با سلام و خسته نباشید، مشکل من اینه که دیگه نمی تونم پدر و مادرم رو ببینم و به خونشون برم. چون همسرم به خاطر بعضی مسائل که قبلا اتفاق افتاده، گفته تا آخر عمر پدر و مادرم رو نخواهد بخشید!! به نظرتون من باید چکار کنم؟؟
با سلام و خسته نباشید، مشکل من اینه که دیگه نمی تونم پدر و مادرم رو ببینم و به خونشون برم. چون همسرم به خاطر بعضی مسائل که قبلا اتفاق افتاده، گفته تا آخر عمر پدر و مادرم رو نخواهد بخشید!! به نظرتون من باید چکار کنم؟؟
سلام
به نظر من مشکل هرچی که بوده شما نباید کاملا باخانواده تون قطع رابطه کنین،
این موضوع را میتونین خیلی راحت و با اقتدار به خانومتون گوشزد کنین که:
اگرچه حق را در این مورد به شما میدم و قبول دارم خانواده اشتباه کردن، اما به هرحال نسبت به پدر و مادر و خانواده م حق و وظیفه ای دارم
پس لازمه که هر از چند گاهی بهشون سر بزنم و جویای حالشون باشم و این امر دلیلی برای طرف بینی نیست
با تشکر از جواب زودهنگام و منطقی تان، ولی این وسط یه مشکلی هست. و اون اینه که من حدود 6 ماه با دختر خاله ام نامزد بودم. ولی به خاطر عدم تفاهم بطور توافقی از هم جدا شدیم. بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم ولی هر وقت نامزدم خونه ما میومد، مادرم پدرم و برادر و خواهرم و یا حتی مادر بزرگم(که گاهاً خونه ما میومد) در مورد نامزد قبلی ام(دختر خاله ام) و خانوادش سر صحبت رو باز می کردن و بعدها نامزد دومم به این مسئله به طور کاملا شدید حساس شد تا جایی که خانواده من که طوری برخورد می کردن که نامزدم فکر می کرد که پدر و مادرم در تلاشن که من ازش جدا بشم و دوباره با دختر خاله ام ازدواج کنم!! همسرم می گفت که وقتی تو میری اونجا از دختر خاله ات برات خبر میارن!! این گوشه ای از مشکلات من بود!
خب حساسیت همسرتون طبیعیه وشما باید با خانواده صحبت واین موضوع حلش میکردین
اما اینکه همسرتون ازتون خواسته که رابطه تون رو با خانواده قطع کنید کاملا غیر منطقیه
اما مطمئنن این خواسته شون ازروی عصباتین وناراحتیه که به دلایلی که مطرح کردین بوده
به نظر من بهتره که باهمسرتون منطقی حرف بزنید وآرومش کنید واین این اطمینانوبهش بدین که
به جز اون به کسه دیگه ای فکر نمیکنین ودونستن خبری از دختر خالتون فرقی به حالتون نمیکنه
وبراتون مهم نیست
دلشو به دست بیارین
البته مادرم زیاد روی خوش به همسرم نشون نمیداد و به هر ترفندی همسرم رو با حرفاش اذیت می کرد!! چون بیشتر دوست داشت که دختر خواهرش، عروسش بود تا یه نفر غریبه(مادرم خودش به این مسئله اشاره کرده بود!)
به هر حال همسرم شاید قبول کنه من خودم برم پدر و مادرم رو ببینم ولی با اخلاقی که از همسرم سراغ دارم مطمئنم که بدها روش تاثیر میذاره و برامون مشکل بوجود میاره!!
با خانواده صحبت کردین که این موضوع ناراحتتون میکنه؟
علاوه بر اینکه مستقیما این موضوع را به مادرتون میگین ، به ایشون یاداوری کنین که اگه شما رو دوست دارن باید به انتخابتون احترام بذارن
و برای اینکه همسرتون احساس بهتری داشته باشه در جمع خانواده تون و درحضور همه از علاقه زیادتون به ایشون صحبت کنین!
خودمو جای همسرتون گذاشتم و دیدم اگه منم بودم دقیقا همین کار رو میکردم.
اول خودتون تنهایی برید و بطور جدی تذکر بدید که به هیچ عنوان همسرتون رو ناراحت نکنن و هیچ حرفی مخصوصا راجع به دختر خاله تون نزنن.
به نظر من تو یه مناسبت مثل عید و اینا همسرت رو با روی خوش و اصرار و اینا واسه نیم ساعتم که شده ببرید اونجا.
اگر بازم خانواده تون به تذکرتون توجه نکردن و بازم ایشون رو ناراحت کردن همون جا طرف همسرتون رو بگیرید و جواب خونواده تون رو خیلی محترمانه بدید.
اینجوری دل همسرتون قرص میشه حتی اگه به روی خودش هم نیاره بازم من اطمینان میدم که خیالش راحت میشه و حساسیتش هم کمتر میشه.
سلام
شما اگه بخواین طرف ی نفر را بگیرید باید تا ابد با طرف دیگری قطع رابطه کنید درحالی ک شما باید نقطه اتصال هردوطرف باشید فقط کمی سیاست لازم است
جلوی خانواده ات از محبت و ارادتی ک همسرتان نصبت به آنها دارن بگویید و حالت سرزنش نگیرید و سعی کنید با شوخی بهشون بگین ک این کار را نکنن و زندگی ک تموم شده را فراموش کنن و نزارن ک دوباره ضربه بخورین و بخاطره دل شما بهش محبت کنن و همین طور در مقابل همسرتان از محبتی ک خانواده ات بهش دارن بگو و اینکه این حرفا فقط ی حس ترحم به دخترخاله تان هست و اونا هم اون موقع اینطوری شیفته اش نبودن
شاید این محبت وجود نداشته باشه اما شما اینطور بگین و از هر دو طرف بخواین بخاطره شما گذشت و محبت کنن و یادتان باشه سرزنش ویا طرفداری یکطرفه اصلا پاسخگو نیست
موفق و خوشبخت باشین
اولای زندگیمون چه در دوران نامزدی و چه زمانی که رفتیم خونه خودمون، زیاد با همسرم حرفم میشد و بیشتر از 90 درصدش همین حرفهای ذکر شده بودن که خانوادم باعثش بودن! البته ناگفته نماند که همسر من هم بیشتر احساساتی است تا منطقی! و فوق العاده حساس! ولی از وقتی که دیگه خونه پدر ومادرم نمیریم(حدوداً 3 ماه) دیگه اصلا حرفمون نشده!! نمیدونم چیکار کنم!! به نظرتون بهتر نیست کمی زمان بگذره تا شاید وضعیت درست بشه؟؟ من همسرم رو دوست دارم و اون هم منو دوست داره. اگه من عید امسال خونه چدر و مادرم نرم اتفاق خاصی می افته؟؟ یعنی مثلا صبر کنم تا یه فرصت مناسب گیر بیاد( چون میدونم همسرم امسال عید دیدنی نمیخواد بریم خونه پدر و مادرم!)
اگه اینکار را بکنید رابطه پدر و مادرتون با خانمت بدتر میشه به حدی ک شاید نفرینتون هم بکنن
سلام
ب نظر من شما باید بین همسر و والدینتون مدیریت کنید و هردو رو با هم داشته باشید
شما باید طوری رفتار کنید ک خانوادتون ب خودشون اجازه ندن این حرفها و مسائل رو جلوی خانمتون بازگو کنند ک خانمتون حساس بشوند و این مشکلات پیش بیاد و ناراحتی خودتونو از این مسئله نشون بدین
و اینکه ب خانمتون هم این حق رو ندین ک خانوادتون رو از شما بگیره بالاخره هرچی باشه پدرومادرتونن و شما رو ب این سن رسوندن
خلاصه ک نباید اجازه بدین هیچکدوم ب هم بی احترامی کنند و این وظیفه شماست
به نظرم هرگونه افراط یا تفریط ممکنه به ضرر خودم و همسرم و زندگیم تموم بشه! اگه با ترس از نفرین پدر و مادرم بخوام برخلاف میل همسرم رفتار کنم و به دیدنشون برم ممکنه اختلافمون بیشتر بشه با همسرم. ولی با مدیریت صحیح و گذشت زمان بهتر می تونم نظر همسرم رو جلب کنم و اون هم حوادث گذشته رو فراموش کنه!!
دوست عزیز شما خودتون بهترین تصمیمو گرفتین
باید قبول کنین که دلیل این کار خانواده تون بوده نه همسرتون.همسر شما نیاز داره باور کنه تو زندگی شما نفر اول اونه.نه مادرتون یا نامزد قبلیتون یا هرکس دیگه.زن و شوهر باید مهمترین نفر هم باشن غیر این فکر کنه اونم سعی میکنه یکی دیگه رو قبل شما و مهمتر از شما در نظر بگیره .مثلا مادرشو و بخاد شما رو بده پای مادرش و لجبازی و از این حرفها.بهترین راه اینه اولا با همسرتون حرف بزنین و بهش بگین این فکر و عقیده مادرتونه نه فکر شما و شما گناهی ندارین که مادرتون این رفتار و عقیده رو داره و بگید اگر دختر خالم برام مهم بود با این همه اصرار خانواده مقاومت نمیکردم و طلاقش نمیدادم که بیام با تو ازدواج کنم پس اون برام ذره ای اهمیت نداره.بهشم بگید به خاطرش نمیرید دیدن خانوادتون تا زمانی که ایشون رو قبول کننو دست از این کارا بردارن.با خانوادتونم تلفنی حرف بزنید و بگید این کاراشون باعث اختلاف بین شما میشه یا دست از این کارها بردارن یا دیگه کم کم عین غریبه میشید.یه مدتم نبینیدشون و به قول خودتون سر یه فرصت مناسب مث عید و اینا یه سر بهشون بزنید.خیلی رسمی.فاصله تونو حفظ کنید تا زمانی که اشتباهشونو اصلاح کنن.یه مدت سرسنگین باشید همه چی خوب میشه.نمیگم با خانواده دعوا کنید و بی احترامی.بلکه رفت و آمدتونو خیلی محدود کنید زمانی هم که با همید و حرفو کشیدن به دخترخاله تون زود طرف خانمتون بگیرید مثلا بگید اون که صد سال خودشو بکشه اندازه یه تار موی زنمم نمیشه.و از این حرفها.تا هم خانمتون با شما دلش یکی شه هم خانوادتن کم کم ول کن قضیه شن.نفرین مفرینم چرندیاته.بخاطر خرافه زندگیتونو از هم نپاشونید.به نفرین باشه اول آه خانومتون دامنگیر میشه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)