نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: سردشدن دوست پسر

1400
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    226
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    سردشدن دوست پسر

    سلام 4 سال پیش با پسری اشنا شدم که بخاطر محبتایی که بهم میکرد بهش خیلی وابسته شدم .من دختری حساس و احساساتی هسم که واقعا تشنه محبت بودم بخاطر همین چشممو رو خ از واقعیت ها بستم این پسر نه موقعیت شغلی مناسبی داشت نه تحصیلات انچنانی تازه 5 ماهم از من کوچیکتر بود ولی من با همین خصوصیات عاشقش شده بودم خ دنبال کار گشت ولی پیدا نکرد الان 2 هفتس که باهام بهم زده خ شوکم خ غمگینم نمیتونم هیچ رقم فراموشش کنم با اینکه میدونم خ دوستم داشت نمیدونم چرا یدفه بیخیالم شد خ التماسش کردم نره ولی اخرین روزی که حرف میزدیم مثل سنگ شده بود فقط میگفت میخوام تنها باشم باورم نمیشد اونه هنوزم باورم نمیشه انقد همدیگرو دوس داشتیم مطمئن بودم بهم میرسیم هیچوقت فکر نمیکردم جدا شیم خ بهم نامردی کرد فکر میکنم بخاطر اینکه خ دوسش داشتم از محبت زیادی داشت بالا میاورد اگه برگرده باید چیکارش کنم تروخدا کمک دارم دق میکنم

  2. 3 کاربران زیر از atefeh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : با همچین ادمی چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط atefeh نمایش پست ها
    سلام 4 سال پیش با پسری اشنا شدم که بخاطر محبتایی که بهم میکرد بهش خیلی وابسته شدم .من دختری حساس و احساساتی هسم که واقعا تشنه محبت بودم بخاطر همین چشممو رو خ از واقعیت ها بستم این پسر نه موقعیت شغلی مناسبی داشت نه تحصیلات انچنانی تازه 5 ماهم از من کوچیکتر بود ولی من با همین خصوصیات عاشقش شده بودم خ دنبال کار گشت ولی پیدا نکرد الان 2 هفتس که باهام بهم زده خ شوکم خ غمگینم نمیتونم هیچ رقم فراموشش کنم با اینکه میدونم خ دوستم داشت نمیدونم چرا یدفه بیخیالم شد خ التماسش کردم نره ولی اخرین روزی که حرف میزدیم مثل سنگ شده بود فقط میگفت میخوام تنها باشم باورم نمیشد اونه هنوزم باورم نمیشه انقد همدیگرو دوس داشتیم مطمئن بودم بهم میرسیم هیچوقت فکر نمیکردم جدا شیم خ بهم نامردی کرد فکر میکنم بخاطر اینکه خ دوسش داشتم از محبت زیادی داشت بالا میاورد اگه برگرده باید چیکارش کنم تروخدا کمک دارم دق میکنم
    سلام
    به مشاور خوش آمدید
    مطلبتونو خوندم
    برای روشن تر شدن مشکلتون ما نیاز به اطلاعات بیشتری از شما و شرایطتون داریم تا بتونیم راهکارهای مناسب رو متناسب با شرایط در اختیارتون قرار بدیم
    سن شما و ایشون؟
    شغل هر دو؟
    این ارتباط بدون اطلاع خانواده هاتون هست؟
    رابطه تون در چه حد بوده؟
    لطفا از نحوه ی آشنایی تون هم برامون توضیح بدین

  4. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    226
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با همچین ادمی چیکار کنم

    سلام مرسی که جواب دادین جفتمون 22 سالمونه منتهی اون 5 ماه از من کوچیکتره من لیسانس حسابداریم تازه فارغ التحصیل شدم و دنبال کارم اونم فوق دیپلم کامپیوتره.مامان من میدونه ولی خ مخالفه که من خودمو کوچیک کنم میگه بزار اگه واقعا خ دوست داره کارش ردیف بشه خودش میاد البته از وقتی دیده من چقد وابستش شدم اینو میگه قبلا خ دوستش داشت چون خ مهران زبون میریزه.خانواده اونم میدونن حتی فامیلاشونم میدونن ولی ملاقاتی نداشتم باهاشون.
    اصلا وقتی نیس زندگیم پوچه انگار هدف ندارم حتی به خود کشیم فکر میکنم احساس میکنم نباشه زندگیم بی معنیه.چندروز پیش اس داد منم ج ندادم اونم گفت انگار دیگه دوستم نداریو باعث ازارتم از این حرفا امروز به واسطه دوستم اشتی کردیم بهم زنگ زد گفت خ دوسم داره و هرجور شده تا 2 سال دیگه میاد خواستگاری.واقعا قلبم طاقت اینو نداره که بخواد دوباره ولم کنه خودش میگه خ پشیمونه تو این مدتم خ بهش سخت گذشته میگه قدرمو میدونه .پسر خوبیه ولی میترسم اینکه میدونه من دوسش دارم و هرکار کنه باز میخامش مشکل ساز باشه میترسم بریم سر خونه زندگیم قات بزنه بگه نمیخوامت شرایطم جوریه که نه راه پس دارم نه پیش نه میتونم ولش کنم نه مطمئنم اون با من میمونه اومدیمو 2 سال واسش صبر کردم یدفه بگه نمیخوامت روز به روز بیشتر وابستش میشم تورو خدا زود جوابمو بدید

  6. 2 کاربران زیر از atefeh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    226
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با همچین ادمی چیکار کنم

    یادم رفت بگم اونم بیکاره هنوز.رابطمونم جوریه که همه بهمون حسودی میکنن دعوا داریم ولی خ هوا همدیگرو داریم واقعا عین زنوشوهر میمونیم هیچ رابطه ************یم بینمون نیست که بگم واسه این چیزا میخواد خ بد شانسه کارش واسش دردسر شده از 1 طرف بیکاره از طرف دیگه قول داده سال 94 بیاد جلو خ عصبی و پرخاشگر شده تر خدا کمکم کنید دوس ندارم هیچ رقمه از دستش بدم چون دنیا واسم تمومه

  8. 2 کاربران زیر از atefeh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    226
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با همچین ادمی چیکار کنم

    چقدر طول میکشه جواب بدین؟؟؟؟

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : با همچین ادمی چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط atefeh نمایش پست ها
    سلام مرسی که جواب دادین جفتمون 22 سالمونه منتهی اون 5 ماه از من کوچیکتره من لیسانس حسابداریم تازه فارغ التحصیل شدم و دنبال کارم اونم فوق دیپلم کامپیوتره.مامان من میدونه ولی خ مخالفه که من خودمو کوچیک کنم میگه بزار اگه واقعا خ دوست داره کارش ردیف بشه خودش میاد البته از وقتی دیده من چقد وابستش شدم اینو میگه قبلا خ دوستش داشت چون خ مهران زبون میریزه.خانواده اونم میدونن حتی فامیلاشونم میدونن ولی ملاقاتی نداشتم باهاشون.
    اصلا وقتی نیس زندگیم پوچه انگار هدف ندارم حتی به خود کشیم فکر میکنم احساس میکنم نباشه زندگیم بی معنیه.چندروز پیش اس داد منم ج ندادم اونم گفت انگار دیگه دوستم نداریو باعث ازارتم از این حرفا امروز به واسطه دوستم اشتی کردیم بهم زنگ زد گفت خ دوسم داره و هرجور شده تا 2 سال دیگه میاد خواستگاری.واقعا قلبم طاقت اینو نداره که بخواد دوباره ولم کنه خودش میگه خ پشیمونه تو این مدتم خ بهش سخت گذشته میگه قدرمو میدونه .پسر خوبیه ولی میترسم اینکه میدونه من دوسش دارم و هرکار کنه باز میخامش مشکل ساز باشه میترسم بریم سر خونه زندگیم قات بزنه بگه نمیخوامت شرایطم جوریه که نه راه پس دارم نه پیش نه میتونم ولش کنم نه مطمئنم اون با من میمونه اومدیمو 2 سال واسش صبر کردم یدفه بگه نمیخوامت روز به روز بیشتر وابستش میشم تورو خدا زود جوابمو بدید
    شما توى پستهاى قبلى اشاره كرديد كه "خيلى حساس و احساساتى و تشنه ى محبت هستيد و اينكه به اون آقا خيلى وابسته شدين و بدون اون زندگى پوچ و بى معناست و انگار هدف نداريد"
    ببينيد دوست عزيز اگه ما بخوايم در اين مورد پيشنهاد كارشناسى بديم ، ميگم كه شما درواقع هدفى براى زندگيتون تعيين نكردين و اين احساساتى بودنتون مانع از اين شده كه شخصيت مستقلى داشته باشيد، چرا كه وابستگى مسئله اى است كه با بودن با هركسى و با هر خصوصياتى براحتى پديد مياد و لزوما نيازمند مقوله ى علاقه نيست و حتى ميتوان گفت وابستگى اعتيادى است كه بهتره شكل نگيره چرا كه تبعات زيانبارى رو ميتونه به فرد وابسته وارد كنه
    اما وابستگى اى كه بدنبال علاقه و صميميت و تعهد و درواقع در چارچوب يك رابطه ى هدفمند (ازدواج و تشكيل خانواده) ميان زوجين در زندگى پديد مى آيد بسيار شيرين بوده و نتايج پربارى را در بر خواهد داشت كه به نفع طرفين ميباشد
    علاوه بر اينها، مادر شما به هرحال نسبت به شما داراى تجارب بيشترى است و بقول معروف چندتا پيرهن بيشتر از شما پاره كرده، و مطلب ديگه اينكه مادروپدر هميشه خير و صلاح فرزندانشون رو ميخوان
    واقعا اين حرف مادرتون كه گفتن "خودتو كوچيك نكن ، اگه واقعا دوست داشته باشه كارهاشو جور ميكنه و مياد دنبالت" به تجربه ثابت شده و كاملا منطقى و درسته. چرا كه حتى توى طبيعت هم جنس نر خواهان جنس ماده است و بدنبالش ميفته و با روشهاى مختلف سعى ميكنه نظرشو جلب كنه و اونو از آنِ خودش بكنه، پس عجول نباشيد و كمى صبر كنيد
    و نكته اى كه قابل توجهه و خودتونم روى اون تأكيد كردين اينكه بقول خودتون "مطمئن نيستيد كه اون باهاتون ميمونه يا نه!!،
    يا اينكه از كجا معلوم شما بخاطرش ٢سال صبر كنيد و به خواستگارهاتونم جواب رد بدين ولى اون بعد دوسال بازم شمارو بخواد و بياد خواستگاريتون!!
    يا وقتى رفتين سر خونه و زندگيتون بگه كه ديگه شمارو نميخواد!!
    پس با اين اوصاف بجاى اينكه با ايشون ازدواج كنيد و بريد زير يه سقف و اونموقع شمارو نخواد و مجبور به جدايى بشيد و بجاى دختر يه زن مطلقه باشيد، بهتر نيست الان كمى قويتر باشيد و اينقدر به خودتون القا نكنيد كه بدون ايشون هيچيد، و بنشينيد منطقى تر فكر كنيد تا بجاى شكست توى زندگى آينده، موفقيت و خوشبختى رو براى خودتون رقم بزنيد...
    و لازم ميدونم يادآورى كنم كه شما با نشان دادن علاقه و وابستگيتون به هركسى در هر رابطه اى (به استثناى زندگى مشترك)، اون فرد رو از علاقه ى خودتون مطمئن كرديد و اين اطمينان ميتونه آسيب زا بشه و سوء استفاده هاى احتمالى رو در پى داشته باشه

  11. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    226
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با همچین ادمی چیکار کنم

    واقعا جا داره ازتون تشکر کنم خیلی حرفاتون مفید بود ولی از کجا معلوم اینو ول کنم بهتر از این واسم پیدا بشه.

  13. کاربران زیر از atefeh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12778
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    2
    تشکر شده 17 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با همچین ادمی چیکار کنم

    خواهره گلم من یه پسرم درکش میکنم اونم مطمعن باش دوست داشته و با خودش میگفته با این اوضاع زندگیش ک شغل نداره نمیتونه خوشبختت کنه...یه پسر وقتی نتونه کسیو خوشبخت کنه هر چقدرم دوسش داشته باشه سعی میکنه ازش دوری که..مثل خودم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوست پسر حساس
    توسط رضا25 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 11-27-2014, 01:04 PM
  2. دوست پسر لجباز
    توسط sofıa در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-16-2013, 02:23 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد