سلام تروخداکمک کنید 8 ماهه نامزدم ولی ی روزخوش ندیدم ازدست مادرشوهرم دارم دیونه میشم همش منوپیش پدرشوهرم دروغگو جلوه میده چون میدونه من اونو بیشتردوسش دارم
سلام تروخداکمک کنید 8 ماهه نامزدم ولی ی روزخوش ندیدم ازدست مادرشوهرم دارم دیونه میشم همش منوپیش پدرشوهرم دروغگو جلوه میده چون میدونه من اونو بیشتردوسش دارم
خـــــدانـگهــــــدار
مادرشوهرم ازطرفی عمم هست دیونم کرده جلوهمه رفتارش بامن خوبه قربون صدقم میره ولی تا نامزدم میره بیرون یاپدرشوهرم اصلا بامن حرف نمیزنه اونقدرپیش نامزدم حرفاگفته اونم بمن میگه دروغگویی با این تفاوت من قبل از نامزدی با ایشون یکسال قبل د دوره نامزدی طلاق گرفته بودم ولی دخترباکره بودم همه چیرم بهش گفته بودم ب خدا قسم هیچ دروغی من بهش نگفتم مثلا ب طوراتفاقی ی روز با مادرم بیرون بودیم خالم زنگ زدن تویکی از مسجدای داخل شهر منم ب نامزدم نگفتم چون میدونستم ناراحت میشه بعدا فهمید بهم گفت دروغگو نمیدونم چیکارکنم
میدونین بزارین از اول بگم الان 19 سالمه تو17 سالگی مهرطلاق خوردب پیشونیم از طرفی چون ماترک هستیم شد ی لکه ننگ برا خودمو خونوادم بعد از 20 سال پدرم وخواهرش همدیگرودیدن بدلیل اختلاف خانوادگی باهم قهربودن ک ازقضا روزی عمم اینا اومدن خونه ما وشدباب اشنایی من وپسرعمم من همه چیزو ازسیرتاپیاز بهش گفتم اونم قبول کرد ولی خاهرش ومادرش شدیدا مخالف بودن روزخاستگاری خواهر 30 سالش ک مجرده همش بمن تیکه مینداخت فلانی طلاق گرفت رفته ب پیرمرد 60 ساله از این چیزا اون شب گذشت روز عقد شد پیش همه مهمونا منوخراب کرد وبامادرم دعواکرد ولی چیزی نگفتم چندروز بعد رفتیم بیرون کوفتم کرد همش ناراحتمون میکرد مادرش تامیدید منونامزدم باهم صمیمی حرف میزدیم باچشم ابرو ب پسرش میگفت فاصله بگیر الانم دوماهه وقتی میرم خونشون هفته ای ی رو ی جوری بینمون اختلاف میندازه
الانم رابطه منونامزدم باورکنین رو ب سردی روزی 25 بار باهم حرف میزدیم الان شده هر چن روز ی بار میترسم چون ی بارم شکست خوردم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)