نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: عدم ابراز عشق و دوست داشتن

2572
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12291
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    37
    تشکر شده 25 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    عدم ابراز عشق و دوست داشتن

    سه سال پیش (سال دوم دانشگاه) دلبسته پسری شدم که از لحاظ مذهب با هم تفاوت داشتیم. مطمئن بودم که اون دوستم داره ولی جرئت نمیکرد احساشو بهم بگه. چون بر خلاف علاقه قلبیم بهش خودمو بی تفاوت نشون میدادم و این اجازه رو بهش نمیدادم که احساسشو باهام مطرح کنه. ما با هم هم دانشکده ای بودیم. شناخت زیادی ازش نداشتم فقط با یکی از همکلاسیاش به اسم ندا دوست بودم. ندا بهم گفته بود که همکلاسیش بهش گفته که منو میخواد ولی جرئت نداره بیاد بهم بگه، چون ظاهراً بهش اهمیتی نمیدادم ولی واقعاً از ته دلم دوستش داشتم. اما میدونستم اگه بخوام باهاش ازدواج کنم خانواده ام صد در صد مخالفت میکنن. واسه همین نمیخواستم احساسمو بهش نشون بدم که امیدوارش کنم. از طرفی غرور دخترونه ام هم این اجازه رو بهم نمیداد! سر دو راهی عقل و احساس گیر کرده بودم و همیشه عقلم بر احساسم غلبه میکرد! من یه دختر شیعه مذهب که اعتقاداتش براش خیلی مهمه ولی اون سنی مذهب؛ درسته که این مسائل برام خیلی مهمه ولی با دلم چیکار میکردم که عمیقاً دوستش داشت. به قسمت اعتقاد دارم و میدونم که هر اتفاقی یه حکمتی داره ولی این سوال برام پیش میاد که اگه قسمت نبود پس چرا خداوند اونو سرراهم قرار داد؟ یا اینکه من باعث سرکوب احساس هردومون شدم! این 8 ماه که درسم تموم شده و ازش دور بودم به اضافه اون دو سال رو واقعاً عذاب کشیدم و اذیت شدم. دو سال از بهترین سالهای زندگیم خراب شد! الان درسم تموم شده و شاغلم، شغلم یه جوریه که حتماً احتیاج به تمرکز 100 درصد داره. ولی همش حواسم پرت میشه. همش به گذشته و اتفاقاتش فکر میکنم به خاطراتم. پشیمونم که چرا نذاشتم احساسشو بیان کنه. چرا احساساتشو نادیده گرفتم و احساس خودمو پشت غرورم قایم کردم. نمیتونم به غیر اون فکر کنم و کسی غیر اونو دوست داشته باشم. میدونم فکر کردن بهش دیگه فایده ای نداره! می خوام فراموشش کنم ولی نمیتونم. شما بگین چیکار کنم؟؟

  2. کاربران زیر از Baran 23 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عدم ابراز عشق و دوست داشتن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Baran 23 نمایش پست ها
    سه سال پیش (سال دوم دانشگاه) دلبسته پسری شدم که از لحاظ مذهب با هم تفاوت داشتیم. مطمئن بودم که اون دوستم داره ولی جرئت نمیکرد احساشو بهم بگه. چون بر خلاف علاقه قلبیم بهش خودمو بی تفاوت نشون میدادم و این اجازه رو بهش نمیدادم که احساسشو باهام مطرح کنه. ما با هم هم دانشکده ای بودیم. شناخت زیادی ازش نداشتم فقط با یکی از همکلاسیاش به اسم ندا دوست بودم. ندا بهم گفته بود که همکلاسیش بهش گفته که منو میخواد ولی جرئت نداره بیاد بهم بگه، چون ظاهراً بهش اهمیتی نمیدادم ولی واقعاً از ته دلم دوستش داشتم. اما میدونستم اگه بخوام باهاش ازدواج کنم خانواده ام صد در صد مخالفت میکنن. واسه همین نمیخواستم احساسمو بهش نشون بدم که امیدوارش کنم. از طرفی غرور دخترونه ام هم این اجازه رو بهم نمیداد! سر دو راهی عقل و احساس گیر کرده بودم و همیشه عقلم بر احساسم غلبه میکرد! من یه دختر شیعه مذهب که اعتقاداتش براش خیلی مهمه ولی اون سنی مذهب؛ درسته که این مسائل برام خیلی مهمه ولی با دلم چیکار میکردم که عمیقاً دوستش داشت. به قسمت اعتقاد دارم و میدونم که هر اتفاقی یه حکمتی داره ولی این سوال برام پیش میاد که اگه قسمت نبود پس چرا خداوند اونو سرراهم قرار داد؟ یا اینکه من باعث سرکوب احساس هردومون شدم! این 8 ماه که درسم تموم شده و ازش دور بودم به اضافه اون دو سال رو واقعاً عذاب کشیدم و اذیت شدم. دو سال از بهترین سالهای زندگیم خراب شد! الان درسم تموم شده و شاغلم، شغلم یه جوریه که حتماً احتیاج به تمرکز 100 درصد داره. ولی همش حواسم پرت میشه. همش به گذشته و اتفاقاتش فکر میکنم به خاطراتم. پشیمونم که چرا نذاشتم احساسشو بیان کنه. چرا احساساتشو نادیده گرفتم و احساس خودمو پشت غرورم قایم کردم. نمیتونم به غیر اون فکر کنم و کسی غیر اونو دوست داشته باشم. میدونم فکر کردن بهش دیگه فایده ای نداره! می خوام فراموشش کنم ولی نمیتونم. شما بگین چیکار کنم؟؟
    خب در زندگی اتفاقاتی میفته که شما در اون شرایط چاره ای به جز قبول واقعیت ندارید

    دوست عزیز شما عاشق سایه ای شده بودید که واقعا " دسترسی به اون با شرایط مذهبی شما میسر نبوده

    در آینده و در زندگی روزمره و شغلی شما همونطور که گفتم همیشه باید منتظر اتفاقات خاص باشید که شاید شما در اون لحظه و شرایط نتونید تغییری درش ایجاد کنید

    مثل الان که فقط ارمغانی از افسردگی برای شما داشته بهتره خاطرات ایشون رو با خاطراتی تازه و قابل دسترسی تعویض کنید تا لااقل اینطور دست بسته با احساسی از پشیمانی همراه نباشید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12291
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    37
    تشکر شده 25 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم ابراز عشق و دوست داشتن

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب در زندگی اتفاقاتی میفته که شما در اون شرایط چاره ای به جز قبول واقعیت ندارید

    دوست عزیز شما عاشق سایه ای شده بودید که واقعا " دسترسی به اون با شرایط مذهبی شما میسر نبوده

    در آینده و در زندگی روزمره و شغلی شما همونطور که گفتم همیشه باید منتظر اتفاقات خاص باشید که شاید شما در اون لحظه و شرایط نتونید تغییری درش ایجاد کنید

    مثل الان که فقط ارمغانی از افسردگی برای شما داشته بهتره خاطرات ایشون رو با خاطراتی تازه و قابل دسترسی تعویض کنید تا لااقل اینطور دست بسته با احساسی از پشیمانی همراه نباشید
    ممنون از راهنماییتون. ولی مگه میشه خاطرات رو تعویض کرد؟؟ خیلی وقتها تو گذشته سیر میکنم قبول این واقعیت که دیگه گذشته برام مشکله! این افکار بیهوده قدرت آینده نگری رو هم ازم می گیره.

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18919
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم ابراز عشق و دوست داشتن

    من همین مشکلو دارم.اما بزرگتر و سخت تر.
    کاش تموم شه این عذاب

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18908
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم ابراز عشق و دوست داشتن

    نقل قول نوشته اصلی توسط rainy boy نمایش پست ها
    من همین مشکلو دارم.اما بزرگتر و سخت تر.
    کاش تموم شه این عذاب
    سلام ، بنظرم برید دنبال اون شخص، وقتی ببینید که اردواج کرده یا اصلا شما رو فراموش کرده ، دیگه آروم میشید البته این یه نظر شخصیه
    درضمن شاید به این دلیل درگیرید که اونم ممکنه الان به شما فکر کنه، این فکر اشتباهه، شما منحصر بفردید و در شرف ازدواج حتما موقعیت های بهتری برای شما پیش میاد ، بخدا توکل کنید مگه کسی بالاتر از خدا هم هست؟ از خدا بخواید که ناراحتی رو ازتون دور کنه، علاقتون رو بخدا زیاث کنید، فراموشش میکنید

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18919
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم ابراز عشق و دوست داشتن

    هنوز ازدواج نکرده اما خیلی پیچیده شده
    موضوع : سپردن عشق واقعی به دوست

    رو ببینید.ممنون میشم اگر کسی کمکم کنه.
    من مومن هستم. تو این شبای احیاهم چیزی جز خوشبختیش نخواستم

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18828
    نوشته ها
    46
    تشکـر
    2
    تشکر شده 18 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم ابراز عشق و دوست داشتن

    سلام بنظرمن اگه قسمت بودخداهمه چیزبرات تموم میکردوبهش میرسیدی ولی شایدحکمتی داشته توروازش دورکرده خودتوسرزنش نکن عزیزم شایداحساس میکردی که خوشبخت میشدی باهاش ولی خداچیزای میدونه که مانمیبینیمدیگه کاری ازدستت برنمیادباغصه کاری نمیشه جزاذیت کردن خودت اینقدعذاب وجدان نگیرخداشایدامتحانت میکنه بخاطرداشته هاونداشته هات وصبرت

  10. کاربران زیر از havva بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد