سلام.
من آخر هفته جشن عروسیمه
خیلی زود اشکم در میاد و میزنم زیر گریه.این موضوع واقعا داره اذیتم میکنه.
اصلا دوست ندارم اون شب گریه کنم
از ازدواجم اصلا ناراحت نیستم.اما دلم میگیره وقتی به رفتن از خونه مامان بابام فکر میکنم.
چیکار کنم؟؟؟؟خیلی استرس دارم و نگرانم.
خب عزیزم این که نگرانی ندارهنوشته اصلی توسط aaanianita
همه عروسا این شب دلتنگی میکنن و بعضا هم من خودم دیدم گریه میکنن
اما شما اگه دوست نداری میتونی اون لحظه به چیزای خوب فک کنی
مثه این که چقد پدر و مادرت خوشحالن که تو سرو سامون گرفتی
یا اینکه همسرت رو دوس داری و در کنارش به آرامش میرسی
و یا اینکه خودت هم روزی مادر میشی و ...
خلاصه به چیزای خوب فک کن
معلومه که اگه بخای به دلتنگی و رفتن و تموم شدن دوران مجردیت فک کنی گریت میگیره
کلا همینجوری خودش گریه داره
نگران نباش عزیزم و اجازه نده اینجور مسائل ساده بهترین روز زندگیت رو خراب کنه
چون واقعا مساله ای نیس
اگه گریت هم گرفت خب گریه کن...تازه خیلی با کلاس تره
میگن چه عروسی اصن هول نداشته واسه ازدواج
ویرایش توسط رزمریم : 01-03-2015 در ساعت 03:43 PM
مرسی از توجهتون
احساس میکنم اعتماد به نفسمو از دست دادم
خدا کمکم کنهنمیدونم چی میشه.به مامانم که گفتم اصلا جلو نیاد
ولی سعی میکنم اون روز همش حرفای شما رو با خودم مرور کنم تا شاید جلو اشکامو بتونم بگیرم.
اوکی خیلی هم عالی
فقط به اینم خوب فک کن که اگه گریه کنی ممکنه آرایشت خراب شه بعد خیلی زشت میشی
البته فک کنم با این وسایل درجه یکی که هست دیگه از این مشکلا نباشه
فقط گفتم که یادت نره...بهرحال اینم یه فکره دیگه
منم مثل توام. حتی روز بله برونم هم وقتی به دست زدن بابام نگاه کردم گریه م گرفت...
منم همین مشکلو دارم تا کسی بهم میگه بالا چشت ابرو گریم میگیره
اما جالب اینحاس شب عروسیم ب کارایی ک مادرشوهرم انجام داد توی اون شب ب طور ناخودآگاه فکر میکردم واصلا حواسم ب بقیه نیود
فقط حرص خوردم ازش و تو دلم دری وری بهش گفتم اما اشکم درنیومد
اینم ی راهه اما از نوع اعصاب خوردیش
یه سوال...
عاقا مگه مادرشوهر..مادر شوهر ادم نیست.مگه اون تربیتش نکرده و بهش شیر داده و غم و غصه شو خورده و...
پس چطور ممکنه ادم شوهرشو دوس داشتع باشه مادر شوهرشو نه؟!؟
مگه مادرشوهرا کین چکار میکنن؟!؟
عروسا هم از اول ک عروس میشن با مادرشوهر مشکلی ندارن ک
اما بعد چن وقت ک با اخلاقاشون آشنا میشی و توقعاتی ک ازت دارن،دخالتهایی ک تو رندگی مشترکت میکنن یا ب بهانه اینوه غصه پسرشونو میخورن زیادی پشتشو میگیرن یا حتی امکان داره ناخواسته باعث جروبحث بین زوج بشن یا فرق بین گذاشتن بین پسرا و عروسا و .... تو چش عروس بد میشن
متقابلا عروسم تو چشش اونا بد میشه و این داستان از اینجا شرو میشه
من خودم مشکلم با مادرشوهرم فرق بین گذاشتن بین پسرا و عروساش و همچنین زبون نیش دارشه ک راس میره و چپ میره ب من تیکه میندازه
خوب تقریبا همه این کارها را مادر زن ها هم انجام میدن پ چرا دختر نسبت به مادر خودش همچین حسی نداره
مادرشوهر ی چیز بگه میشه دخالت اما اگر مادر بگه میشه راهنمایی و محبت
مادرت بین شما فرق بزاره حق داره اما مادرشوهر حق نداره (البته نه هر فرقی)
به قول یکی از دوستام مادرت اگه بهت بگه بتمرگ هم ناراحت نمیشی اما مادرشوهرت بجای بفرما بگه ,بشین بهت برمیخوره
مسلما حسی ک من به مادرم ک سالها باهاش زندگی کردم و موقع غمها و خوشیهام همیشه پشتیبان و همدردم بوده دارم به ی خانم ک تازه اومده و میخواد مث مادرم باشه ندارم و اونم هیچ وقت نمیتونه مث مادرم باشه و اینکه این مشکل تقریبا بین داماد و مادرزن هم هستش چون این اتفاقات برای اونا هم میفته و از اونحایی ک آقایون کمتر تو این مسائل هستن زیاد کشش نمیدن اما عروس و مادرشوهر هر دو خانمن و سرشون درد میکنه برا اینکارا
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟
