نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: مخالفت مادر پسر با ازدواج

1116
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    248
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    مخالفت مادر پسر با ازدواج

    باسلام من نگار هستم 30ساله لیسانس دبیری ومجرد مدت2سال است که داخل شرکتی مشغول کارم و1 سال است که با یکی از همکارانم آشنا شدم که 4 سال از من کوچکتره بعد از 5 ماه آشنائیت ایشون از من خواستگاری کرد من به علت ریزه بودن خیلی کم سن وسالتر میزنم ایشون بعد از مطرح کردن این موضوع با خانوادش با مخالفت روبرو شد که حاضر نشدند بیان وانتخاب پسرشون رو ببینند گفتند نه .بعد از چند ماه ایشون دوباره شب 20ماه رمضان با من تماس گرفتند ودوباره تقاضاشون رو مطرح کردند منم گفتم که باید خانوادش رو راضی کنند که گفتند مادرو خواهرام میان تا شمارو ببینند وبا شما صحبت کنند .بعد از 2 هفته آمدند ورفتیم بیرون امام فقط شام خوردیم وهیچ صحبتی نکردند .وایشون هم ازمادرش چیزی نپرسید وگفت مادرم گفت دختر خوبیه اما دیگه ادامه نداد وچند وقت بعد از خواهر بزگترش پرسید وگفت فکر نمی کنم مادرش راضی بشه توی این یک سال ما خیلی خوب تونستیم همدیگرومحک بزنیم .بشناسیم ما همدیگرو انتخاب کردیم ازشما راه نمایی میخواییم که چطوری می تونیم مادر ایشون رو راضی به این وسلط کنیم با تشکر

  2. 2 کاربران زیر از NEGAR LI بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط NEGAR LI نمایش پست ها
    باسلام من نگار هستم 30ساله لیسانس دبیری ومجرد مدت2سال است که داخل شرکتی مشغول کارم و1 سال است که با یکی از همکارانم آشنا شدم که 4 سال از من کوچکتره بعد از 5 ماه آشنائیت ایشون از من خواستگاری کرد من به علت ریزه بودن خیلی کم سن وسالتر میزنم ایشون بعد از مطرح کردن این موضوع با خانوادش با مخالفت روبرو شد که حاضر نشدند بیان وانتخاب پسرشون رو ببینند گفتند نه .بعد از چند ماه ایشون دوباره شب 20ماه رمضان با من تماس گرفتند ودوباره تقاضاشون رو مطرح کردند منم گفتم که باید خانوادش رو راضی کنند که گفتند مادرو خواهرام میان تا شمارو ببینند وبا شما صحبت کنند .بعد از 2 هفته آمدند ورفتیم بیرون امام فقط شام خوردیم وهیچ صحبتی نکردند .وایشون هم ازمادرش چیزی نپرسید وگفت مادرم گفت دختر خوبیه اما دیگه ادامه نداد وچند وقت بعد از خواهر بزگترش پرسید وگفت فکر نمی کنم مادرش راضی بشه توی این یک سال ما خیلی خوب تونستیم همدیگرومحک بزنیم .بشناسیم ما همدیگرو انتخاب کردیم ازشما راه نمایی میخواییم که چطوری می تونیم مادر ایشون رو راضی به این وسلط کنیم با تشکر
    سلام
    به مشاور خوش آمديد
    مطلبتونو خوندم و اينطور كه من از حرفاتون متوجه شدم شما ٣٠ سالتونه و با آقايى كه ٢٦ سالشه آشنا شدين و ايشون از شما خواستگارى كرده اما خانواده ش راضى به اين وصلت نيستن، درسته؟
    علت اين مخالفت چيه؟
    بخاطر اينه كه شما از پسرشون بزرگتر هستيد؟
    آيا اون آقا بعد از ديدار مادرشون با شما، با مادرش صحبت نكرده و نظرشونو نپرسيده؟
    ايشون تو خانوادش با كى راحت و صميميه؟
    آيا تو خانواده شون مادرسالاريه؟

  4. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    248
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    شما از من پرسیدید ایا دلیل اصلی مخالفت مادرش اینه که من بزرگترم باید بگم بله .توی خونشون مادرسالاری نیست اما خودش میگه بیشتر بچه سالاریه اما چون تک پسره مادره دلش میخواس خودش عروسشو پیداکنه .چند وقت پیش این قضیه ازدواج بین خاله ها مطرح شد که گفته من میخوام ازدواج کنم اما مامانم راضی نمیشه .که یکی از خاله ها گفت با همون دختری که ازت بزرگتره .وخاله گفت بیار من ببیینمش ومامانو راضی کنم .توی خانوادش با خواهر دومیش یکم راحته شما میگید ما برای رضایت چیکارکنیم خاله رو واسطه کنیم ازش پرسیدم که با مکادرت مستقیم صحبت کردی میگه نه مستقیما ولی تا حرف زدیم میگه نه .یه راهی پیش پای ما بزارید.با تشکر

  6. 2 کاربران زیر از NEGAR LI بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط NEGAR LI نمایش پست ها
    شما از من پرسیدید ایا دلیل اصلی مخالفت مادرش اینه که من بزرگترم باید بگم بله .توی خونشون مادرسالاری نیست اما خودش میگه بیشتر بچه سالاریه اما چون تک پسره مادره دلش میخواس خودش عروسشو پیداکنه .چند وقت پیش این قضیه ازدواج بین خاله ها مطرح شد که گفته من میخوام ازدواج کنم اما مامانم راضی نمیشه .که یکی از خاله ها گفت با همون دختری که ازت بزرگتره .وخاله گفت بیار من ببیینمش ومامانو راضی کنم .توی خانوادش با خواهر دومیش یکم راحته شما میگید ما برای رضایت چیکارکنیم خاله رو واسطه کنیم ازش پرسیدم که با مکادرت مستقیم صحبت کردی میگه نه مستقیما ولی تا حرف زدیم میگه نه .یه راهی پیش پای ما بزارید.با تشکر
    آیا ایشون پدر دارن؟ نظر پدرشون چیه؟
    درباره ی واسطه شدن خاله هم باید بگم درصورتیکه خاله ی ایشون حرفش نزد مادرشون دارای ارزش و اعتباره و بقول معروف حرفشون برو داره ، این میتونه راهکار خوبی باشه . اما اگر اینگونه نیست و احتمال اینکه حرف ایشون زمین بیفته زیاد هست ، کار عاقلانه ای به نظر نمیرسه چرا که نه تنها نتیجه ی مطلوبی در پی نداره بلکه شما رو از هدفتون دورتر نیز میکنه و دستیابی به هدف رو سختتر خواهد کرد
    باز هم درخدمتم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد