عاشقا بحر چه تازی همی محزون باشی
عاقلی پیشه کن و شبه به کارون باشی
دیده بر جان میفکن که هنوز عمرش نی
بندگی پیشه کن و گو شبی قارون باشی
زین رسد روزی که موسی طلبی فرماید
سحری توشه ببند چون ره هارون باشی
زانکه ایام شباب,به منی چون مفروش
طلب جامی شراب و دلی پر خون باشی
چون ره رند به دلدادگی ارزان مفروش
که گهی دل بری و ختم به هامون باشی