بیماران دچار ایدز در گفتن واقعیت بیماری شان به فرزندان مشکل زیادی دارند چون اولین نگرانی ای که آنها خواهند داشت، این است که پدر یا مادر مبتلایشان را تا چه زمانی در کنار خود دارند.


شنیدن خبر آلوده بودن به ویروس ایدز، برای هیچ کس خوشایند نیست و معمولا تاثیر عمیق روانی روی فرد مبتلا می گذارد اما قبل از هر چیز، نکته مهم این است که بدانیم همه واکنش های عاطفی و هیجانی ای که بعد از شنیدن این خبر به ما دست می دهد، کاملا طبیعی است و به هیچ وجه نشانه ضعف نیست...

همه آدم ها در مواجهه با خبرهای خیلی بد در مورد سلامتشان واکنش های مشابهی بروز می دهند. اولین واکنش، انکار است. فردی که متوجه می شود آزمایش ایدزش مثبت شده، اولین چیزی که به نظرش می رسد این است که شاید نتیجه آزمایش اشتباه باشد و ممکن است تلاش کند دوباره آزمایش دهد. این انکار به فرد زمان می دهد تا کم کم بتواند خود را با شرایطش تطبیق دهد. البته گاهی به واکنش خطرناکی هم تبدیل می شود؛ یعنی ممکن است دائمی شود و فرد از ترس بیماری، پیگیر درمان و انجام آزمایش هایش نشود و طوری رفتار کند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و در این باره با هیچ کس حرف نزند. در این صورت، انکار حتما آسیب رسان خواهد بود.

واکنش بعدی، خشم است و طرح این سوال که «چرا من؟»، «چرا من باید به این بیماری مبتلا شوم؟» گاهی وقتی بیمار می داند کدام رفتارش باعث ابتلا به این بیماری شده، نسبت به خود خشمگین می شود و اگر رابطه جنسی باعث بروز بیماری شده باشد، خشم نسبت به همسر یا شریک جنسی هم شایع است.


واکنش بعدی، غم و اندوه است که واکنشی طبیعی است به آنچه رخ داده. در کنار تمام این دوره ها، همیشه ترس و اضطراب هم وجود دارد؛ ترس از اینکه طول عمرم چقدر خواهد بود؟ چه عوارض جسمی و روانی ای را تجربه خواهم کرد؟ چقدر زمان برای انجام کارهایی که همیشه دوست داشتم انجام دهم، دارم؟ آیا میزان ناتوانی جسمی ام آنقدر خواهد بود که از انجام کارهای روزانه ام باز بمانم؟ آیا باید به دیگران خبر دهم؟ به چه کسی بگویم؟ واکنش همسر، پدر و مادر و فرزندم چه خواهد بود؟ آیا اطرافیانم دراین باره رازدار خواهند بود؟


راه حل چیست؟


مهم ترین راه مقابله با مشکل ترس و اضطراب، یادگیری است. یعنی بیمار از سایت های معتبر و مشاوران و متخصصان متبحر در این باره اطلاعات دقیق و صحیحی کسب کند.

این حق اوست که کوچک ترین سوال ها را بپرسد و جواب های دقیق دریافت کند. فردی که مبتلا به ایدز شده، باید پرس وجو کند که در شهرش یا محلی که زندگی می کند، گروه حمایتی ای وجود دارد که از بیماران مبتلا به ایدز حمایت کند؟ چون معمولا در این گروه ها افراد دور هم جمع می شوند و از تجربه های، ایده ها، آرزوها و ترس هایشان با هم می گویند و حضور در این گروه ها، بسیار مفید است چون بیمار، آدم هایی را می بیند که همدرد خودش هستند و از آنها راه های تطابق و مقابله با مشکل های جدیدش را یاد می گیرد. علاوه بر این، برای کاهش ترس و اضطراب، تغییر الگوی زندگی هم بسیار مهم است؛ از قطع مصرف سیگار و الکل گرفته تا ترک مصرف قرص های مسکن و خواب آور. چون خیلی از آدم هایی که با این موضوع روبرو می شوند، به عنوان یک واکنش دفاعی به خیال اینکه مشکلشان را فراموش خواهند کرد به مصرف سیگار، الکل و موادمخدر رو می آورند یا مدام قرص خواب آور مصرف می کنند در حالی که این کار در همه بحران ها فقط باعث تداوم و سوگ خواهد شد و هرگز کمکی به فرد نمی کند. گفت وگو راجع به این مساله با دوستان نزدیک، همسر و افراد مورداطمینان نیز خیلی به این بیماران آرامش می دهد. علاوه بر این، شرکت در ورزش های گروهی، به خصوص یوگا، هم می تواند باعث آرامش شود و هم آرامشی که از طریق یوگا به دست می آید، با تقویت سیستم ایمنی می تواند توانایی بدن در مقابله با ایدز را بالا ببرد.


موضوع را با همسرتان در میان بگذارید


اولین سوالی که در ذهن فرد مبتلا به ایدز پیش می آید این است که باید دراین باره به همسرم چیزی بگویم یا نه؟ جواب این است که حتما باید در این باره با همسر صحبت کرد و او حق دارد بداند شریک زندگی اش دچار چه مشکلی است. همزمان باید به او آموزش داد که در صورت برقراری رابطه زناشویی ایمن ، خطری که تهدیدش می کند، بسیار اندک است. باید از او بخواهید همراه شما به مشاور مراجعه کند تا از او در مورد خطرهای احتمالی و اینکه چطور می توانید از خودتان محافظت کنید، بپرسد.


باید مراقب بود که تماس با مایعات بدن مانند خون، اسپرم و ترشح های واژینال، احتمال انتقال را افزایش می دهد پس باید از تماس بیش از حد این مایعات با بدن فرد مقابل جلوگیری شود.


حتی اگر قبل از اینکه بدانید به ایدز مبتلا هستید، رابطه زناشویی داشته اید، حتما باید همسرتان را در جریان قرار دهید و از او بخواهید آزمایش دهد. البته خیلی وقت ها با رابطه زناشویی ایدز منتقل نمی شود و در واقع شانس انتقال ویروس ایدز با یک بار رابطه زناشویی، ۱۳درصد است بنابراین خیلی نترسید و از طرف مقابلتان بخواهید آزمایش دهد.


یکی از مواردی که ممکن است باعث شود فرد از اینکه در مورد بیماری اش با همسرش صحبت کند، بترسد، این است که به داشتن رابطه جنسی با افراد دیگر متهم شود ولی هیچ چیز نباید باعث شود سلامت فرد دیگری را با نگفتن این موضوع به خطر بیندازید. بعد از اینکه به همسرتان اطلاع دادید، باید بگویید از او کمک عاطفی می خواهید و به حمایت او نیاز دارید.


گاهی وقتی این مساله در خانواده مطرح می شود، بیمار احساس می کند نکند بار اضافی روی دوش دیگران است و اعضای خانواده را به زحمت می اندازد در حالی که اعضای خانواده دوست دارند وقتی کسی دچار مشکلی می شود، به او کمک کنند و هنگام مراجعه به پزشک و انجام آزمایش ها همراهش باشند و این گونه تعامل، باعث عمیق ترشدن رابطه ها هم می شود.


خیلی مهم است که بتوانید موضوع بیماری تان را با یک دوست صمیمی که از قبل، دوستی او به شما ثابت شده و به او اطمینان دارید، در میان بگذارید. مطالعه ها نشان داده اند بازگویی این مساله با یک دوست صمیمی، بیشتر اوقات باعث نزدیک شدن رابطه می شود، نه دوری. هر چند باید از قبل آمادگی ذهنی داشته باشید که احتمال دارد با واکنش بدی هم مواجه شوید، اما یادتان باشد این فقط واکنش یک فرد است، نه همه جامعه و نه همه دوستانتان. به هر حال این خبر خوشحال کننده نیست ولی بهتر است در این باره سکوت نکنید و موضوع را مثل یک راز پیش خودتان نگه ندارید و با یکی، دو نفر از دوستان نزدیکتان مطرح کنید.


مطمئنا اولین سوالی که در ذهن آنها نقش می بندد، درباره آینده، سلامت و طول عمر شماست پس باید درباره ایدز به آنها اطلاعات کافی بدهید. در عین حال، هم از آنها حمایت کنید و هم از آنها حمایت بخواهید. درخواست حمایت بسیار اهمیت دارد چون آنها به احتمال زیاد تردید پیدا می کنند که آیا لازم است به شما کمک کنند یا نه. خیلی از افراد، در این مواقع از ترس اینکه نکند رفتارشان ناشی از ترحم باشد، ممکن است از بیمار دوری کنند بنابراین باید به آنها خبر دهید که به کمکشان نیاز دارید. خیلی وقت ها کمک آنها ممکن است کار خیلی بزرگ و مهمی نباشد و مهم ترین کاری که می توانند انجام دهند گوش دادن به حرف ها و درددل های شماست.


ممکن است لازم باشد تصمیم بگیرید درباره این مساله با پدر و مادرتان صحبت کنید یا نه. طبیعی است در صورتی که به آنها بگویید تا از حمایتشان بهره مند شوید، اولین واکنش شان ابراز نگرانی شدید خواهد بود اما در جریان گذشتن پدر و مادر و خواهر و برادر، روشی دارد؛ باید خیلی ساده، مستقیم و واضح در این باره با آنها صحبت کنید. ولی قبل از آن بدانید چرا می خواهید از این موضوع مطلع شوند. هر کس دلیلی برای خودش دارد؛ یکی به حمایت نیاز دارد، یکی می خواهد خانواده اش بدانند تا الگوی ارتباطشان را با روش های دیگری در پی بگیرند و...


از خانواده تان بخواهید هر سوالی دارند، از شما بپرسند و سعی کنید با راهنمایی درست نگرانی های بیش از حد و نادرست آنها را کاهش دهید. از اعضای خانواده تان کمک و حمایت بخواهید تا فکر نکنند ممکن است کمکشان را ترحم تلقی کنید.


اصلا از ابراز احساس هایتان پرهیز نکنید؛ اگر ناراحت، غمگین یا مضطرب هستید آن را ابراز کنید چون لازم است این کار را انجام دهید. از اینکه بگویید این مساله چقدر برایتان مهم است، خودداری نکنید. اگر درمورد بیان این مساله با خانواده تان تردید دارید، به خصوص اگر خانواده تان روابط نزدیک و صمیمی دارند، باید با خودتان فکر کنید اگر عضو دیگری از خانواده این مشکل را داشت و به شما خبر نمی داد، چه حسی پیدا می کردید. به جای دیگران فکر کنید و اینکه این خبر ندادن ممکن است بعدها حس بدی در آنها ایجاد کند. در درازمدت وقتی پدر مادر و دیگر نزدیکان ببینند شما زندگی تان را می کنید و خوشحال هستید، آرامش می گیرند پس به هیچ وجه نگران نباشید.


بیماران دچار ایدز در گفتن واقعیت بیماری شان به فرزندان مشکل زیادی دارند چون اولین نگرانی ای که آنها خواهند داشت، این است که پدر یا مادر مبتلایشان را تا چه زمانی در کنار خود دارند. پس باید با مشاوره با مشاوران در مورد اینکه دراین باره با بچه ها حرف بزنید یا نه، تصمیم بگیرید و اگر قرار است به آنها بگویید به کدام بچه ها بگویید و به کدام بچه ها نه.



در واقع، بهتر است بچه های بالای ۱۲ ۱۱سال به بالا در جریان قرار بگیرند، نه بچه های در سنین پایین تر و وقتی آنها هم به این سنین رسیدند، می توان در مورد بیماری با آنها حرف زد.


نکته مهم دیگر در مورد گفتن این مساله به اطرافیان و اقوام در جوامع سنتی تر و بسته تر برمی گردد چون این جوامع بنا به ساختاری که دارند، ویژگی مهمشان این است که رازداری در آنها کمتر اتفاق می افتد در حالی که وقتی در مورد بیماری تان با اعضای خانواده صحبت می کنید، انتظار رازداری از آنها دارید و باید اعلام کنید این رازداری برایتان خیلی مهم است. باید حواستان باشد در جوامع درهم تنیده به خاطر روابط نزدیکی که افراد با هم دارند، امکان سر به مهر ماندن راز در میان آنها کمتر است و باید حتما بیشتر در مورد تصمیم گیری درباره صحبت راجع به بیمار ی تان دقت کنید.