سلام پسری هستم 25 ساله لیسانسه از طریق یکی از دوستانم که اخلاق و معیارهای منو میشناخت دختری 23 ساله رو به قصد ازدواج به من معرفی کرد.پس از رابطه با هم به قصد ازدواج، صحبت و شناخت از هم در مورد زندگی قصد ازدواج هم با هم رو پیدا کردیم.خیلی به هم علاقه مند شدیم.2 سالی گذشت متوجه شد که سرطان تخمدان دارد.و مراحل درمان را شروع کرده. دکتر ها یکی از تخمدان های او را برداشتند و مراحل شیمی درمانی او چند ماهی هست که شروع شده.او میگفت که ممکن است بچه دار نشود. و من عقیده دارم که بچه دار شدن یا نشدن او دست خداست و به خدا ایمان کامل دارم.حتی گفتم اگر هم بچه دار نتوانستی بشوی در نهایت از پرورشگاه بچه به سرپرستی قبول میکنیم.خیلی راجع به پدر نشدنم در آینده فکر کردم و از روی احساساتم تصمیم نگرفتم.در مورد این موضوع با هم بعد از کلی مخالفت او به توافق رسیدیم.در ضمن من تازه خدمتم تمام شده و فعلا پولی برای خرج زندگی ندارم و با هم توافق کردیم که تا پیدا کردن کار و پولی برای زندگی که شاید 2-3 سالی طول بکشد و هم این که او مراحل درمانش را طی کند صبر میکنیم
حالا که شرایط جسمی او را با خانواده مطرح کردم آنها خیلی مخالفت میکنند.نه فقط به خاطر شاییییییییید پدر نشدن من.
آنها بر این باورند که شاید این سرطان بعدها به جاهای دیگر بدنش بزند و همیشه باید ما و تو در اضطراب باشیم.
میخواستم بدونم آیا یک همچین دختری با چنین خصوصیات حق زندگی کردن ندارد؟ از کجا معلوم که اگر با دختری سالم ازدواج کنم وسط زندگی چنین اتفاقی نیفتد؟ !!!!مگر همه چیز دست خدا نیست؟!!!!چرا پدر و مادر من با این که معتقد هستند به خاطر نگرانی فرزندشون ایمان به خدارو از یادشون رفته؟؟!!!!!! چرا وقتی به ظاهر به ضرر ماست به خدا ایمان قلبی نداریم؟!!!!
آیا ازدواج با چنین دختری مجاز نیست؟ جدا شدن از او برای من زجر آور است. ما واقعا بدون هیچ گونه هوسی عاشقانه همدیگر را دوست داریم
از یک طرف او را به شدت دوست دارم و خدارو قلبا" قبول دارم
و از طرف دیگر خانواده مخالفت میکنندخدارو قبول دارم و ایمان دارم که مرگ و زندگی دست خداست ولی رفتار خانواده ام به من خلاف این رو ثابت میکنه
میخواستم از شما کمک بگیرم که چه کاری میتوانم انجام بدهم؟لطفا مرا راهنمایی کنید؟