سلام.دختری هستم 25 ساله.4 سال پیش با پسری اشنا شدم و بعد 1 ماه دوستی بهش اعتماد کردم و رفتم خونشون... برخلاف چیزی که انتظار داشتم او با کمال بی شرمی و وحشیانه به زور با من رابطه برقرار کرد... هر کاری کردم نتونستم از دستش فرار کنم .متاسفانه ناخواسته بکارتم را از دست دادم... در حالی که هیچ وقت با کسی رابطه نداشتم دلم از این میسوزه بعدا وقتی ازدواج کنم همسرم متوجه میشه که من ... همیشه افسوس میخورم ، کاش پام میشکست و نمیرفتم اونجا .کاااااش
حالا سوالی که همیشه فکر منو مشغول میکنه اینه که ایا به همسر اینده ام حقیقت و بگم؟؟ چه کار کنم ؟؟ بعد این همه سال هر روز و هر شب فکرم اینه.چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟