نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: طلاق یا زندگی

2164
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11316
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    طلاق یا زندگی

    با سلام
    دوستان اگه میشه راهنماییم کنیدبا تشکر
    من دوساله ازدواج کردم الان 7ماهه خونه ی پدرم هستم و تقاضای طلاق دادم,من و شوهرم 2ماه با هم دوست بودیم خیلی همدیگرو دوست داشتیم اما بعضی مشکلات ما رو از هم دور کرد,شوهرم قدرت تصمیم گیری در مسايل زندگی رو نداره،سر کوچکترین موضوعی با مامانش مشورت می کنه،تحت تأثیر حرفای مامانش قرار می گیره،بد بینه به همه شک داره،نمیذاره تنهایی برم بیرون حتی خونه پدرم.من و اون هر دو مهندس برق هستیم،سطح فرهنگی خونواده هامون فرق میکنه،اونا خیلی رو من فشار میارن در مورد حجاب و...
    البته من خودم خیلی خیلی مراعات می کنم.خلاصه بزرگترین مشکل ما خونواده ی شوهرم هستن اما شوهرم هیچ وقت قبول نمی کنه،مادرش در همه مسايل زندگیمون دخالت میکنه شوهرم هم همش طرف مامانشو می گیره،من تو این مدت به خاطر زندگیم و عشقم به همسرم هیچ وقت اعتراض نکردم،همیشه در مورد تحقیر توهیناشون سکوت کردم اما دیگه صبرم تموم شد و رفتم تقاضای طلاق دادم اما همسرم میگه من دوسش دارم و نمی خوام طلاقش بدم.از یه طرف هم مامانش نمیذاره بیاد دنبالم میگه اونقدر اذیتت میکنیم تا خسته شی از زندگی.
    از یه طرف عاشق همسرم هستم از یه طرف هم میگم اگه برگردم زندگی کنم باهاش وضع از اینم بدتر میشه چون دخالت های مامانش تمومی نداره.واقعا نمیدونم چیکار کنم............

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : دو دل بودن

    سلام دوست عزیزم
    بهتره شما هردوتون به یک مشاوره حضوری مراجعه کنید تا مشکلات شما ریشه یابی بشه و اساسی بررسی بشه
    بزرگترین اشتباه شما اینه ک شما الان در خونه پدرتون هستین و خونه خودتون را ترک کردین، میدونید الان همسر شما میتونه از شما شکایت کنه؟! هیچوقت ی زن خونش را ترک نمیکنه برای اینکه شوهرش باید حضورش را تو زندگی همیشه احساس کنه

  3. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط shimaaa نمایش پست ها
    با سلام
    دوستان اگه میشه راهنماییم کنیدبا تشکر
    من دوساله ازدواج کردم الان 7ماهه خونه ی پدرم هستم و تقاضای طلاق دادم,من و شوهرم 2ماه با هم دوست بودیم خیلی همدیگرو دوست داشتیم اما بعضی مشکلات ما رو از هم دور کرد,شوهرم قدرت تصمیم گیری در مسايل زندگی رو نداره،سر کوچکترین موضوعی با مامانش مشورت می کنه،تحت تأثیر حرفای مامانش قرار می گیره،بد بینه به همه شک داره،نمیذاره تنهایی برم بیرون حتی خونه پدرم.من و اون هر دو مهندس برق هستیم،سطح فرهنگی خونواده هامون فرق میکنه،اونا خیلی رو من فشار میارن در مورد حجاب و...
    البته من خودم خیلی خیلی مراعات می کنم.خلاصه بزرگترین مشکل ما خونواده ی شوهرم هستن اما شوهرم هیچ وقت قبول نمی کنه،مادرش در همه مسايل زندگیمون دخالت میکنه شوهرم هم همش طرف مامانشو می گیره،من تو این مدت به خاطر زندگیم و عشقم به همسرم هیچ وقت اعتراض نکردم،همیشه در مورد تحقیر توهیناشون سکوت کردم اما دیگه صبرم تموم شد و رفتم تقاضای طلاق دادم اما همسرم میگه من دوسش دارم و نمی خوام طلاقش بدم.از یه طرف هم مامانش نمیذاره بیاد دنبالم میگه اونقدر اذیتت میکنیم تا خسته شی از زندگی.
    از یه طرف عاشق همسرم هستم از یه طرف هم میگم اگه برگردم زندگی کنم باهاش وضع از اینم بدتر میشه چون دخالت های مامانش تمومی نداره.واقعا نمیدونم چیکار کنم............
    خب شرایط سختیه ولی اینکه به طلاق رسیده نشون میده شما تصمیم نهایی خودتون رو گرفتید

    شاید خیلی از افراد با طلاق موافق نباشند ولی در شرایطی خاص بهترین گزینه است

    این به خود شما بستگی داره که قبول این شرایط کنید و ادامه زندگی بدید

    از طرفی شوهر شما هم اگر شمارو دوست داره و امکانش براش فراهم هست میتونه محل زندگی رو تغییر بده

    و تعادل رو بین خانواده و همسرش رو برقرار کنه ...

    به هرحال شما در مرحله طلاق حتما" باید دوره مشاوره رو بگذورنید ... و در این مواقع بیشتر زندگی ها به روال عادی برمیگرده

    ولی هر مشکلی ریشه ای داره که باید اصولی حل و فصل بشه نه مقطعی

    پس با مشورت درست و نظر خانواده تصمیم گیری کنید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10876
    نوشته ها
    105
    تشکـر
    45
    تشکر شده 76 بار در 47 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط shimaaa نمایش پست ها
    با سلام
    دوستان اگه میشه راهنماییم کنیدبا تشکر
    من دوساله ازدواج کردم الان 7ماهه خونه ی پدرم هستم و تقاضای طلاق دادم,من و شوهرم 2ماه با هم دوست بودیم خیلی همدیگرو دوست داشتیم اما بعضی مشکلات ما رو از هم دور کرد,شوهرم قدرت تصمیم گیری در مسايل زندگی رو نداره،سر کوچکترین موضوعی با مامانش مشورت می کنه،تحت تأثیر حرفای مامانش قرار می گیره،بد بینه به همه شک داره،نمیذاره تنهایی برم بیرون حتی خونه پدرم.من و اون هر دو مهندس برق هستیم،سطح فرهنگی خونواده هامون فرق میکنه،اونا خیلی رو من فشار میارن در مورد حجاب و...
    البته من خودم خیلی خیلی مراعات می کنم.خلاصه بزرگترین مشکل ما خونواده ی شوهرم هستن اما شوهرم هیچ وقت قبول نمی کنه،مادرش در همه مسايل زندگیمون دخالت میکنه شوهرم هم همش طرف مامانشو می گیره،من تو این مدت به خاطر زندگیم و عشقم به همسرم هیچ وقت اعتراض نکردم،همیشه در مورد تحقیر توهیناشون سکوت کردم اما دیگه صبرم تموم شد و رفتم تقاضای طلاق دادم اما همسرم میگه من دوسش دارم و نمی خوام طلاقش بدم.از یه طرف هم مامانش نمیذاره بیاد دنبالم میگه اونقدر اذیتت میکنیم تا خسته شی از زندگی.
    از یه طرف عاشق همسرم هستم از یه طرف هم میگم اگه برگردم زندگی کنم باهاش وضع از اینم بدتر میشه چون دخالت های مامانش تمومی نداره.واقعا نمیدونم چیکار کنم............
    دوست خوبم منم الان 7 ماهه از زندگی ام اومدم بیرون باز خوبه همسرت میگه که عاشقته همسر من عین خیالش نیست از شکایت کرد چون خونه رو ترک کردم ولی متاسفانه دادگاه رو برنده شد چون من از کارهای که کرده بود مدرک نداشتم به نظر من باید سر خونه زندگیت میموندی چون دلیل ترک شما از خونه به خاطر دخالت های مادرشه سعی میکردی با رفتارت بهش نشون بدی که داره اشتباه میکنه سعی می کردی با شیوه های مختلف بهش ثابت کنی که هر کسی زندگی خودش رو داره زیادم ناراحن نباش که مادرش نزاشته بیاد دنبالت من تا جهیزیم رو از اون خونه آوردم بیرون مادر همسرو سر اسباب کشی کرد رفت اونجا پس غصه مادرش رو اصلا نخور اگه همسرت رو دوست داری برگرد

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط shimaaa نمایش پست ها
    با سلام
    دوستان اگه میشه راهنماییم کنیدبا تشکر
    من دوساله ازدواج کردم الان 7ماهه خونه ی پدرم هستم و تقاضای طلاق دادم,من و شوهرم 2ماه با هم دوست بودیم خیلی همدیگرو دوست داشتیم اما بعضی مشکلات ما رو از هم دور کرد,شوهرم قدرت تصمیم گیری در مسايل زندگی رو نداره،سر کوچکترین موضوعی با مامانش مشورت می کنه،تحت تأثیر حرفای مامانش قرار می گیره،بد بینه به همه شک داره،نمیذاره تنهایی برم بیرون حتی خونه پدرم.من و اون هر دو مهندس برق هستیم،سطح فرهنگی خونواده هامون فرق میکنه،اونا خیلی رو من فشار میارن در مورد حجاب و...
    البته من خودم خیلی خیلی مراعات می کنم.خلاصه بزرگترین مشکل ما خونواده ی شوهرم هستن اما شوهرم هیچ وقت قبول نمی کنه،مادرش در همه مسايل زندگیمون دخالت میکنه شوهرم هم همش طرف مامانشو می گیره،من تو این مدت به خاطر زندگیم و عشقم به همسرم هیچ وقت اعتراض نکردم،همیشه در مورد تحقیر توهیناشون سکوت کردم اما دیگه صبرم تموم شد و رفتم تقاضای طلاق دادم اما همسرم میگه من دوسش دارم و نمی خوام طلاقش بدم.از یه طرف هم مامانش نمیذاره بیاد دنبالم میگه اونقدر اذیتت میکنیم تا خسته شی از زندگی.
    از یه طرف عاشق همسرم هستم از یه طرف هم میگم اگه برگردم زندگی کنم باهاش وضع از اینم بدتر میشه چون دخالت های مامانش تمومی نداره.واقعا نمیدونم چیکار کنم............
    سلام

    عزیز مشکل شما مشکلی نیست که نیاز به طلاق باشه و این طلاق شما حتما غلطه البته که موضوع قابل حلیه. نیاز به مشاوره دارید.

    من خودم دها زوج مراجعه کننده با مشکلات مشابه شما داشتم که مشکلشون حل شده و اکنون با هم دارند زندگی میکنند

    حتما مشاوره بگیرید بهتره حضوری باشه. من خودم برای مشاوره حضوری وقت ندارم ولی تلفنی میتونم در خدمت شما و همسرتون باشم.

    موفق باشید

    لطفا نقل قول کنید
    ویرایش توسط شهرام2014 : 01-21-2015 در ساعت 05:44 PM
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11316
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    سلام
    من خیلی به همسرم می گفتم بریم پیش مشاور،اما قبول نمی کرد،مامانش میگفت پسر من دیوونه نیست که بره پیش مشاور
    لانم از هر کسی می شنوم میگن خیلی شکسته شده،خیلی پیر شده آخه خیلی وابستم بودنم،دلم براش می سوزه میگه من عاشق زندگی و همسرم هستم.اما خونوادش تحریکش می کنن،نمیخواد اشتباهات اونارو قبول کنه این عذابم میده...............خیلی دوسش دارم اما نمیدونم چیکار کنم.....

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6350
    نوشته ها
    545
    تشکـر
    884
    تشکر شده 624 بار در 313 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    با توجه به مشکل شما فکر کنم قبل از طلاق چند جلسه مشاوره براتون میذارن
    پس صبر کن و دعاکن با چند بار مشاوره رفتن متوجه بشه که مشاور برای روانی ها نیست
    اتفاقا مشاوره برای انسان های به ظاهر سالمه
    امضای ایشان
    Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط shimaaa نمایش پست ها
    سلام
    من خیلی به همسرم می گفتم بریم پیش مشاور،اما قبول نمی کرد،مامانش میگفت پسر من دیوونه نیست که بره پیش مشاور
    لانم از هر کسی می شنوم میگن خیلی شکسته شده،خیلی پیر شده آخه خیلی وابستم بودنم،دلم براش می سوزه میگه من عاشق زندگی و همسرم هستم.اما خونوادش تحریکش می کنن،نمیخواد اشتباهات اونارو قبول کنه این عذابم میده...............خیلی دوسش دارم اما نمیدونم چیکار کنم.....
    عزیزم برگرد سر زندگیت و نظ رفتار هیچکس سر ت کنه با همسرت دوستانه حرف بزن و بگو دلت میخواد حرفهای زن و شوهرانتون پیش خودتون بمونه و هیچکس حتی خانواده خودم دخالت نکنن من و تو همدیگرو دوست داریم و عاقل و بالغ هستیم
    با محبتت شوهرت را سمت خودت بکش
    نزار دیر بشه مردا خیلی زود عادت میکنن بزار هنوزم همسرت فقط باتو آروم بشه
    مهم فقط فقط قلب شوهرته

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12210
    نوشته ها
    508
    تشکـر
    112
    تشکر شده 329 بار در 212 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    با سلام
    تمام زندگیها و شرکتها و فعالیتها اثبات شده که 2 الی 5 سال طول میکشه تا جابیافتن ؛ ضعیفترین مدیریتها در 2 سال اول ازبین میرن (50 درصد ) تجربه شخصی من میگه همه مشکلات شما دخالت نیست وزندگی شما از عشق وعلاقه لازم برای زندگی همراه نیست این مشگل میتواند ناشی از ضعف در روابط زناشوئی ؛ روابط عاطفی قبل از ازدواج توسط هریک از شما وشیرینی آن که بعد از ازدواج توسط دیگری جایگزین نشده ؛ تجربه های فیزیکی ونامشروع قبل از ازدواج و عدم تمکین مناسب بعداز ازدواج توسط دیگری ؛ خود بزرگ بینی واقعی یا توهمی شما نسبت به همسرتان ؛ انتظارات وتوهمات نسبت به شرایط زندگی ؛ تحریک یا شارژ شما توسط مخصوصا یک دوست جون جونی ؛ نداشتن عشق به همسرتان و این قبیل مسائل نشاُت گرفته است ومهمتر اینکه احتمالا یک عشق خیابانی را یدک میکشید واز نظر اعتقادات مذهبی هم ضعیف هستید که مجموعه این مسائل اگر وجود داشته باشد زندگی شما چهارچوبهای لازم برای یک زندگی سالم وموفق را شامل نیست .

    اما اگر آنها در زندگی شما صدق نمی کند باید بدانید که مردها کمی دیر عاقل ومستقل میشوند ؛ اینکه همسرتان از مادر مشورت میگیرد نشانه خوب اگر نباشد بد هم نیست چون بدلیل بی تجربگی ونداشتن اعتماد به نفس دست به سوی یک معتمد به نام مادر دراز کرده ؛ نه برای تخریب بلکه قوام ودوام ؛ اگر شما توانائی بیشتر وبالاتری دارید باید در مشورتها به همسرتان ثابت شود تا سراغ مادرش نرود واین کمی سیاست وکمی حوصله را می طلبد ؛ عشوه گری برای همچین روزهائی است که بتوانی مردرا میخ کوب خودت کنی تا فرمانبر شود .

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13211
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    6
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    با شوهرت حرف بزن و بهش بگو که دوسش داری و ازش خواهش کن که به خاطر ادامه زندگیتون و دوست داشتن تو قبول کنه باهم برید مشاوره. البته هیچکس مخصوصا مادرش خبردار نشه و بهش بگو اصلا لازم نیست کسی بدونه شما مشاوره رفتین. مطمئن باش اگه با مهربونی ازش بخوای قبول میکنه چون گفتی تو رو دوست داره.

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12792
    نوشته ها
    202
    تشکـر
    149
    تشکر شده 154 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    اگر واقعا دوستش داري برو وبخاطر عشقت وزندگي بجنگ واون زندگي روكه دوست داري بدست مياري فقط اولش صبر وتحمل مي خواد به اميد خدا مي توني بدستش بياري

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : طلاق یا زندگی

    اینا همش چرته اگه عشقت و میخوای زندگیتو بکن مهم ارامش فکری که خودت میخوای داشته باشی ..ادم عاشق باشه ولی تو زندگیش زجر بکشه میخوامم نباشه وقتی همه ارامش بهم بخوره. تا دوطرف نخوان هیچ زندگی تکی نمیشه درس کرد

    به نظر من طلاق بگیر مردها تا یه چیزی نخوره به سرشون ادم بشو نیستن تا بچه نداری طلاق بگیر
    اگه تغیر کرد خوب شد دوستت داشته باشه برت میگردونه و باز باهم میتونیند ازدواج کنید
    ویرایش توسط پریماه. : 03-11-2015 در ساعت 02:53 PM
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد