نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: ازدواج سنتی

2158
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    199
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    ازدواج سنتی

    سلام خسته نباشید. من دانشجو هستم و 1 ساله که با یکی از همکلاسی های پسرم ارتباط درسی داشتم ولی کاملا رسمی بودیم. بعد از مدتی فهمیدم بهم خیلی علاقه داره بخاطر همین منم عاشقش شدم. اون خیلی خیلی بهم محبت داشت. خیلی هم پاکه. خانوادمون هم تقریبا در جریان بودن. ولی اون بعد از گذشت 1سال بهم گفت که چون هیچ کدوم از موقعیتاش مناسب نیست زندگی من ممکنه نابود بشه و گفت خودشو در مقابل من مسول میدونه. از این جهت که حرفاش راسته و نمیخواد من رو قال بذاره هیچ شکی ندارم. چون خیلی خیلی دوستم داشت حس میکنم هیچ کس جاشو واسم پر نمیکنه. میشه راهنماییم کنید که اگه با یکی دیگه به طور سنتی ازدواج کنم امکانش هست که نتونم اونو فراموش کنم؟

  2. کاربران زیر از melodi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    199
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    ببخشید چقدر زمان میبره تا جواب بدین؟ آخه واقعا جوابش زاسم مهمه

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط melodi نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید. من دانشجو هستم و 1 ساله که با یکی از همکلاسی های پسرم ارتباط درسی داشتم ولی کاملا رسمی بودیم. بعد از مدتی فهمیدم بهم خیلی علاقه داره بخاطر همین منم عاشقش شدم. اون خیلی خیلی بهم محبت داشت. خیلی هم پاکه. خانوادمون هم تقریبا در جریان بودن. ولی اون بعد از گذشت 1سال بهم گفت که چون هیچ کدوم از موقعیتاش مناسب نیست زندگی من ممکنه نابود بشه و گفت خودشو در مقابل من مسول میدونه. از این جهت که حرفاش راسته و نمیخواد من رو قال بذاره هیچ شکی ندارم. چون خیلی خیلی دوستم داشت حس میکنم هیچ کس جاشو واسم پر نمیکنه. میشه راهنماییم کنید که اگه با یکی دیگه به طور سنتی ازدواج کنم امکانش هست که نتونم اونو فراموش کنم؟

    سلــام
    به مشــاور خـوش اومــدین ..


    ممنـون از اینکـه مشکل خودتــون رو شرح دادین .
    کـادر ِ مجرب انجــمن،حتمـا به شمـا راهنمـایی و کمک لـازم رو در خصوص حـل مشکلتـون خواهند داشت .

    فقط در ابتـدا چـند سوال برای راهنمـایی بهـتر ازتون دارم که ممنون میشم پـاسخـگو بـاشید

    سن ِ خودتون و ایشـون چـند هست ؟ ترم چندم دانشگـاه هستید ؟
    این اولیـن رابطه ی عـاطفی شمـا بوده ؟
    آیـا الان رابطه به طور کـامل قطع شده ؟ اگـه بله،چــه مدتــه ؟

    بارزتـرین دلیلی کـه فکر میکنید بـاعث نشه فراموشش کنید چیــه ؟ این مورد کـه خیلی خیلی دوستون داشته ؟
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  5. کاربران زیر از *P s y C h e* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    199
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    سلام واقعا ممنونم که جوابم رو دادین
    هر دو 21 ساله هستیم. سال آخر کارشناسی
    بله اولین رابطه بود 2سال پیش بخاطر درس با همکلاسیم آشنا شدم و اولین نفر از غریبه ها بود که اجازه دادم وارد زندگیم بشه. ولی اینم بگم که خیلی باهم صمیمی نشدیم تو این 2سال. حتی با گذشت این 2سال هنوزم شما شما حرف میزنیم . از 1سال پیش متوجه علاقش شدم. تا 6ماه پیش که پیشنهاد ازدواج داد. ولی خودش از همون اول میگفت که آدم نرمالی نیست. در ادامه چند نمونه از چیزایی که بهش میگه مشکل رو میگم

    2هفته پیش چون متوجه شد من وابسته شدم بهم گفت که بهتره دیگه ادامه ندیم. حتی 3ماه پیش یاهو رو هم حذف کرد تا کمتر باهم ارتباط داشته باشیم
    و فقط هفته ای 1بار sms میداد و احوالمو میپرسید و به طور نا محسوس بازم ابراز علاقه میکرد. ولی 2هفتس که دیگه نه sms داده نه mail . تو دانشگاه هم فقط در حد سلام باهم حرف میزنیم

    چون واقعا پسر پاک و نجیبیه و بیشتر اخلاقمون بهم شبیه بود و خیلی با احترام ابراز علاقه میکرد دوسش دارم و حس میکنم هیچکس به اندازه اون دیگه نمیتونه دوستم داشته باشه. و چون علایقمون تو بیشتر زمینه ها یکی بود میترسم نتونم فراموشش کنم
    ویرایش توسط melodi : 09-25-2013 در ساعت 03:12 PM

  7. کاربران زیر از melodi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    199
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    مشکلاتی که میگه : مثلا میگه از زندگی لذت نمیبره . یا کلا چرا دنیا اینجوریه. چرا باید رنج کشید
    یا میگه چرا خدا بیشتر کارایی که جدابه حروم کرده و کارایی که جذابیتی نداره حلاله
    میگه واسواسیه. میخواد همیشه کارای درست رو انجام بده و اشتباه نکنه. بخاطر همین خیلی فکر میکنه. مثلا میگفت در مورد وضو گرفتن بعضی وقتا اینقدر وسواس میگیره که آخر کلافه میشه و بیخیال نماز خوندن میشه و بعدم ناراحت میشه که چرا دنیا اینجوره. مشاوره هم رفته ولی میگه قانع نمیشه با حرفاشون

    من حس میکنم بخاط سن و تنهاییشه . چون اختلاف سنیش با مامان باباش زیاده و با اینکه هردوشون تحصیل کرده و فرهنگین اصلا باهاشون دردو دل و مشورت نمیکنه. 1 خواهر و برادر بزرگترم داره که هردو خارج از کشورن. با فامیلاشونم رفت و آمد ندارن
    تو انتخاب دوست هم خیلی دقت میکنه و بخاطر همین زیاد ذوست نداره و بیشتر وقتا تو خونه تنهاست و میشینه فکر و خیال میکنه

  9. کاربران زیر از melodi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    متشکــر از پـاسخگــوییتــون .

    از اینکـه رابطتتون با حفظ حـریم هـایی همراه بوده و خـانواده هم در جریـان بودن خوشحـالم .
    اینجـور کـه من برداشـت کردم ایشـون به شمـا علـاقه دارن ولی بخـاطر این مشکلـات (که خب البته مشکل معمولی هم نیست و وسـواس اگـر درمـان نشه،خیلی پیشرفته تر هم میشه) خیــلی میترسن و تـا از وابستگــی شمـا به خودشــون فهمیدن،تصمیــم گرفتن کـه رابطــه رو کـم و در نهـایت قطـع کنند .

    مشـاوری که پیشش رفتن،تشخیص ِ قطعـی وسـواس ُ دادن یـا ایشـون خودشـون میگـن وسـواســیم ؟


    چون واقعا پسر پاک و نجیبیه و بیشتر اخلاقمون بهم شبیه بود و خیلی با احترام ابراز علاقه میکرد دوسش دارم و حس میکنم هیچکس به اندازه اون دیگه نمیتونه دوستم داشته باشه. و چون علایقمون تو بیشتر زمینه ها یکی بود میترسم نتونم فراموشش کنم
    خوبــه کـه ایشـون همچیـن آدمی بودن ولــی همه ی اینـا واسـه شروع ِ یه زندگــی مشترک کـافی نیست دوست ِ گرامی
    من خـودمم دخـترم و احسـاسـاتت ُ میتونــم تا حـدودی درک کنــم
    مسلمـه که پسـری کـه به چشممون نجیب و خیلی با احــترام ُ خوش برخـورد به نظر میـاد،خیلی میتونه در دلــمون بشینــه و این تصــور رو داشته بـاشیم کـه دیگـه هیچکـس مث ِ اون نیســت !!
    ولــی بهـتره قبول کنی رابطـه ای که یک نفر داخـلش اینهمــه ترس از خودش داشته بـاشه و نتونـه اعتمـاد به نفس کـافی ُ داشتـه بـاشه،بعد هـا ممکنه خیلی بیشتر از این سست بشــه و بلرزه ..


    بهم گفت که چون هیچ کدوم از موقعیتاش مناسب نیست زندگی من ممکنه نابود بشه و گفت خودشو در مقابل من مسول میدونه
    میخواد همیشه کارای درست رو انجام بده و اشتباه نکنه. بخاطر همین خیلی فکر میکنه
    این دو جمـله ای کـه درموردشــون گفتین ُ میتونم این شکل استنبـاط کنم کـه این فــرد تـا همـه چیز براش مهیـا نبـاشه و کــــــــــاملـا از خودش و شرایطش راضی نشه،اقــدامی به ازدواج نمیکنه چون خوشش نمیـاد کـه کسی دیگـه (اونم دختری به عنوان ِ همسر ُ ) درگیــر زندگیش کنه و بیشتر از این ذهنش مشغـول بشه .. اهل ریسک کردن نیسـت و چون آینده ی خیلی از کارهـا نامعـلومـه، و ایشـونم از اونجـاییکه نمیخـوان هیچوقت اشتباه کنن، سعــی میکنن وارد مـاجرا نشن و برای همین تـا از وابستگیتون اطلـاع پیـدا کردند دو دل شدن و رفته رفته و تدریجــا رابطشــون ُ به این شکل که گفتین کم و کمــتر کردند .


    و امــّا در مورد سوال ِ اصلیــتون

    میشه راهنماییم کنید که اگه با یکی دیگه به طور سنتی ازدواج کنم امکانش هست که نتونم اونو فراموش کنم؟
    از اونجـاییکـه این رابطه مدت زمـانش اونقــدر زیـاد نبوده و علـاوه بر اون خیلی از موارد و حریم هـا هم بینتون حفظ شده اند،فرامـوش کردن و ازدواج حالا یا به شکل سنتی یا هر شکل دیگـه،سخــت نیست و با مرور ِ زمـان میتونید ایشون رو فرامــوش کنید. ببینید دوست ِ من،همــه چیز به خودتـون،هدفــتون و نگرش هـاتون برمیگـــرده ..
    دوست داشتن و دوست داشته شدن ِ امر ِ بدی نیست واسه شروع ِ یک زندگـــی ولی به هیـــــــچ وجـه کـافی نیست .
    شمـا سنتون هم 21 هست و کلی موقعیت هـای بهـتر و خیلی خوب تری ُ میتونید برای تشکیل زندگی پیش ِ رو داشتـــه بــاشید . پس بهـتره عجــله نکنید و همیشه سعی کنید منطقتون در کنـار ِ عاطفه و احساستون حضــور داشته بــاشه .
    سعــی نکنید تصــور و ذهنیــت یک "بهــترین آدم" رو از این شخص بگیــرید و با فکر اینکـه دیگـه هیچ کس مثل این برای من نمیشه،عجــولـانه انتخـاب کنید .



    الـان تصمیـم صد در صدیتون فرامـوش کردن و قطع کـامل ارتباط عاطفی با این شخصـه ؟ یـا هنوز مردد هستین ؟


    من در خدمـت هستم ..
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  11. کاربران زیر از *P s y C h e* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    199
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    خیلی ممنونم .واقعا عالی بود حرفاتون. دقیقا در موردش درست حدس زدین. دکتر بهش گفته دچاره بیماریه فکری هستی و خیلی به اطرافت گیر میدی
    خودم واقعا دودل هستم. چون هنوزم دوسش دارم مخصوصا اینکه هرروز تو دانشگاه میبینمش و یاد خاطراتمون میوفتم. ولی میخوام منطقی تصمیم بگیرم. چون بهم گفت معلوم نیست تا کی بتونه با خودش کنار بیاد و تا اون موقع در خودش صلاحیتی نمیبینه که به ازدواج فکر کنه. و گفت شاید آخر تصمیم بگیره که به طور کلی نباید ازدواج کنه و شایدم بعد از گذشت زمان یه آدم دیگه ای بشه و ممکنه معیاراشم تغییر کنن و بخاطر همین بهم گفت اصلا درست نیس پاش صبر کنم و موقعیتامو از دست بدم چون الان من در سنی هستم که موقعیتای خوبی واسه ازدواج دارم

    الان یه خواستگار دارم که موقعیت مالیش خوبه . خوانوادشم خوبن. قراره جمعه با خود پسره صحبت کنم . تمام اینا به صورت سنتیه. و من هنوز طرف رو ندیدم . خوانوادم میگن موقعیت خوبیه بستگی به خودت و پسره داره. ولی من چون فقط 2هفته هست که از همکلاسیم جدا شدم خیلی دودل هستم. به این فکر میکنم که اگه خواستگاره خوب باشه و عقلا کار درست این باشه که قبولش کنم چی؟از اونطرف هم همش تو این فکرم که مشکل همکلاسیم زود حل میشه و برمیگرده. ولی 6ماه پیش که بهم پیشنهاد ازدواج داد 2ماه ازم وقت خواست تا با خودش کنار بیاد ولی تا الامن میگه که تغییر خاصی نکرده . وقتی هم با عقل به این قضیه نگاه میکنم میترسم شوهرم محبت هایی که اون بهم کرده رو نتونه واسم انجامش بده و باعث بشه نتونم همکلاسیمو فراموش کنم و اینجوری زندگیم نابود بشه

  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    خودم واقعا دودل هستم. چون هنوزم دوسش دارم مخصوصا اینکه هرروز تو دانشگاه میبینمش و یاد خاطراتمون میوفتم
    سعــی کنیـد دو دل بودن خودتـون رو به یقین برســونید ..
    درسـته رابطه ی احسـاسی بوده به مدت ِ چــند مـاه ولی چیــزی نیسـت کـه قابل فرامــوشی و از یـاد بردن ِ کـامل نبـاشه !
    پیش ِ خودت فکر کن کـه اگر بعــدا توی گرفتن کوچکترین تصمیمـات زندگی،دچـار تردید و شک فراوان بشــه چی ! اگــر این بیمـاری فکری و گیـر دادنی که دکترش بهش گفته،شدت پیـدا کنه و بعـدا سر هر مساله ای بخـواد به شمـا گیر بـده و ازت ایراد بگیـره یـا انتقاد بکنه،چقـد تحمل شنیدنش ُ داری ؟ یه بار،دوبار،سه بـار ..
    این فــرد در ابتـدا بـاید افکـارش رو اصلـاح کنه،هــدفی کـه میخـواد رو تو زندگی به شکل دقیق در نظر بگیــره و بعــد اگر موفق شـد وارد زندگی مشترک بشــه .

    گفتین سـال آخر کـارشنـاسی هستین و تا چن ماه آینده درستون تمـام میشه و دیگـه حتی به شکل اتفاقی هم در دانشگـاه همدیگـه رو نخـواهید دید .


    ولی میخوام منطقی تصمیم بگیرم
    خـــوبه .. خیــلی خوب .. مراقب بـاشید و سعـی کنید همـه ی جــوانب ُ به شکل عــالی بسنجــیـد .


    هم گفت معلوم نیست تا کی بتونه با خودش کنار بیاد و تا اون موقع در خودش صلاحیتی نمیبینه که به ازدواج فکر کنه. و گفت شاید آخر تصمیم بگیره که به طور کلی نباید ازدواج کنه و شایدم بعد از گذشت زمان یه آدم دیگه ای بشه و ممکنه معیاراشم تغییر کنن و بخاطر همین بهم گفت اصلا درست نیس پاش صبر کنم و موقعیتامو از دست بدم چون الان من در سنی هستم که موقعیتای خوبی واسه ازدواج دارم

    بله همونطـور که گفتم ایشــون نمیتونن به شکل مصمم تصمیمی ُ بگیــرند و این نقطـه ضعف ِ بزرگــیه .. شمـا هم نمیتونید تـا چـند سـال از احسـاس و وجـودتـون مـایه بزارید تا بلکـه این آدم یه آدم دیگـه ای بشــه و تازه اگر هم شد ممکنه معـیـارهـاش تغییر کنه و دیگـه حتی دور ِ شمـا رو به عنـوان یک گزینــه خط بکشــه !
    بـازم جـای شکر و تشکر داره کـه ازتــون خـواسته و آزادتــون گذاشته تـا انتخـاب درست رو انجـام بدین .



    ولی من چون فقط 2هفته هست که از همکلاسیم جدا شدم خیلی دودل هستم. به این فکر میکنم که اگه خواستگاره خوب باشه و عقلا کار درست این باشه که قبولش کنم چی؟
    شــاید بهـتر بود کـه کمی دیــر تر بیـان تا شمـا بتونید خیلی بهـتر این رابطـه ی دوستـانه ی سـابق ُ درک و هضــم کنید .. ولی خب میتونید همین ُ به فال ِ نیــک بگیــرید و سعی کنید با بیشتر آشنا شدن با ایشــون و سبک سنگیـن کردن ِ همـه ی جـوانب،اگــر دیدین کـه میتونید بـا هم تفــاهــم داشته بـاشید،انتخــاب کنید و مطمئن بـاشید کـه لـازمـه ی یک ازدواج ِ موفق آزادی،آگــاهی،مسئولیــت و انتخـــــــاب درست هســت .


    از اونطرف هم همش تو این فکرم که مشکل همکلاسیم زود حل میشه و برمیگرده. ولی 6ماه پیش که بهم پیشنهاد ازدواج داد 2ماه ازم وقت خواست تا با خودش کنار بیاد ولی تا الامن میگه که تغییر خاصی نکرده
    خــب تا الـان کـه تغییری میگید نکرده ! اگــر واقعـا شمـا رو میخـواست حتمـا به شکل ِ جـدی سعـی میکرد سراغ راه حل بره و سربلند بیـادش جــلو
    پس بهــتره تکلیفــتون رو با زندگی و آینده و انتخـابتون مشخص کنید

    دو دلی خیــلی بده .. تو هر کـاری .. خصوصا در امــر ازدواج !

    جـوری بـاید به یقین برسیــد کـه این گزینه ی همکلـاسی،دیگـه واستون فقط یک همکلـاسی بـاشه نه چیـز ِ دیگـه ای ! (البته اگـه واقعـا قصـدتون کنار گذاشتنش هست)


    وقتی هم با عقل به این قضیه نگاه میکنم میترسم شوهرم محبت هایی که اون بهم کرده رو نتونه واسم انجامش بده و باعث بشه نتونم همکلاسیمو فراموش کنم و اینجوری زندگیم نابود بشه
    یـادتـون باشه آدم هـا همیشه یک سری نقـاط مثبت و یک سری نقاط منفی ُ دارند .. هیــــــــــــــــــچکس نیست که بتونـه تو بهـترین صفات کـامل بـاشه ..
    پس خـواهش میکنم اگر میخـواین عـاقلـانه تصمیم بگیـرید،واااقعــا عـاقلـانه پیش برید نه لفظــا"

    درسته ایشــون محبت هـایی ُ بهـتون کرده ولی لـازمـه بگم اکثر پسرهـا تو روابط عـاطفی با دختر مقابلشون،همیشه بهـترینا رو براش انجـام میدند .. بهـترین مهر ُ عـاطفه .. بهـترین هدیه .. بهـترین حرف هـا .. خودتون میتونید تضمین کنید که محبتی که الـان داره رو همیشـه خـواهد داشت ؟ اونم آدمی کـه به گفته ی خودش ممکنــه تغییر کنه و اصلـا دیگـه با معیـارهـاش حتی جـور هم نباشید !!

    دوستـانه میگم دوست ِ عزیز
    کـه سعی کن انتخـابت ُ آگـاهانه و با مشورت ِ کـافی انجـام بدی و قبل از اینکـه کـاملـا وارد زندگی ِ مشترک بشی،تمـام نقـاط مثبت و خوبی هـای اون شخص همکلـاسی رو از یـاد ببری ! به این فکر کن حتی اگـه شریک زندگیـت نتونه به اندازه ی اون به تو محبت کنه،ولی میتونــه خیلی از ویژگی هـا و خوبی هـایی داشته بـاشه که کمی ِ محبتش ُ بپوشونــه ..


    حالـا با این تفـاسیر اگر واقعـا تصمیم گرفتین فراموششون کنید و به این یکسـال رابطه به چشــم یک تجربـه و اتفاق توی زندگیـتون نگـاه کنید،سعی میکنم کمک کنم تا بهـتر و راحـت تر ایشـون رو در زندگی و افکـارتون کمرنگ کنید .
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    199
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    چگونه فراموش کنم؟

    سلام خیلی خیلی ممنونم. واقعا لطف بزرگی بهم کردین. حرفاتونو کامل قبول دارم. کاش میشد بیشتر باهاتون حرف بزنم.
    در مورد اینکه گفتین اگه واقعا منو میخواست همه سعیشو میکرد باید بگم که اون واقعا همه سعی خودشو کرد و و بهم گفت که حتی اگه بخاطر شما هم نباشه خودم دارم عذاب میکشم از این موضوع و مطمئن باشید ذره ای کوتاهی نمیکنم. ولی خب میگه هنوز همشو نتونسته حل کنه و چون آدمی نیست که دروغ بگه و یا خودش و من رو گول بزنه میگه هنوزم زمان میبره و هیچی مشخص نیس

    امروز اومدم تمام نقاط مثبت و منفی اون رو یادداشت کردم و دیدم که نقاط منفیش خیلی بیشتره. و همونجور که شما گفتین دیدم واقعا اگه بخواد تو زنگی مشترک هم اینقدر فکر کنه و وسواس داشته باشه واقعا کلافه میشم . تصمیم گرفتم فراموشش کنم ولی چون حداقل 2ترم دیگه میبینمش نمیدونم موفق میشم یا نه.
    راستی اگه واستون ممکنه راهنماییم کنید که چجور تو همون جلسه های اول بفهمم خواستگارم چجور آدمیه، احساساتش در چه حده . آخه من یزد زندگی میکنم و فرهنگمون جوریه که دیگه بعد از 1 یا 2 جلسه باید جواب قطعی رو بدم و نمیتونم بگم که مثلا 1 ماه در حضور خانواده صحبت کنیم بعدش من میگم جوابم مثبته یا منفی

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    199
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    آخه چرا نمیتونید مشاوره بدید؟ یعنی به طور کل دیگه شما به هیچ کس مشاوره نمیدید؟ آخه به تمام افراد همین مطلب رو گفتید . وای اینجور خیلی بده آخه واقعا شما منو درک کردین و حس میکنم با شما خیلی راحت میتونم همکلاسیمو فراموش کنم. اگه اینجا امکانش نیست میشه با یاهو باهم ارتباط داشته باشیم؟

  16. بالا | پست 11


    عنوان کاربر
    مدیر کل
    تاریخ عضویت
    May 2013
    شماره عضویت
    1
    نوشته ها
    251
    تشکـر
    477
    تشکر شده 414 بار در 135 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    دوست عزيز؛ براي دريافت پاسختون مقداري شكيبا باشيد، نيمه شب است!
    موفق باشيد
    امضای ایشان



  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    199
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگونه فراموش کنم؟

    سلام. من الان باید از کی کمک بخوام؟ هیشکی دیگه نیست که جواب منو بده؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سلام به نظرتون علت خجالتی شدن یا خجالتی موندن یه نفر چیه ؟
    توسط mosbat در انجمن خودکشی، ناامیدی و یاس
    پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 01-20-2014, 12:29 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد