مامانم بین من و خواهرم فرق میزاره

[لیلا۶۶]

سلام من متاهلم و ۲۷ سالمه یک پسر ۹ ماهه دارم ۱خواهر و یک برادر بزرگتر از خودم و ۱ برادر کوچکتر از خودم دارم با خواهر بزرگترم ۵ سال و برادر م ۴ سال اختلاف سنی دارم و برادر کوچکم ۷ سال از من کوچکتر است . من از بچگی رابطه خوبی با خواهر وبرادرام ندارم همیشه تنها بودم هر وقت دعوامون می شد مادرم بدون اینکه علت را جویا شه منو مقصر می دونست و با من دعوا می کرد که نباید جواب بزرگترم رو بدم اونا هم همیشه ازین اخلاق مادرم سواستفاده می کردن و چقولی منو پیش مادرم می کردن بعد از به دنیا اومدن برادرم توجه همه به سمت اون معطوف شد و من پرخاشگر شدم و زودرنج و عصبی .مادرم به جای اینکه مشکله منو حل کنه هر جا می نشست می گفت من حسودم و حالا باید نیش و کنایه دیگران رو هم تحمل می کردم یه بار که اومد مدرسم به معلمم شکایتمو کرد و آبرومو پیش اون برد هنوزم خواهرم تا یه چیزی میشه چقولی منو پیش مامانم می کنه و همیشه جلوی جمع بهم تیکه میندازه و مامانم هیچی بهش نمیگه و در برابر اعتراض من میگه باهات شوخی می کنهز بعد زایمانم وضع روحیم خیلی خراب شده به مامانم میگم تو چرا حرف اونو گوش میدی جیغ داد می کنه چطوری به مامانم بفهمونم منم ببینه و بهم اهمیت نمیده برای اون با جون و دل کار می کنه اما برای من با کلی منت؟

[fateme.68]

سلام
بهتره ی مدت رفت وآمد با خانه پدریت را کمتر کنی و کمی با خواهرت سرسنگین باشین و مادرتون هر رفتاری نشون داد بی تفاوت باشین خودشون میان به طرفت و از رفتارشون پشیمون میشن
گاهی پدرومادرها هم نیاز به تلنگر دارن

[لیلا۶۶]

چند ماهیه اومدیم یه شهر دیگه زندگی می کنیم تقریبا ماهی یکبار میریم خونشون به مادرم یکی دو بار گفتم اما متاسفانه به خاطر مشکلاتی که در کودکی داشتم و اون موقع درمان نشده نمی تونم با آرامش حرفمو بزنم و همیشه به ضررم تموم میشه و مادرم قبول نمی کنه که رفتارش اشتباهه ومنو با خواهرم مقایسه می کنه .

[fateme.68]

عزیزم سکوت بهترین راه برای عبور از این مشکل هست کمی سرد بودن برای درست شدن رابطه لازمه .وقتی آدما با حرف زدن همدیگه را نمیفهمن بهتره مدتی سکوت کنین تا جواب بگیرین

[fateme.68]

شما الان ی همسر هسین و ی مادر ، پس زندگی مستقلی دارین از زندگی خودتان لذت ببرید و نزارید مشکلات کودکیتان زندگی الان شما را خراب کنه قدر الانتون را بدونید و نزارید زندگیتون دچاره سردی بشه و همیشه شادو خوشحال باشین و برخورد سرد دیگران اصلا مهم نیست حتی اگه پدرومادرت باشن تو فقط احترامت را بزار..

[لیلا۶۶]

از راهنمایی خوبت ممنونم من خودمو تو گذشتم غرق کردم چند ماهیه دارم رو خودم کار می کنم رفتارمو اصلاح کنم و اینکه حرف مادرم و خواهرم خیلی برام مهم بود و الان می خوام اهمیت اونا رو از زندگیم کم کنم و خودم وهمسرم و پسرم رو ببینمتو این چند ماه فهمیدم حتی مادرم به منافع خودش فکر می کنه

[خليلي]

از راهنمایی خوبت ممنونم من خودمو تو گذشتم غرق کردم چند ماهیه دارم رو خودم کار می کنم رفتارمو اصلاح کنم و اینکه حرف مادرم و خواهرم خیلی برام مهم بود و الان می خوام اهمیت اونا رو از زندگیم کم کنم و خودم وهمسرم و پسرم رو ببینمتو این چند ماه فهمیدم حتی مادرم به منافع خودش فکر می کنه

با نظرات fateme.68

كاملا موافقم.
ولي در نظر داشته باشيد با ايششون ب گونه اي صحبت نكنيد كه حس بي احترامي ايجاد بشه.بلاخره الان حس مادرانه و فرزندي رو كاملا درك كرديد.
به خواهر و ديگر افراد خانوادتون احترام بزاريد ولي رابطتونو كمتر كنيد البته اون موقعي هم پيش ايشون هستيد خوب تحويلش بگيرد ولي با محافظه كاري به گونه اي كه بخودش اجازه هر حرفي رو نده.بهش بگو خيلي دوسش داري و برات محترمه ولي بلاخره حرفهاي نامناسب (بدون اشاره به گوينده) به توهم بر ميخوره.

[farokh]

سلام من متاهلم و ۲۷ سالمه یک پسر ۹ ماهه دارم ۱خواهر و یک برادر بزرگتر از خودم و ۱ برادر کوچکتر از خودم دارم با خواهر بزرگترم ۵ سال و برادر م ۴ سال اختلاف سنی دارم و برادر کوچکم ۷ سال از من کوچکتر است . من از بچگی رابطه خوبی با خواهر وبرادرام ندارم همیشه تنها بودم هر وقت دعوامون می شد مادرم بدون اینکه علت را جویا شه منو مقصر می دونست و با من دعوا می کرد که نباید جواب بزرگترم رو بدم اونا هم همیشه ازین اخلاق مادرم سواستفاده می کردن و چقولی منو پیش مادرم می کردن بعد از به دنیا اومدن برادرم توجه همه به سمت اون معطوف شد و من پرخاشگر شدم و زودرنج و عصبی .مادرم به جای اینکه مشکله منو حل کنه هر جا می نشست می گفت من حسودم و حالا باید نیش و کنایه دیگران رو هم تحمل می کردم یه بار که اومد مدرسم به معلمم شکایتمو کرد و آبرومو پیش اون برد هنوزم خواهرم تا یه چیزی میشه چقولی منو پیش مامانم می کنه و همیشه جلوی جمع بهم تیکه میندازه و مامانم هیچی بهش نمیگه و در برابر اعتراض من میگه باهات شوخی می کنهز بعد زایمانم وضع روحیم خیلی خراب شده به مامانم میگم تو چرا حرف اونو گوش میدی جیغ داد می کنه چطوری به مامانم بفهمونم منم ببینه و بهم اهمیت نمیده برای اون با جون و دل کار می کنه اما برای من با کلی منت؟

خب باید یاد بگیرید که نباید از کسی ناراحت بشید فقط باید نگرش و نظرت رو در موردش تغییر بدی

شما از این حساس بودن و ناراحتی چیز زیاد عایدتون نشده پس بهتره خلاف اونو هم امتحان کنید

رفتارهای دیگران رو که باعث ناراحتی شما میشه رو با کمی چاشنی شوخی و خنده رد کنید

اینطوری شما در واقع خودتون رو پشت این شوخی قایم میکنید و از اثرات حرف طرف مقابلتون در امان خواهید ماند

[لیلا۶۶]

راستش خلافشم امتحان کردم فایده ای نداشت به روی خودم نیاوردم چند سالی هست این رویه رو پیش گرفتم اما فایده نداشت تا اینکه به مادرم چند وقت پیش گفتم برخورد خوبی با من نکرد میگه من فرقی نمیزارم بینتون ولی در عمل فرق میزاره

[مهشید 93]

ب قول دوستمون
بهترین راه کم محلی اما در عین حال احترامتو بزار و بی ادبی نکن اما زیاد دوروبرشون نباش تا نبودت احساس بشه
زیاد بودن خودش باعث دلزدگی میشه