نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: خود کم بینی و منفعل بودن

2027
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12052
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    خود کم بینی و منفعل بودن

    سلام سحر هستم 30 ساله مجرد از تهران
    من دوران کودکی بسیار خوبی رو داشتم از جهت خانوادگی که البته زیاد نه ولی از جهت شیطنت و شادی کردن بچگانه و خلاقیت همه چیز خوب بود.
    از دوران دبیرستان به شدت گوشه گیر شدم و نتونستم دوستی برای خودم داشته باشم تا جایی که الان هم فقط 2 تا دوست دارم که باز روابطم باهاشون دورادور است علی رغم اینکه من عاشق جمع و ارتباط با دیگران بودم ولی یه حسی مثل ترس نگذاشت من در هیچ جمعی حضور پیدا کنم و همیشه احساس میکنم من چیزی برای گفتن ندارم برای اظهار نظر برای دفاع از خود و .... و در یک کلمه بشدت منفعل هستم.
    و به شدت در تحصیل و کار روزانه و اجتماعی افت داشتم و روز به روز هم بد و بدتر میشم .
    از نظر دیگران ظاهر مناسبی دارم و همه منو خونگرم و اجتماعی خطاب میکنند و خانوادم همه جا قابل احترام هست ولی من واقعا اینطور حس نمیکنم من بشدت از خودم بدم میاد و احساس میکنم بی ارزش ترین ادم روی زمینم. در روابطم با جنس مخالف همیشه با شکست همراهم اول رابطه همه چیز عالیه و پسرای زیادی جذب من میشن ولی وقتی 1 ماه از رابطه میگذره همه چیز تموم میشه و من میمونم و یه دنیا حسرت و حس حقارت . من به شدت احساس ترس و حقارت میکنم وافکار منفی زیادی دارم تا جایی که هر شب به خودم میگم باید خودمو بکشم و چاره ای ندارم ولی راستشو بخوایین جرات ندارم. ولی الان بزرگترین ارزوی من مرگ هستش. هرچقدر هم دور و اطرافیانم باهام حرف میزنند احوالم عوض نمیشه و رو به سرازیری هستم و هیچ دلخوشی ندارم و فقط به مرگ فکر میکنم و همه رو برتر از خودم میدونم و از همه به شدت حساب میبرم . شمارو به خدا کمکم کنید من واقعا درمانده شدم.

  2. 2 کاربران زیر از saharbrk بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خود کم بینی و منفعل بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط saharbrk نمایش پست ها
    سلام سحر هستم 30 ساله مجرد از تهران
    من دوران کودکی بسیار خوبی رو داشتم از جهت خانوادگی که البته زیاد نه ولی از جهت شیطنت و شادی کردن بچگانه و خلاقیت همه چیز خوب بود.
    از دوران دبیرستان به شدت گوشه گیر شدم و نتونستم دوستی برای خودم داشته باشم تا جایی که الان هم فقط 2 تا دوست دارم که باز روابطم باهاشون دورادور است علی رغم اینکه من عاشق جمع و ارتباط با دیگران بودم ولی یه حسی مثل ترس نگذاشت من در هیچ جمعی حضور پیدا کنم و همیشه احساس میکنم من چیزی برای گفتن ندارم برای اظهار نظر برای دفاع از خود و .... و در یک کلمه بشدت منفعل هستم.
    و به شدت در تحصیل و کار روزانه و اجتماعی افت داشتم و روز به روز هم بد و بدتر میشم .
    از نظر دیگران ظاهر مناسبی دارم و همه منو خونگرم و اجتماعی خطاب میکنند و خانوادم همه جا قابل احترام هست ولی من واقعا اینطور حس نمیکنم من بشدت از خودم بدم میاد و احساس میکنم بی ارزش ترین ادم روی زمینم. در روابطم با جنس مخالف همیشه با شکست همراهم اول رابطه همه چیز عالیه و پسرای زیادی جذب من میشن ولی وقتی 1 ماه از رابطه میگذره همه چیز تموم میشه و من میمونم و یه دنیا حسرت و حس حقارت . من به شدت احساس ترس و حقارت میکنم وافکار منفی زیادی دارم تا جایی که هر شب به خودم میگم باید خودمو بکشم و چاره ای ندارم ولی راستشو بخوایین جرات ندارم. ولی الان بزرگترین ارزوی من مرگ هستش. هرچقدر هم دور و اطرافیانم باهام حرف میزنند احوالم عوض نمیشه و رو به سرازیری هستم و هیچ دلخوشی ندارم و فقط به مرگ فکر میکنم و همه رو برتر از خودم میدونم و از همه به شدت حساب میبرم . شمارو به خدا کمکم کنید من واقعا درمانده شدم.
    سلام

    سحر جان هر مشکلی راه حل خودشو داره ، خودکشی و مرگ راه حل نیست، پاک کردن صورت مسئله ست

    عزیزم این حالاتی که ازش صحبت میکنی فقط مشکل شما نیست، خیلی از افراد با ترس از حضور و صحبت در جمع، ترس از حقارت و ... روبرو هستن، که نوعی وسواس فکری محسوب میشه

    با مراجعه حضوری به مرکز مشاوره بهت راهکارهایی را یاد میدن که بتونی به ترس درونی و حس منفیت غلبه کنی و نذاری زندگیتو تحت تاثیر قرار بده، حتما برو

    اینم لینک یه فایل صوتی از دکتر فرهنگ هستش که در همین مورد صحبت میکنه، خیلی مفیده توصیه میکنم گوش بدی: http://s1.p30download.com/users/101/...wnload.com.rar
    امضای ایشان



  4. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خود کم بینی و منفعل بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط saharbrk نمایش پست ها
    سلام سحر هستم 30 ساله مجرد از تهران
    من دوران کودکی بسیار خوبی رو داشتم از جهت خانوادگی که البته زیاد نه ولی از جهت شیطنت و شادی کردن بچگانه و خلاقیت همه چیز خوب بود.
    از دوران دبیرستان به شدت گوشه گیر شدم و نتونستم دوستی برای خودم داشته باشم تا جایی که الان هم فقط 2 تا دوست دارم که باز روابطم باهاشون دورادور است علی رغم اینکه من عاشق جمع و ارتباط با دیگران بودم ولی یه حسی مثل ترس نگذاشت من در هیچ جمعی حضور پیدا کنم و همیشه احساس میکنم من چیزی برای گفتن ندارم برای اظهار نظر برای دفاع از خود و .... و در یک کلمه بشدت منفعل هستم.
    و به شدت در تحصیل و کار روزانه و اجتماعی افت داشتم و روز به روز هم بد و بدتر میشم .
    از نظر دیگران ظاهر مناسبی دارم و همه منو خونگرم و اجتماعی خطاب میکنند و خانوادم همه جا قابل احترام هست ولی من واقعا اینطور حس نمیکنم من بشدت از خودم بدم میاد و احساس میکنم بی ارزش ترین ادم روی زمینم. در روابطم با جنس مخالف همیشه با شکست همراهم اول رابطه همه چیز عالیه و پسرای زیادی جذب من میشن ولی وقتی 1 ماه از رابطه میگذره همه چیز تموم میشه و من میمونم و یه دنیا حسرت و حس حقارت . من به شدت احساس ترس و حقارت میکنم وافکار منفی زیادی دارم تا جایی که هر شب به خودم میگم باید خودمو بکشم و چاره ای ندارم ولی راستشو بخوایین جرات ندارم. ولی الان بزرگترین ارزوی من مرگ هستش. هرچقدر هم دور و اطرافیانم باهام حرف میزنند احوالم عوض نمیشه و رو به سرازیری هستم و هیچ دلخوشی ندارم و فقط به مرگ فکر میکنم و همه رو برتر از خودم میدونم و از همه به شدت حساب میبرم . شمارو به خدا کمکم کنید من واقعا درمانده شدم.
    خب باید مثال ذغال رو برای شما بزنم که وقتی از جمع دورش میکنن بعد از مدتی سرد و خاموش میشه

    پس برای اینکه بتونه گرما و اثر داشته باشه چاره ای جز به برگشت به آغوش جمع نداره

    شما هم باید به اجتماع وارد بشید تا در برخورد با افراد مختلف بدونید و ببینید با چه مشکلاتی روبرو هستند و چطور تونستن این مشکلات رو حل کنن

    اینطور شما متوجه خواهید شد تنها شما نیستید که چنین مشکلاتی داره و به همین دلیل افسرده و دلزده نخواهید شد

    برای اینکه بتونید راحت تر تصمیم گیری کنید بهتره در این مورد مشاوره کنید

    شماره های اول سایت رو میتونید برای مشاوره تلفنی استفاده کنید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10438
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    9
    تشکر شده 15 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خود کم بینی و منفعل بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط saharbrk نمایش پست ها
    سلام سحر هستم 30 ساله مجرد از تهران
    من دوران کودکی بسیار خوبی رو داشتم از جهت خانوادگی که البته زیاد نه ولی از جهت شیطنت و شادی کردن بچگانه و خلاقیت همه چیز خوب بود.
    از دوران دبیرستان به شدت گوشه گیر شدم و نتونستم دوستی برای خودم داشته باشم تا جایی که الان هم فقط 2 تا دوست دارم که باز روابطم باهاشون دورادور است علی رغم اینکه من عاشق جمع و ارتباط با دیگران بودم ولی یه حسی مثل ترس نگذاشت من در هیچ جمعی حضور پیدا کنم و همیشه احساس میکنم من چیزی برای گفتن ندارم برای اظهار نظر برای دفاع از خود و .... و در یک کلمه بشدت منفعل هستم.
    و به شدت در تحصیل و کار روزانه و اجتماعی افت داشتم و روز به روز هم بد و بدتر میشم .
    از نظر دیگران ظاهر مناسبی دارم و همه منو خونگرم و اجتماعی خطاب میکنند و خانوادم همه جا قابل احترام هست ولی من واقعا اینطور حس نمیکنم من بشدت از خودم بدم میاد و احساس میکنم بی ارزش ترین ادم روی زمینم. در روابطم با جنس مخالف همیشه با شکست همراهم اول رابطه همه چیز عالیه و پسرای زیادی جذب من میشن ولی وقتی 1 ماه از رابطه میگذره همه چیز تموم میشه و من میمونم و یه دنیا حسرت و حس حقارت . من به شدت احساس ترس و حقارت میکنم وافکار منفی زیادی دارم تا جایی که هر شب به خودم میگم باید خودمو بکشم و چاره ای ندارم ولی راستشو بخوایین جرات ندارم. ولی الان بزرگترین ارزوی من مرگ هستش. هرچقدر هم دور و اطرافیانم باهام حرف میزنند احوالم عوض نمیشه و رو به سرازیری هستم و هیچ دلخوشی ندارم و فقط به مرگ فکر میکنم و همه رو برتر از خودم میدونم و از همه به شدت حساب میبرم . شمارو به خدا کمکم کنید من واقعا درمانده شدم.
    عزیزم فکر نمیکنی زیادی داری گندش میکنی هر چقدر بیشتر رو این مسایل تمرکز کنی بیشتر اذیت میشی .. اصلا بهش فکر نکن سعی کن از نو شروع کنی ..سر خودتو با کلاسای مختلف و کار گرم کن.. در مورد رابطه هاتم ک بیشتر از یه ماه نمیمونن فکر کن ببین چرا? اصلا شاید مشکل از اوناست.. ?? شاید تو تو انتخابات دقت نمیکنی ..

    Sent from my HUAWEI G730-U10 using Tapatalk

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد