با عرض سلام و خسته نباشید
حدود دوسال هست تنها زندگی میکنم و متولد سال1366 هستم آدمهای زیادی رو تو زندگیم دیدم و مجرد هستم. اما عاشق شخصی تا به حال نشده بودم عاشق کسی شدم که چند سال از خودم کوچکتر است.1370 .من دید خوبی به ازدواج ندارم. و زیاد مشتاق به ازدواج نیستم و تا الان با هرکسی آشنا شدم اصلا صحبت هام رو به سمت ازدواج سوق ندادم
من از یک خانواده شمالی د و اون از یک خانواده ترک
زندگی من تو اوج خوشیش گاهی بد بود و بعد پشیمونی های زیاد تا اینکه این آدم تو زندگیم اومد و خواستم درست بشم نه این که بد بودماا
من شاغل هستم و علیرضا نیروی زیر دست من بوده من صد دل نه هزار دل عاشق این پسرهستم اما محیط شرکت زندگی رو برام سخت کرده و از بس حرف پشت سرم در اوردن که باعٍث شده ذهنیت علیرضا نسبت به من خراب بشه و آخر به دلیل همین حرفها شرکت رو ترک کرد اونم روی جر و بحث کاری بخاطر من در مورد کار با یک آقا
حالا اون بیرون شرکت هست و همچنان خبرهای چرت و پرت زیادی از من به اون رسوندن و رابطمون بهم خورد چهار ماه داغون شدم اما الان دوباره برگشته نمیدونم چطوری اعتمادش رو بدست بیارم
تو مدت نبودش با شخصی آشنا شدم برای درد ودل اما اون عاشقم شد و من تو فکر علیرضا هستم و حالا این آدم منو نفرین میکنه که من عاشقش کردم و چرا برگشتم پیش علیرضا
نمیدونم حالا چطور مشکلاتم رو حل کنم زندگی با علیرضا و اعتماد جلب کردن اون و حالا این آدم که عاشقم شده و فکر میکنه من سرکارش گذاشتم