نوشته اصلی توسط
احمد62
سلام
من احمد 30 ساله به خانمی علاقمند شدم که همکارم هستن. درباره ایشون یک مقدار تحقیق کردم تا اگر مناسبم بود باهاش ازدواج کنم اما متوجه شدم ایشون از نظر شخصیت فردی، شباهتی به من ندارن. مثلا من مذهبی هستم و ایشون غیرمذهبی، از نظر سطح اجتماعی، تحصیلات و مالی از من بالاتر هستن، 2 سال از من بزرگترن و خیلی تفاوتهای دیگه. اما خوبی های بسیاری هم دارن که شاید کمیاب باشه. با اینکه از نظر فکری به این باور رسیدم که ازدواج با ایشون به صلاح من و ایشون نیست اما نمیتونم از فکرشون بیام بیرون. به دلایلی امکان تغییر دادن کارم برام محیا نیست. خیلی به ایشون وابسته شدم و هر روز حالم داره بدتر میشه. من هر روز 8 ساعت با ایشون در یک اتاق تنها هستم و خیلی در روز با هم درباره مسائل کاری و غیر کاری صحبت میکنم و این مسئله باعث تشدید علاقه ام به ایشون میشه. مخصوصا از چند وقت پیش که ایشون خواستگار داشت ولی جور نشد و این موضوع خیلی ناراحتش کرده و بخاطر اعتمادی که به من داره خیلی با من درد و دل میکنه. کلا دوماهه زندگیم مختل شده، نه میتونم کارم رو عوض کنم تا فراموشش کنم و نه میتونم برم جلو و باهاش ازدواج کنم.
لطفا راهنماییم کنید.