من 22سال دارم و دانشجوی ارشد هستم.تا بحال توی زندگیه واقعیم هیچ رابطه ی احساسی رو تجربه نکردم.توی زندگیه واقعیم حتی هیچوقت با یه پسر به عنوان دوست اجتماعی هم دوست نبودم.حتی توی دنیای مجازی هم که اینقدر رابطه ها راحت شده هم همینطور.بهمن ماه سال 91 واسه اولین بار توی اینترنت با یک نفر حرف زدم.توی این مدت اصلا نفهمیدم چیشد که اینقدر بهش وابسته شدم.وقتی که برای اولین بار ازم خداحافظی کرد التماس کردم که نره و بهش اعتراف کردم که با تمام وجودم دوستش دارم.توی این مدت سه دفعه ازم خدافظی کرده و من هر دفه بدترین روزای زندگیمو گذروندم.همه چیز از وقتی بدتر شده که یهو بهم ابراز علاقه کرده.همین اواخر.در عرض یه هفته حرفشو پس گرفت و گفت اشتباه کردم.من از اون روز همش گریه میکنم.دلم میخاد باهاش حرف بزنم.ولی دیگه حوصله مو نداره.من نمیدونم چه بلایی سرم اومده.من واقعا دوسش دارم با تمام وجودم دوسش دارم دیگه هرگز تا آخر عمرم نمیتونم هیچ آدمیو اینهمه دوس داشته باشم.خسته شده از دستم.دوستم نداره.من باید چیکار کنم؟دلم میخاد که بمیرم.همین که دوستم بمونه برام کافیه.ولی دیگه همینقدم نمیتونه که تحمل کنه.من نمیدونم که چه کار بدی کردم.من فقط دوستش دارم.کور شدم.دیگه بقیه آدم های دنیارو نمیبینم.همش فکر میکنم اگر که بهش اعتراف نمیکردم حتما تا آخر عمرم دوستم میموند.نمیدونم باید چکار کنم.از خودم متنفرم.
پینوشت.تو این مدت فقط چت کردیم.یه دفه تلفنی حرف زدیم.