نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: خیلی خجالت میکشم

3935
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12492
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 13 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    خیلی خجالت میکشم

    از بچگی خجالتی بودم همیشه وقتی خونه کسی می رفتیم سرم پایین بود و حرف نمیزدم اینقدر خجالتی هستم که تا چند سال پیش حتی بانک هم نمیرفتم خیلی سخت با بقیه گرم میگیرم خیلی افسرده شدم جوری که بعضی وقتا تا 1 هفته بیرون نمیرم خیلی تلاش کردم خودمو درست کنم ولی تا یه حدی شد مثلا خودمو تو موقعیت هایی که باعث میشد خجالت بکشم قرار میدادم تا عادت کردم, کسیو هم ندارم تا راجع به مشکلم باهاش حرف بزنم مثلا هروقت با خانوادم راجع به این موضوع حرف میزنم فک میکنن شوخی میکنم و باورشون نمیشه چون تو خونه برعکس بیرون آدم خیلی شوخی هستم و با همه شوخی میکنم بیشتر از همه از دخترا خجالت میکشم نمیدونم چرا !!! من 20 سالمه ولی از یه دختر 14 یا 15 ساله خجالت میکشم خنده داره نه ؟ یا هروقت میخوام با یه دختر حرف بزنم دست و پامو گم میکنم دوست دارم نرمال باشم و راحت با بقیه حرف بزنم خیلی سخته که میبینم هم سن و سالای من اینجوری نیستن و من اینقدر داغونم تنها دختری که باهاش راحت بودم خواهرم بود که اونم ازدواج کرد و رفت اینقدر افسرده شدم که چند بار میخواستم خودکشی کنم ولی هربار که میخوام اینکارو کنم بخاطر مادرم بیخیالش میشم تنها اون باعث میشه اینکار و نکنم از خودم خسته شدم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7929
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی خجالت میکشم

    منم مثل شما هستم اما چندسالی هست که دارم روی خودم کار میکنم
    خجالتی بودن ریشه در دوران کودکی داره و محیطی که توش بزرگ شدید
    من خودم بچه که بودم مامانم نمیزاشت برم بیرون با بچه ها بازی کنم وبه خاطر شغل پدرم توی شهرستان بودیم و از اقوام و خویشان دور بودیم من هیچ گونه روابط اجتماعی با بقیه نداشتم
    شما هم احتمالا یا تویه شرایطی مثل من بودید
    این که میگید از جنس مخالف خجالت میکشید نشان حیا شماست
    سعی کنید خودتون روبیشتر در موقعیت حرف زدن با دخترا قرار بدید بعد یه مدت عادت میکنید حال نه اینکه باهاش لاس بزنید به خاطر اینکه تمرینی باشه برای کمک به روابط اجتماعی
    موفق باشید

  3. کاربران زیر از شیمول بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12492
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 13 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی خجالت میکشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیمول نمایش پست ها
    منم مثل شما هستم اما چندسالی هست که دارم روی خودم کار میکنم
    خجالتی بودن ریشه در دوران کودکی داره و محیطی که توش بزرگ شدید
    من خودم بچه که بودم مامانم نمیزاشت برم بیرون با بچه ها بازی کنم وبه خاطر شغل پدرم توی شهرستان بودیم و از اقوام و خویشان دور بودیم من هیچ گونه روابط اجتماعی با بقیه نداشتم
    شما هم احتمالا یا تویه شرایطی مثل من بودید
    این که میگید از جنس مخالف خجالت میکشید نشان حیا شماست
    سعی کنید خودتون روبیشتر در موقعیت حرف زدن با دخترا قرار بدید بعد یه مدت عادت میکنید حال نه اینکه باهاش لاس بزنید به خاطر اینکه تمرینی باشه برای کمک به روابط اجتماعی
    موفق باشید
    سلام مرسی از جوابت داداش . منم دارم رو خودم کار میکنم یکم بهتر از قبل شدم فقط تنها مشکلم اینه که یکم تو آشنایی با آدمای جدید مشکل دارم یعنی خیلی کم حرف میشم بعد خجالت از دختراست که اینو فعلا نتونستم درست کنم .

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12274
    نوشته ها
    380
    تشکـر
    444
    تشکر شده 347 بار در 199 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی خجالت میکشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط miladd نمایش پست ها
    از بچگی خجالتی بودم همیشه وقتی خونه کسی می رفتیم سرم پایین بود و حرف نمیزدم اینقدر خجالتی هستم که تا چند سال پیش حتی بانک هم نمیرفتم خیلی سخت با بقیه گرم میگیرم خیلی افسرده شدم جوری که بعضی وقتا تا 1 هفته بیرون نمیرم خیلی تلاش کردم خودمو درست کنم ولی تا یه حدی شد مثلا خودمو تو موقعیت هایی که باعث میشد خجالت بکشم قرار میدادم تا عادت کردم, کسیو هم ندارم تا راجع به مشکلم باهاش حرف بزنم مثلا هروقت با خانوادم راجع به این موضوع حرف میزنم فک میکنن شوخی میکنم و باورشون نمیشه چون تو خونه برعکس بیرون آدم خیلی شوخی هستم و با همه شوخی میکنم بیشتر از همه از دخترا خجالت میکشم نمیدونم چرا !!! من 20 سالمه ولی از یه دختر 14 یا 15 ساله خجالت میکشم خنده داره نه ؟ یا هروقت میخوام با یه دختر حرف بزنم دست و پامو گم میکنم دوست دارم نرمال باشم و راحت با بقیه حرف بزنم خیلی سخته که میبینم هم سن و سالای من اینجوری نیستن و من اینقدر داغونم تنها دختری که باهاش راحت بودم خواهرم بود که اونم ازدواج کرد و رفت اینقدر افسرده شدم که چند بار میخواستم خودکشی کنم ولی هربار که میخوام اینکارو کنم بخاطر مادرم بیخیالش میشم تنها اون باعث میشه اینکار و نکنم از خودم خسته شدم
    سلام دوست عزيز مشكلت خيلي راحته اما بايد صبر داشته باشي چون كم كم درست ميشه جوري كه به خودت مياي و ميبيني شدي مثل بقيه
    معلومه به سني رسيدي كه بايد دانشگاه بري
    اونجا ميتوني بصورت سنگين با خانم هاي كلاس در ارتباط باشي اونا متقابلا بهت احترام ميزارن و با احترام باهات برخورد مي كنن در ضمن بهتره به چت روم ها موقع اي كه بيكاري بري تو نت خيلي زياده از اونجا هم دوست مذكر و مونث پيدا كن مطمئنم اونجا ديگه خجالت نميكشي
    كم كم دوست عزيز كم كم
    فقط شرم و حيا رو هميشه در نظر داشته باش

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12492
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 13 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی خجالت میکشم

    دوستان ممنون. من بخاطر مشکلی که داشتم 1 سال درس نخوندم و خونه بودم بیشتر با لب تابم یا بازی میکردم یا فیلم و سریال میدیدم کلا بیخیال درس شده بودم بیشتر دوستامم گذاشته بودم کنار چون یا سیگاری شده بودن یا مشروب خور , اینقدر تنهایی بهم فشار آورد خودم رفتم ثبت نام آموزش از راه دور و کلا س کامپیوتر دیپلم جفتشونو گرفتم تو این مدت خیلی بهتر شده بودم قبلا بعضی وقتا از جمع خجالت میکشیدم حتی اگه پسر بودن ولی نمیدونم چجوری اصلا بیخیال شده بودم و شلوغ کلاس بودم :d و با همه رفیق شده بودم یه چیزیم فهمیدم من بیشتر با بزرگتر از خودم راحتم تا هم سن خودم چه دختر باشه چه پسر ولی بعد دیپلم دوباره تنها شدم و افسرده راستی این پنجشنبه که گذشت ثبت نام دانشگاه بود و تو رشته نرم افزار قبول شدم
    ولی نرفتم اول خجالتم از دخترا بود ولی بعد از اینکه رفتم ترسم ریخت چیزی که باعث شد ثبت نام نکنم ::::: 1. بابام بعد از ازدواج داداشم کلی قصد داشت پول هم برای ثبت نام داد ولی میدونستم اگه برم به خانوادم خیلی فشار میاد با این که خودشم میدونست 400 پول شهریه ثابت 150 یا 200 هم تایین رشته بود شاید برای بعضی ها چیزی نباشه ولی برای ما زیاد بود آخه 700000 هم هر ماه پول قصد میداد بابام منم میرفتم دانشگاه چیزی نمیموند.
    2. با اینکه خیلی به کامپیوتر و رشته ای که میخواستم برم ( نرم افزار ) علاقه داشتم و زود یاد میگرفتم میترسیدم موفق نشم و پولی که بابام میخواد برای دانشگاه بده حروم بشه کلا این مشکل مالی داغونم کرد ترم بعد هم که مهر شروع میشه ولی اون موقع دیگه ثبت نامم نمیکنن باید برم سربازی

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی خجالت میکشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط miladd نمایش پست ها
    از بچگی خجالتی بودم همیشه وقتی خونه کسی می رفتیم سرم پایین بود و حرف نمیزدم اینقدر خجالتی هستم که تا چند سال پیش حتی بانک هم نمیرفتم خیلی سخت با بقیه گرم میگیرم خیلی افسرده شدم جوری که بعضی وقتا تا 1 هفته بیرون نمیرم خیلی تلاش کردم خودمو درست کنم ولی تا یه حدی شد مثلا خودمو تو موقعیت هایی که باعث میشد خجالت بکشم قرار میدادم تا عادت کردم, کسیو هم ندارم تا راجع به مشکلم باهاش حرف بزنم مثلا هروقت با خانوادم راجع به این موضوع حرف میزنم فک میکنن شوخی میکنم و باورشون نمیشه چون تو خونه برعکس بیرون آدم خیلی شوخی هستم و با همه شوخی میکنم بیشتر از همه از دخترا خجالت میکشم نمیدونم چرا !!! من 20 سالمه ولی از یه دختر 14 یا 15 ساله خجالت میکشم خنده داره نه ؟ یا هروقت میخوام با یه دختر حرف بزنم دست و پامو گم میکنم دوست دارم نرمال باشم و راحت با بقیه حرف بزنم خیلی سخته که میبینم هم سن و سالای من اینجوری نیستن و من اینقدر داغونم تنها دختری که باهاش راحت بودم خواهرم بود که اونم ازدواج کرد و رفت اینقدر افسرده شدم که چند بار میخواستم خودکشی کنم ولی هربار که میخوام اینکارو کنم بخاطر مادرم بیخیالش میشم تنها اون باعث میشه اینکار و نکنم از خودم خسته شدم
    سلام

    عزیز شما در اثر آسیبهای پرورش و تعلیم و تربیت دوران کودکی دچار آسیب جدی شدی(حرمت نفس پائین و ترس از اجتماع) البته حتما قابل درمانه پس نگران نباش

    ولی درمانت رو هر چه سریعتر باید با یک مشاور مرد حاذق شروع کنی.

    موفق باشی
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  8. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12492
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 13 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی خجالت میکشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز شما در اثر آسیبهای پرورش و تعلیم و تربیت دوران کودکی دچار آسیب جدی شدی(حرمت نفس پائین و ترس از اجتماع) البته حتما قابل درمانه پس نگران نباش

    ولی درمانت رو هر چه سریعتر باید با یک مشاور مرد حاذق شروع کنی.

    موفق باشی
    مرسی از جواب. منم دوست دارم برم پیش مشاور یا روانشناس ولی دایی خودم روانپزشکه 1 بار یکی از فامیلامون رفته بود پیش یه روانشناس و مشکلشو به اون گفته بود اونم زنگ زد به داییم گفت داییم خیلی عصبی شدو با اون فامیل بد حرف زد که تو آبرومو پیش همکارم بردی نمیتونم اعتماد کنم اگه منم برم و به گوش داییم برسونن چی؟ ازش نمیترسم فقط نمیخوام کل فامیل مشکلمو بدونن.
    خیلی سخته واقعا دارم عذاب میکشم
    ویرایش توسط miladd : 02-17-2015 در ساعت 03:43 PM

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12513
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    1
    تشکر شده 9 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی خجالت میکشم

    یکی جوابمو بده خواهش میکنم...
    سلام پسری هستم ۱۵ ساله نزدیک به یک سال هست که از خودم نا امید شدم احساسی پوچی دارم یه خلا یا ...
    تقریبا یک سال پیش بود که با دختری هم سن خودم دوست شدم(در شبک ی اجتماعی)احساس وابستگی شدید بهش پیدا کردم اما بعد از چند مدا میونمون بهم خورد.من خیلی ضربه ی روحی بدی دیدم.هنوزم که هنوزه عذاب میکشم وقتی بهش فکر میکنم.دقیقا یک ماه بعد از اینکه دوستی مون بهم خورد (اون بهم زد)من رفتم سمت خونشون.(نارمک)از کوچشون و خونشون عکس گرفتم و بعد از طریق یکی از دوستاش براش فرستادم.میخواس بش ثابت کنم که دوسش دارم اما اون بی توجه بود.اون کس دیگه ای رو دوست داشت و جالب اینجاست که اون اقا پسر بهش محل نمیداد.
    .
    .
    .
    میخوام فراموش کنم این بچه بازیا و مسخره بازیارو اما نمیتونم.وقتی به فکرش میوفتم دیوونه میشم.مثه روانی ها شدم .اکانت های زیادی داره تو شبکه های اجتماعی .و من هر روز همشونو چک میکنم و از حالش با خبر میشم.اسفند ماه تولدشه میخواستم واسش کادو بگیرم و یه جوری بهش برسونم...خلاصه اون همچنان بی تفاوته.اولا خیلی خوب بود اما نمیدونم یهو چی شد.
    من از یه چیز زورم میگیره .از اینکه چرا با وجود این که اون پسره بهش بی محلی میکنه باز این میره سمتش؟اخه چیه من از اون کمتره؟اعتماد به نفسم اومده زیر صفر.نمیتونم با دیگران ارتباط برقرار کنم.واقعا نمیدونم چیکار کنم.به نظر شما من چیکار کنم اصلا نمیتونم فراموشش کنم.دوسش دارم اما اون بی اعتناس بی تفاوته.
    خواهشا کمکم کنید.
    Email:ariakarimi93@gmail.com
    Viber_whats App:09212069452

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی خجالت میکشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط miladd نمایش پست ها
    مرسی از جواب. منم دوست دارم برم پیش مشاور یا روانشناس ولی دایی خودم روانپزشکه 1 بار یکی از فامیلامون رفته بود پیش یه روانشناس و مشکلشو به اون گفته بود اونم زنگ زد به داییم گفت داییم خیلی عصبی شدو با اون فامیل بد حرف زد که تو آبرومو پیش همکارم بردی نمیتونم اعتماد کنم اگه منم برم و به گوش داییم برسونن چی؟ ازش نمیترسم فقط نمیخوام کل فامیل مشکلمو بدونن.
    خیلی سخته واقعا دارم عذاب میکشم
    سلام

    واقعا که من شرم میکنم که بگم همکاران!!!!!!؟؟؟؟

    اون رواننشناسی که راز دار بیمار نباشه هیچ نمیدونه. در ضمن به دایی شما چه مربوطه یک بیمار رفته پهلوی یک متخصص!!!! اونوقت آبروی دایی شما رفته!؟ بابا ایولا داره.

    نه عزیز نترس اقدام کن و یک روانشناس حاذق پیدا کن و راز داری مشاور را نیز گوشزد کن. موفق باشی
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  12. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15300
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی خجالت میکشم

    سلام،میشه جواب منم بدید.تازگی عضو شدم ونمیدونم اینجا چجوریاس
    خجالتی گریبان گیر منم هست،از بچگی تو جمع گوشه گیر بودم ونمیتونستم دوست پیدا کنم،الانم تا حدی اینطوریم،اتفاقا من هم با بالاتر از سن خودم کمی احساس راحتتری نسبت به همسن وسالام دارم،با پسرا که دیگه نگو اینقد دستوپامو گم میکنم که .......بدترازخجالتی ،کج فهمیم عذابم میده،همین چند وقت پیش مادرم یه کاری بهم داد خوب راستش متوجه نشدم چون عجله داشتم خوب نفهمیدم،تو راه گوشی برادرمو گرفتمو دوباره بهش زن زدم،صدای گوشی اینقد ضعیف بود بازم نفهمیدم،،،،،،،،تااینکه یه گندی به بار اومد که نگو.....بهم میگه خوب اگه نمیفهمی بگو نمیدونم......خدا میدونه چه حالی دارم....اینقد تو زندگیم به دیگران گفتم نمیدونم،نمیتونم که حالم از این دو کلمه بهم میخوره...و بیشتر از اون از خودم
    کنکورم که نزدیکه ...اصلا درسم نمیتونم بخونم..میدونم به اونم گند میزنم...آخه شما بگید با این وضع اصلا من میتونم تو دانشگاه دوام بیارم؟؟؟؟؟

  14. کاربران زیر از anna بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد