مشکلات در زندگی مشترک

[c12au6]

با سلام
مادرخانم من میگه که هرجا خواستی بری باید با خانمت هماهنگ کنی تا خانمت هرجا خواست بره باهات هماهنگ کنه.منم گفتم من مردم و میتونم بدون اجازه همسرم هرجاکه دلم خواست برم ولی خانمم باید از من اجازه بگیره.آیا لازمه من حتما از خانمم اجازه بگیرم؟میگه که هماهنگی قبل رفتن باعث بهتر شدن روابط زناشویی میشه.

[farokh]

با سلام
مادرخانم من میگه که هرجا خواستی بری باید با خانمت هماهنگ کنی تا خانمت هرجا خواست بره باهات هماهنگ کنه.منم گفتم من مردم و میتونم بدون اجازه همسرم هرجاکه دلم خواست برم ولی خانمم باید از من اجازه بگیره.آیا لازمه من حتما از خانمم اجازه بگیرم؟میگه که هماهنگی قبل رفتن باعث بهتر شدن روابط زناشویی میشه.

خب اگه زندگی مشترک رو شروع کردید باید بدونی که رفتن و گفتن به همسرت نشونه ضعف در مردانگی شما نیست و

از احترام به ایشون سرچشمه میگیره و در مقابل هم ایشون به شما احترام میذاره

به هر حال در زندگی مشترک باید بتونید برای همدیگه رفتارتون نشونه احترام متقابل باشه نه تلاش برای کسب برتری

[zeinab bs]

سلام اگه بگین خیلی بهتره اسمشو اجازه نذارین ک باید اجازه بگیرم از خانومم ب خانومتون خبر بدین کجا میرین نه این ک بگین خانوم من میتونم برم فلان جا میتونی بگی من میخام برم جایی دیر کردم نگران نشو اینجوری خیلی بهتره

[پریماه.]

درسته که زن باید از شوهرش اجازه بگیره
ولی اینکه مرد از زنش اجازه بگیره یه احترام هستش همین باعث خوشحالی خانمت میشه با خودش میگه برا شوهرم مهمم دوستم داره که ازم اجازه میگیره این باعث میشه بیشتر به شما علاقه مند بشه

[naz gol]

به هر حال در زندگی مشترک باید بتونید برای همدیگه رفتارتون نشونه احترام متقابل باشه نه تلاش برای کسب برتری

مرسی اقا فرخ جمله ی مفیدیه

[sepideh.t]

حق با ایشونه. منو همسرم هم همین کارو میکنیم و خیلی هم حس خوبی داریم.

حتی اگه کنار هم نباشیم و با یه تماس بگیم مثلا یه ربع دیگه میرم بانک و تماس قطع بشه، باز هنگام رفتن با یک اس ام اس خبر میدیم که الان دارم میرم بانک

هردومون همین طور رفتار میکنیم. اینجوری حس اعتماد خیلی بیشتره و حس نگرانی کمتر

[reza1]

هماهنمگی و اجازه گرفتن ربطی به مرد بودن نداره

نشانه احترام و از هم دیگه با خبر بودنه ، هوای همدیگه رو داشته

آدم هر جای میره یک نفر درجریان باشه خیلی خوبه

به غرورتون اجازه ندین توی این مورد دخالت کنه

[دختر]

م همسرم به خاطر مبتلا شدن به بیماری پیسی داره افسردگی میگیره چه کار میتونم براش بکنم.میدونید که درمان این بیماری خیلی سخته

[يه زن خوش برخورد]

سلام و خسته نباشيد
من كل تاپيكا رو گشتم و حس كردم كه اين مشكلم رو اينجا عنوان كنم بهتره
ما حدود چهار ساله كه ازدواج كرديم و من كارمند هستم از لحاظ خانوادگي هم متوسط
همسرم اول شغلشون طلا فروشي بود و گفتن كه با برادرش شريكه
ولي بعد دو يا سه ماه تمام سرمايه رو فروختن و زدن به كار ساخت و ساز و پدر و مادرش به ما كمك ميكردن خودمم البته هر چقدر حقوق ميگرفتم كم نميزاشتم چون اهميت به مسائل مالي نميدم
وقتي كه آپارتمان ساخته شد(منزل پدر همسرم رو كوبيدن و ساختن) به هر كدوم از ما يك طبقه دادن و سه طبقه رو فروختن(كه بازم نميخواستن به ما واحد بدن و فقط دو تا واحد گذاشته بودن واسه پدر همسرم و برادر شوهرم كه من اعتراض كردم و به زور يه واحدم به ما دادن)
و منم خوشحال كه ديگه دوران سختي به سر اومد و همسرم با برادرش مثل قبل يه شغل خوب دست و پا ميكنن و ديگه همسرم بيكار نيست و مشكلات حل ميشه
اما با كمال ناباوري ديدم كه سه طبقه باقيمانده رو كه فروختن كل سرمايه رو دادن به برادر كوچيكتر (همون كه شريك بودن) و همسرم رفت داخل آژانس
اينم بگم كه همسرم توي كل ساخت و ساز آپارتمانا واقعا زحمت كشيد طوريكه كمر درد و گردن درد و اينا اومد سراغش و من دلم واقعا دلم براش ميسوخت (كه اشتباه ميكردم ) ولي برادرش خيلي كمتر كمك ميكرد و به قول معروف از زير كار در ميرفت
و همينطور يه مورد ديگه اينكه تمام دارايي رو به اسم پدر همسرم ميكنن هر چي كه ميخرن و همينطور گاهي هم به اسم برادر شوهرم ولي هيچي به اسم همسرم نيست
منم يه علامت تعجب بزرگ توي مغزمه كه علت اينكه چيزي به اسم همسر من نميشه چيه؟؟؟
همينطور وقتي كه ما ازدواج كرديم مهريه منو عندالاستطاعه زدن منم چون قصدم زندگي بود و از لحاظ مالي برام هيچي مهم نبود و بجز يه حلقه چيزي هم برنداشتم و ازدواج ما هم كاملا سنتي بود يعني بخاطر دوست داشتن و اينا نبود كه چشمام بسته بشه
يه موقعي هم اگر اعتراض كنم همسرم عصباني ميشه و ميگه فرقي نداره ما همه چيمون به اسم پدرمونه
وقتي هم راجع به كار باهاش صحبت ميكنم ميگه كه درآمد نداره برادرم و من توي آژانس راحت ترم
همينطور همسرم خيلي بد دهن هست و همچنين خيلي هم ريز بينه يعني اگه خانواده من يه حرفي بدون منظور بزنن سريع به يه معني ديگه برداشت ميكنه و ميخواد قطع رابطه بشه ولي خانواده خودش هر چقدر به من بي احترامي كنن اصلا طرف منو نميگيره و بازم منو ميبره ميزاره رو به روشون
يعني يه آدم كاملا خودخواه و بي منطق كه فقط خودش و خانواده ش رو ميبينه
من خيلي كنار اومدم چون اصلا خوشم از واژه طلاق نمياد به هيچ عنوان شايد باورتون نشه ولي الان حدود پونزده روزه مادرم رو نديدم و فردا كه مهمون داره و ميخوام برم كمكش اجازه نميده و ميگه خواهرت بره كمكش و اينكه چقدر مادرت رو ميخواي ببيني ولي وقتي مادر خودش مهمون داره حتما من بااااااااايد برم كمك با وجود اينكه سر كار ميرم و واقعا خسته هستم ولي اگه نرم دعوا راه ميندازه الان ديگه كم آوردم چون اصلا مورد قابل توجهي نداره كه من دلم خوش بشه و كنارش بمونم
نه احترام ميزاره ، نه گردش ميبره،فحاشي ميكنه،هيچي هم سرمايه نداره يعني اگه پدرش يه وقتي باهاش كل بندازه و ما رو بيرون بندازه يه سرمايه كه بخواد خونه بگيره نداره حتي يك ريال و من نميدونم اين شراكت كه داشتن چي شد؟؟؟
من واقعا دارم عذاب ميكشم حس ميكنم كه گول خوردم و سرم كلاه گذاشتن يه طورايي
ميشه راهنماييم كنيد؟؟؟ممنون ميشم

[sam127]

نمیدونم چرا اینطوری فکر میکنید به نظرم بعد ازدواج این جملات معنی نداره من مردم و تو زنی
همینطوری که شما مدیر خانمتون هستید خانمتون هم باید مدیر شما باشه لذتش به همینه که بدونی یکی واسش مهمه که کجا میری و چیکار میکنی نه از سر کنترل از سر علاقه و دوست داشتن

[خانوم خانومای گل]

سلام اگه بگین خیلی بهتره اسمشو اجازه نذارین ک باید اجازه بگیرم از خانومم ب خانومتون خبر بدین کجا میرین نه این ک بگین خانوم من میتونم برم فلان جا میتونی بگی من میخام برم جایی دیر کردم نگران نشو اینجوری خیلی بهتره

خب چی میشه با ناز از خانومش اجازه بگیره و 4تا کلمه عاشقونه بگه که خانومم اجازه میدی من برم فلان جا؟
اینطوری خیلی قشنگه

[فارا]

بنظرم بین شما و خانمتون هیچ مشکل جدی نیست ولی فکر نمیکنید خانواده ها از ریز مشکلات شما با خبر نشن بهتره خودتون میتونید حلش کنید درسته؟؟؟؟؟

[siavash_en]

سلام
شما باید ببینی دید و نگاهتون به روابط در ازدواج چیه.اگر به حالت رییس و زیر دست به خود و خانمتون نگاه میکنید پس حرف شما از این نشات میگیره و در درازمدت باعث تخریب رابطه میشه.اطلاع دادن به همسر برای خروج از خانه یک نوع احترام هست کاری به مرد یا زن بودن ندارد.آمدیم و بیرون از خانه یک اتفاقی برای شما افتاد نباید بدانند شما کجا بودید یا چطوری شما رو پیدا کنند؟
شما فرض کن از سرکار بخواهی جایی بری اگر به مدیرت اطلاع بدی و یک موقع مشکلی برای شما پیش بیاد آنوقت مدیربهتر پیگیر کار شما خواهد شد یا اگر بدون اطلاع از اون بیرون بری؟در کدام مورد حمایت میشی؟

[سمیراه]

هماهنگ کردن که معنی اجازه گرفتن رو نمیده معنی باخبری رو میده

منو همسرم هم همینطور هستیم هردو،

مثلا همسرم از محل کارش که برمیگرده حتی اگر بخواد بره عابر بانک هم به من خبر میده

این معنیش نیست که داره ازم اجازه میگیره

یا مثلا من تا یه سوپر مارکت بخوام برم به همسرم

حتما خبر میدم قبلش " نمیگم اجازه میدی برم؟"

میگم عزیزم من دارم میرم یا با اجازت دارم میرم فلان جا

این نظر شوهرم بود که هردو هرجا میریم به هم خبر بدیم

و توجیحشم این بود که وقتی میدونم هرلحظه کجایی و مشغول چکاری هستی

احساس نزدیکتری بهت دارم و انگار کنارتم

من خیلی اسقبال کردم از نظرش و همیشه هرجا برم باهاش هماهنگ میکنم

شمام به دید منفی بهش نگاه نکن اینکار صمیمیت رو بین زن و شوهر زیاد میکنه

[nepo]

من با حرفای آقا فرخ خیلی موافقم و به شخصه این تفکر رو قبول دارم

[elena77]

سلام, من به شما توصیه برای دیدن جدید دوستیابی سایت
/uaround.ru/

[شهرام381]

مادر زن شما حق.نداره نداره در مورد شما و همسرتون تصمیم بگیره لو حرفش درست باشه ضمن آنکه بصورت شرطی باشه این پایه ایجاد مشکلات در زندگيتونه

[حاما]

حق با ایشونه. منو همسرم هم همین کارو میکنیم و خیلی هم حس خوبی داریم.

حتی اگه کنار هم نباشیم و با یه تماس بگیم مثلا یه ربع دیگه میرم بانک و تماس قطع بشه، باز هنگام رفتن با یک اس ام اس خبر میدیم که الان دارم میرم بانک

هردومون همین طور رفتار میکنیم. اینجوری حس اعتماد خیلی بیشتره و حس نگرانی کمتر

بچه ها من تازه وارد شدم ، کمک لازم دارم مطلب خودم رو کجا باید بنویسم ..

[boshiant]

شما نباید اجازه بگیری ولی زنت باید اجازه بگیره چون زنه؟ با این طرز فکر بیمار اصلا نباید ازدواج میکردی!

[Minooooo]

تنها راه اینکه باهش صحبت کنی که ببینی چی میشه ولی اگر نشد با. پدرت یا پدرش صحبت کن و اگر نشد چون‌ خودت شاغلی میتونی طلاق بگیری