون بخواه کمکتون کنن ببریدش دکتر و درمانش کنید.به عنوان قرض ازشون کمک بخاه.به نظر من حتی این شرایط اقتصادی نامناسبتون هم دلیلش بیماری همسرتونه که نمیتونه راحت و با تمرکز باشه.انشالاه که مشکلاتت حل بشه

  4. 2 کاربران زیر از RANAA بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : بی تجربگی در ازدواج

    سلام
    دوست عزیز بعضی از مراکز مشاوره خانواده هست ک پولی نیست و مشاوره رایگان میدهند بهتره بپرسید و از مشاوره حضوری استفاده کنید همسر شما بیمار هستن و نمیشه با نظرات غیر علمی ما ایشون درمان بشن...
    سعی کنید با خانواده همسرتان مخصوصا مادر ایشون رابطه تان را برقرار کنید و از راه محبت انها را هم باخودتان همراه کنید برای درمان همسرتان...هیچوقت نمیشه ی مرد را جدا از خانواده اش دید شما به حمایت خانواده اش نیاز دارید
    ان شاالله موفق و موید باشید و خبرها واتفاقات خوشی تو زندگیت اتفاق بیفته...

  6. 5 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بی تجربگی در ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط tanha7122 نمایش پست ها
    سلام من 4 ساله که ازدواج کردم و مدتی بعد از ازدواج فهمیدم همسرم وسواس فکری داره طوری که دایما در فکرو خیاله اونم از نوع منفی و بسیار بد مثلا زیاد به مرگ فکر میکنه یا اینکه تو تصادف عزیزانش بمیرن یا اتفاقی بد رو همیشه برای هرچیزی که حتی نقطه ای مثبت باشه پیش بینی میکنه من همواره تلاش کردم تا اونو از منفی بافی نجاتش بدم و نقش یه ناجیو ایفا کنم به درست یا اشتباه حتی سر اینکه خودش نمیتونست حقش بگیره با خونوادش درافتادم ولی در نهایت به خاطر اینکه کلا آدم روراستی نیست باهمه نتونستم ثابت کنمبه هرحال خسته شدم و به بن بست رسیدم از دروغاش الان در صورتی که نیتم نجات دادن اون از منجلاب خود آزاری فکری توهر زمینه ای بود خودم هم افسرده شدم و با اینکه با خونواده ی همسرم در یک ساختمونیم قطع رابطه ام البته ایشون رو منع نکردم از رفتو اومد با خونوادش با وجود اینکه از زنداداشش سیلی خوردم وتو جمع 10 نفره شوهرم گفت ندیدم که سیلیت زد تنها جوابی بود که شنیدم خیلییییییییییییییی احساس تنهایی میکنم چون از خونواده ی خودم هم دورم احساس میکنم همسرم منو دوست نداره با وجود اینکه چه به لحاظ زیبایی ظاهری تحصیلی و خونواده و فرهنگ بالاترم ولی خداشاهده کمبودهاشو به روش نیوردم چیزی که آزارم میده رو راست نبودنشه و اینکه احساس میکنم برای فرار از من به کارش پناه بردهدر صورتی که نفع درامدی هم نداره طوری که من 6صبح تا 10 شب تنهام با یه بچه ی 2 ساله با حقوق600تومن و400تومن قسط تورورخدا کمکم کنید وسواس فکریشو چطور درمان کنم من شایط مالیم جوری نیست که بتونم به مشاوره مراجعه کنم برای مشکلم زندگیم داره به سیاهی و تباهی کشیده میشه هیچگونه میل جنسی و احساسی و عاطفی دیگه بهش ندارم با وجو د اینکه 22 سالمه کاملا افسرده شدم

    خب شما میتونید از طریق شماره های درج شده در اول سایت مشاوره تلفنی داشته باشید

    ولی درمان فردی که تمایلی به تغییر نداره بسیار سخته ...

    داروهایی هستند که میتونن روی این وسواس فکری تاثیر داشته باشه ولی خب تکمیل دوره درمان بسیار مهمه


    براى درمان مى‏توان از راه و رسم‏ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مى‏کند.

    ۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مى‏توانند به آن اقدام کنند.

    ۲- تغییر شرایط زندگى:از شیوه‏هاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مى‏دهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مى‏شود.

    ۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوباره‏کارى‏ها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مى‏کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبت‏به برخى از امور بى‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

    ۴- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشه‏گیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مى‏تواند عاملى و سببى براى رفع این الت‏باشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.

    ۵- شیوه‏هاى اخلاقى:رودربایستى‏ها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى‏شود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى‏تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى‏دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مى‏تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.

    ۶- تنگ کردن وقت:بیش از این هم گفته‏ایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت‏ببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است‏با استفاده از متون و شیوه‏هایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفه‏اى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است‏سریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه‏اى در مواردى مى‏تواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
    ۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چاره‏اى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مى‏داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى‏شمارد و به نماز بایستد و وظیفه‏اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مى‏ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مى‏یابد هیچ واقعه‏اى اتفاق نمى‏افتد.

    شیوه‏هاى اصولى در درمان وسواس:
    الف) روانپزشکى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلى‏اش در روان پزشکى او به او اجازه مى‏دهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشه‏یابى‏ها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناخت‏خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوه‏هاى دیگرى را براى درمان لازم مى‏بینند بکار گیرند.
    بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روان‏پزشکى و گاهى هم در بیمارستان‏ها به طرق روانکاوى و روان‏درمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است ; بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.

    ب) روان درمانى:
    این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مى‏گیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى‏رود. درمان اختلال به‏صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى‏گیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.

    اصولى در روان درمانى:
    در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبه‏ها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
    الف - اصلاح محیط:
    غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبه‏هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،... است.

    ب - ارتباط خوب و مناسب:
    در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و... .

    ج - روانکاوى و روان درمانى:
    که در آن تلاشى براى ریشه‏یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقده‏ها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و...

    مشاوره و درمان روانی:
    در درمان غیردارویی، از الگوهای مختلف برای کاهش این اختلال بهره می‏گیرند که به برخی از آنها به طور اجمال اشاره می‏کنیم زیرا از این تکنیک‏ها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیماری استفاده می‏شود:
    ۱) شناخت درمانی، در این روش طی جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارضهای درونی خود به کمک روان‏درمان‏گر تغییر می‏یابد.

    ۲) رفتار درمانی:
    روشهای متعدد و متنوعی است از کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیت‏هایی جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا می‏دارد.
    ۳) گاهی نیز روانشناس با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار به کاهش ناهماهنگی‏های احتمالی در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگی آنها می‏پردازد.

    روشهای کلی درمان:
    برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود . ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.
    ۱) عدم پاسخ دهی:
    مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.

    ۲) تقابل به ضد:
    برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.

    ۳) فرمان ایست:
    در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .

    درمان دارویی:
    بیماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.

    توصیه های عملی
    ۱ ) اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیت‏هایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. ، از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیت‏ها یا موضوع‏های ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بی اختیاری» از خودش نشان دهد.
    سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث می‏شود موضوع‏ها یا موقعیت‏های اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود.
    ۲ ) به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانی است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.
    ۳ ) به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : وسواس فکری شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط tanha7122 نمایش پست ها
    سلام من 4 ساله که ازدواج کردم و مدتی بعد از ازدواج فهمیدم همسرم وسواس فکری داره طوری که دایما در فکرو خیاله اونم از نوع منفی و بسیار بد مثلا زیاد به مرگ فکر میکنه یا اینکه تو تصادف عزیزانش بمیرن یا اتفاقی بد رو همیشه برای هرچیزی که حتی نقطه ای مثبت باشه پیش بینی میکنه من همواره تلاش کردم تا اونو از منفی بافی نجاتش بدم و نقش یه ناجیو ایفا کنم به درست یا اشتباه حتی سر اینکه خودش نمیتونست حقش بگیره با خونوادش درافتادم ولی در نهایت به خاطر اینکه کلا آدم روراستی نیست باهمه نتونستم ثابت کنمبه هرحال خسته شدم و به بن بست رسیدم از دروغاش الان در صورتی که نیتم نجات دادن اون از منجلاب خود آزاری فکری توهر زمینه ای بود خودم هم افسرده شدم و با اینکه با خونواده ی همسرم در یک ساختمونیم قطع رابطه ام البته ایشون رو منع نکردم از رفتو اومد با خونوادش با وجود اینکه از زنداداشش سیلی خوردم وتو جمع 10 نفره شوهرم گفت ندیدم که سیلیت زد تنها جوابی بود که شنیدم خیلییییییییییییییی احساس تنهایی میکنم چون از خونواده ی خودم هم دورم احساس میکنم همسرم منو دوست نداره با وجود اینکه چه به لحاظ زیبایی ظاهری تحصیلی و خونواده و فرهنگ بالاترم ولی خداشاهده کمبودهاشو به روش نیوردم چیزی که آزارم میده رو راست نبودنشه و اینکه احساس میکنم برای فرار از من به کارش پناه بردهدر صورتی که نفع درامدی هم نداره طوری که من 6صبح تا 10 شب تنهام با یه بچه ی 2 ساله با حقوق600تومن و400تومن قسط تورورخدا کمکم کنید وسواس فکریشو چطور درمان کنم من شایط مالیم جوری نیست که بتونم به مشاوره مراجعه کنم برای مشکلم زندگیم داره به سیاهی و تباهی کشیده میشه هیچگونه میل جنسی و احساسی و عاطفی دیگه بهش ندارم با وجو د اینکه 22 سالمه کاملا افسرده شدم
    سلام

    متاسفم ار آنچه که خواندم البته ایشون با توجه به توضیحات مختصر شما و نوع رفتار و سابقه حتما مشکل دارند و تنها وسواس هم نیست بلکه نوع کمپلکسه که نیاز به تحلیل و مشاوره داره و هم دارو.

    بخش مشاوره رو که خوب میتونید به مراکز دولتی رجوع کنید. موفق باشید


    دکترا در روانشناسی

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21250
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وسواس فکری شوهر

    خیلی وسواس فکری بده...منم دارم.درکش کن و کمکش کن که خوب شه






  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21250
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وسواس فکری شوهر

    دقیقا...وسواس فکری با بدبینی فرق دارد....چرا ربطش میدین به هم...در زمینه ای که اطلاع ندارین لطفا راهنمایی اشتباه نکنید...در واقع بدبینی به نوعی پارانوئیده اگه اشتباه نکنم که با وسواس فرق داره

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    29968
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وسواس فکری شوهر

    نازی برو پیش مشاور

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31144
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وسواس فکری شوهر

    سلام عزیزم.
    به نظر من مشکلات خانوادگیتو به خانواده خودت مگو و جلو خانواده همسر هم هیچوقت با همسرت بحث نکن. چون هرچه افراد کمتری مشکلتو بدونن راحت تر میتونی حلش کنی. چون خانواده ها ناخواسته خیلی برای زوجین مشکل تراشی میکنن.
    توکل به خدا ایشاله با مشاوره درست بشه
    موفق باشی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وسواس فکری وحشتناک ترین بیماری روانی
    توسط saeedilami در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 12-31-2014, 02:54 PM
  2. بیماری وسواس
    توسط sepideh.t در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 12-29-2014, 01:39 AM
  3. وسواس فکری
    توسط محمد-محمد در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 10-17-2014, 02:42 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد