نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: احساس بی حوصلگی وافسردگی

1108
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10412
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy احساس بی حوصلگی وافسردگی

    sAlAm
    لیلی هستم...عضو جدید این اَنجُمَن ...
    چندوقتی میشه دچار مشکلاتی هستم... شاید 1 هفته بعد از شروع مدارس... یه دختر تو کلاسمون هست اسمش حانا .. من بدون اینکه بخام و کاملا ناخاسته بهش یه حس صمیمیت و شاید نیاز دارم...حسم چیزای بد نیست اما خیـــــلـی غیر عادی بهش وابسته ام و دوسش دارم ... گذشتش خیلی شبیه خودمه..سختی زیاد کشیده هنوزم بعضی سختی ها ومشکلات خانوادگی ترکش نکرده.. شخصیت حانا زیاد شبیه من نیست-اما من حاضرم برای کمک بهش هرکاری انجام بدم نسبت بهش مهربونیم 2 برابره درست مثل یه خواهر...الآن که 4شنبه شده واومدم خونه تا شنبه که نمیبینمش همش انگار یه چیزی گم کردم احساس بی حوصلگی وافسردگی میکنم...من در کل شاید دختر تقریبا تنهایی باشم و به تنهاییم عادت دارم و اکثرا مشکل عمده ای باهاش ندارم هرچند که سخته...سختی های زندگی روی حانا تاثیر گذاشته و شاید کمی سنگدل شده..یا نه بهتر بگم.. وابسته نمیشه...اما همیشه خوبِ اطرافیانشو میخاد...به اطرافیانش اهمیت میده...حانا دختر یک رنگ وخاکیه...
    چند روزی هم میشه که شدیدا احساس نا امیدی و بی انگیزگی میکنم اللخصوص نسبت به درس خوندنم... گاهی عصرها انقدر بی حوصله میشم که درسای فردارو نمیخونم و میرم میخابم...
    بنظرتون این حسای عجیبِ من ربطی به دوست داشتن حانا داره؟ایا لازمه از حانا فاصله بگیرم؟(درضمن اون بامن درحد یه دوست عادی برخورد میکنه گاهی هم باهام دردودل میکنه هم میزیمه اما صمیمیتش با من بیشتر از بقیه نیست-با اکثر بچه های کلاس رابطش خوبه شاید درحد رابطش بامن -راستی حانا اینا وقتی مادربزرگش فوت بشه میرن تهران حالا1ماه دیگه یا 10 سال دیگه نمیدونم)
    چیکارکنم انگیزم بالابره برای درس خوندن ؟ امتحانام شروع شده
    این حس بی حوصلگی وپوچی چیه که رهام نمیکنه ؟ وحتی خودمم نمیدونم از چی وکجا نشات میگیره....

    کمک میخوام.......دعاتون میکنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9718
    نوشته ها
    267
    تشکـر
    79
    تشکر شده 214 بار در 117 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یکی کمک کنه ...

    خب گاهی تنهایی و مشکلات باعث میشه که ما دنبال یکی بگردیم که یکم شبیهمون باشه و کنار اون بمونیم و بهش عادت کنیم.این حس گذرا هستش و بعد مدتی از بین میره شاید تقریبا یسال.
    شما باید هرکاری رو وقت خودش انجام بدید.تو خونه که هستید دوستتون نیست که ! پس تو خونه درستونو بخونید و هر وقت با اون بودید هرکاری دوس داشتید بکنید...
    این درس نخوندن هم تقریبا مربوط به همین مسئلس.دل تنهاتون بعد مدتی یه ادمی پیدا کرده که مث خودشه میخواد همش کنارش باشه و اگه ازش جدا بشه همش تو خودشه و نارحت...خودتونو مشغول کنید نزارید این روند ادامه پیدا کنه.اون فقط یه ادمه..یه دوست خوب...اگه دوسش دارید همیشه بهش کمک کنید و تنهاش نزارید ..این کاریه که یه دوست برای دوست میکنه.
    امضای ایشان
    .:: M:R NIRO NAJA ::.

  3. کاربران زیر از m-a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10412
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یکی کمک کنه ...

    اگه بخاد 1سال طول بکشه که من نابود میشم ....!!!
    من میخام حانا هم مثل بقیه یه دوست معمولی باشه واسم....
    کاش میشد....

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9718
    نوشته ها
    267
    تشکـر
    79
    تشکر شده 214 بار در 117 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یکی کمک کنه ...

    باید خودت بخای...زمان همه چیزو درست میکنه
    امضای ایشان
    .:: M:R NIRO NAJA ::.

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9227
    نوشته ها
    357
    تشکـر
    164
    تشکر شده 577 بار در 219 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یکی کمک کنه ...

    لیلی جون میتونم بپرسم چن سالته خواهری؟
    امضای ایشان
    لعنت به من ..چه ساده دل سپردم
    لعنت به من...اگر واسش میمردم
    دست منو گرفت و بعد ولم کرد
    لعنت به اون کسی که عاشقم کرد

    یکی بگه که ماه من کی بوده...مسبب گناه من کی بوده
    سهم من از نگاه تو همین بود ...عشق تو بد ترین قسمت بهترین بود
    تو دل باروون منو عاشقم کرد..بین زمین و آسمون ولم کرد
    یکی بگه چه جوری شد که این شد...سهم تو آسمنون و من زمین شد

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یکی کمک کنه ...

    لیلی اصلا نگران نباش من حس شما رانسبت به یکی ازمعلم هام تو دوره سوم دبیرستان داشتم چهارشنبه باهاش کلاس داشتم بعد تا یکشنبه دیگه نمیدیدمش...اون چند روز واسم اونقدر عذاب آور بود ک نگو و نپرس همیشه اول صبح دم مدرسه صبرمیکردم(حتی کلاسم شروع میشد برام مهم نبود) تا اولین نفر باشم بهش سلام کنم و اخرین زنگ نزدیک تعطیل شدن از معلمم اجازه میگرفتم میرفتم بیرون ک آخرین نفرباشم باهاش خداحافظی میکنه
    اما اون نسبت بهم بی تفاوت بود
    اخرین روز کلاس ک خداحافظی کرد کلی گریه کردم امتحان پایان ترم را نمیتونسم بخونم بهش زنگ میزدم باهاش ۵دقیقه حرف میزدم آروم میشدم و میخوندم تابستون الکی پیشش کلاس رفتم درحالی ک اصلا به کلاس احتیاج نداشتم اما چون هفته ای ی بار میدیدمش دیگه ازش سرد شدم و راحت با دوریش کنار اومدم الان چندساله ندیدمش و صداش را نشنیدم بااینکه شمارشو دارم و مدرسه نزدیک خونمون معلم هست فقط روز معلم واسش پیام تبریک میفرسم همین
    پ غصه نخور طبیعیه از تنهایی بهش رو آوردی زود فراموش میکنی

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10419
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یکی کمک کنه ...

    منم همچین حسی رو نسبت به یکی از دوستان دانشگاهم داشتم.این درحالی بود که اون از من نه سال بزرگتر بود.گذشته و خصوصیات اخلاقی رفتاریمون خیلی شبیه هم بود و هر دومون متولد یه ماه بودیم.در ضمن اون جنس مخالف بود ولی من به چشم یک خواهر بهش نگا میکردم.همیشه ذهنم درگیرش بود هیچ کاری رو نمیتونستم درست انجام بدم.بعد از مدتی بنا به دلایلی از دانشگاه انصراف دادم.و الان هم باهاش رابطه دارم و خیلی دوسش دارم.{فقط در حد یک دوست.یا یه خواهر.ولی مثل گذشته وابستش نیستم.نگران نباش فقط زمان میبره.و اینکه من سریع وابستش شدم این بود که من کلا میتونم بگم هیچ دوستی نداشتم قبل از دانشگاه.و الان هم همینطور!و این اصلا خوب نیستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تت.بهت پیشنهاد میکنم دوستان صمیمی دیگه ای هم پیدا کنی این میتونه تاثیر زیادی رو حست نسبت به دوستت داشته باشه.کلا هیچ کار مثبتی تو اون مدت نتونستم انجام بدم.قبل از ورود به دانشگاه افسرده بودم و بعد از ورود به دانشگاه و اشناییم با اون دوستم افسردگیم چند برابر شد به خاطر اینکه تحمل دوریش رو نداشتم.اونم منو دوست داشت ولی فک میکنم نه به اندازه من.الان ولی کارای مثبت خیلی زیادی انجام میدم و برا خودم زندگی بزرگی رو درست کردم.امید وارم موفق و پیروز باشی.بدرود

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساس بی حوصلگی وافسردگی

    حس خوب و قشنگیه؟ گاهی وقتا شده ک کسیرو اصلا تا بحال ندیدی ولی خیلی ب دلت نشسته یا برعکس ازش متنفری؟؟؟؟؟؟؟ علما میگم مربوط به عالم ذر میشه قرن ها قبل از تولدمون ؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد