نوشته اصلی توسط
DELBAR
سلام دوستان. خوبید؟؟؟
من به تازگی نامزد کردم.قبل ازینکه نامزد کنم با یک پسر(امید) هم دانشگاهی دوست بودم نزدیک به 9 ماه ولی رابطمون تو چهارچوب بود خانوادها از علاقمون خبر داشتن .خانواده من اصرار داشتن تا ایشون و خانوادش بیان خونمون جهت اشنایی ولی اون وقتی با پدرش صحبت میکرد باباش مخالفت میکرد و بهونه میاورد که زوده و بعد درست میریم جلو خانواده من حتی به زنگ باباش هم اکتفا کردن ولی باباش حتی یک زنگ هم نزد.تااینکه خاستگار خوب امد این خواستگارم 2 سال پیش هم امد خواستگاریم و بابام مخالفت کرد باشون ولی خانواده خوبی هستن خیلی پسره مردونه است.اونقدر دوستم داره که گاهی کم میارم پیشش اما من دوستش ندارم ی جورایی بخاطر دل مامان بابام ازدواج کردم باش ما هنوز نامزدیم و عقد نکردیم ازطرفی گاهی حس دوست داشتن دارم بهش گاهی چهره امید میاد جلو چشمم و به نامزدم حس بد پیدا میکنم.گاهی از تیپ و چهره اش بدم میاد قدش بلند و هیکلی و بخاطر شغلش که پلیسه موهاش کم پشته دارم دیوونه میشم بخاطر ابروی خانوادگی نه میتونم بهم بزنم نامزدیمو نه کاری کنم.ی جا رفتم مشاوره گفت باید امید رو فراموش کنی و بهش فکر نکنی اما چه جوری؟؟؟؟؟؟؟ 9 ماه عشق رو چه جوری سر یه هفته یا نهایت دو هفته بیرون کنم؟؟؟؟
بعضی وقتا میگم خودمو بکشم بلکم راحت شم من نامزدمو خیلی دوست ندارم.
خواهش میکنم شما ی چیزی بگید من چ کار کنم