نوشته اصلی توسط
farzaneh-sh
با عرض سلام و خسته نباشید
با تشکر از ایجاد این سایت
من بیست و یک سال هست که ازدواج کردم یک ختر 20 ساله دارم تا یکسال پیش تقریبا میتونم بگم اصلا هیچ مشکلی بین من و دخترم نبود بچز چیزایی ابتدای خطاهای معمول بچه از سال گذشته که پیش دانشگاهی بود درس رو خیلی سر سری گرفت هرچند که باهاش دوستانه رفتار کردم و سخت نگرفت فایده نداشت جوری که کنکور رو خیلی خراب کرد همه انتظار بالای ازش داشتن از جمله خودم ولی بروش نیاوردیم نه من و نه پدرش پیام نور رشته محیط زیست قبول شد و قرار شد که همینو بخونه ولی هر روز که میگذره بی انگیزه تر از روز قبل میشه همش خوابه . درسش اصلا نمیخونه حتی کلاس ها یکی درمیان میره و امتحاناتش رو هم شرکت نمیکنه ارتباط من باهاش اینجوری خودم برداشت میکنم خیلی دوستانه است ولی به سختی با هام درد و دل میکنه دوست خوبی هم تا حالا نداشته که باهاش صمیمی بشه باهاش از در دوستی وارد شدم واصلا بابت دانشگاه بازخواست نکردم فقط در حد همدردی و هم فکری حتی گفتم ازاد ثبت نام کن رشته ای که دوست داری ادامه بده ولی باز هم در حد حفظ ظاهره و بی انگیزه بودنش مشخصه نمیدونم باید چیکار کنم که از این بحران بیرون بیاد بینهایت چاق شده فقط میخوره میخوابی متاسفانه چون شاغل هستم طی روز خیلی نمیتونم کنارش باشم بی نهایتم شلخته است اگه من اتاق رو نظافت نکنم اون دست نمیزنه توی هیچ کاری همکاری نمیکنه ارتباط با فامیل رو هم خیلی دوست نداره با نغ زدن همراه ما میشه.
خیلی مغرور و خودخواه و اکثرا هم کسی رو قبول نداره . خیلی حضوری مشاوره فرستادم و با هم رفتیم ولی نتیجه نداد.
البته اینم بگم احساس میکنم خیلی از خود من الگو میگیره حتی پوشش لباسش لباسهای منه هرچی براش بخرم اولش قبول میکنه با ذوق میخره ولی استفاده نمیکنه وتمام لباسهای منو استفاه میکنه خلاصه که این بی انگیزه بودنش خیای داره اذیتم میکنه ممنون میشم راهنماییم کنید.