نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: ابراز احساسات

1211
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12743
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    ابراز احساسات

    با عرض سلام وخسته نباشید مدت چندماه میشود که با پسر خاله ام قصد ازدواج دارم و با هم در حد حرف و جنتا قرار بیرون از منزل ارتباط داریم و داشتیم ایشان اوایل اشنایی خیلی خوب بود ابراز احساسات میکرد ولی از ان روزی که با خانواده شان به خانه ما امدن دیگر ان توجه قبل را به من نمیکند و من خیلی از این بابت از ایشون دلسرد شده ام و فکر میکنم زندگی پر از عشقی با او نخواهم داشت من یه دختر خیلی احساساتی هستم و همه احساسمو به اون بروز میدم ولی اون اصلا اینجوری نیست و وقتی بهش اعتراض میکنم میگوید من خجالت میکشم من واقعا نمیدونم مردد هستم از انتخاب این فرد برای آینده ام ولی از طرفی از اعتمادی که بهش دارم میترسم کس دیگه ای را با اینجور خصوصیات پیدا نکنم ......خیلی افسرده شدم من بدون عشق نمیتونم مادرم میگوید اگر ازدواج کنید خوب میشود ولی اون چیزی که من میبینم این نیست احساس میکنم خیالش راحت شده و دیگه بمن توجه نمیکنه ....فک میکنه دیگه برای خودش شدم ...مثلا حتی واسه من کادوو ولن هم نخریده و حتی تبریک هم نگفته مدام هم بمن میگه فک میکنه ما با هم نمیتونیم ادامه بدیم ولی بهش میگم پشیمونی از انتخاب من تکذیب میکنه نمیدونم حرفاشو باور کنم یا تکذیبشو ....لطفا بگید آیا انتخابم درسته ....انقدر ازش سرد شدم که حس میکنم دوستش ندارم دیگه بعد تو این شرایط بجای اینکه خودشو بمن نزدیک کنه و به دیدنم بیاد ازم فاصله میگیره بیشتر ....

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ابراز احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط فنچول نمایش پست ها
    با عرض سلام وخسته نباشید مدت چندماه میشود که با پسر خاله ام قصد ازدواج دارم و با هم در حد حرف و جنتا قرار بیرون از منزل ارتباط داریم و داشتیم ایشان اوایل اشنایی خیلی خوب بود ابراز احساسات میکرد ولی از ان روزی که با خانواده شان به خانه ما امدن دیگر ان توجه قبل را به من نمیکند و من خیلی از این بابت از ایشون دلسرد شده ام و فکر میکنم زندگی پر از عشقی با او نخواهم داشت من یه دختر خیلی احساساتی هستم و همه احساسمو به اون بروز میدم ولی اون اصلا اینجوری نیست و وقتی بهش اعتراض میکنم میگوید من خجالت میکشم من واقعا نمیدونم مردد هستم از انتخاب این فرد برای آینده ام ولی از طرفی از اعتمادی که بهش دارم میترسم کس دیگه ای را با اینجور خصوصیات پیدا نکنم ......خیلی افسرده شدم من بدون عشق نمیتونم مادرم میگوید اگر ازدواج کنید خوب میشود ولی اون چیزی که من میبینم این نیست احساس میکنم خیالش راحت شده و دیگه بمن توجه نمیکنه ....فک میکنه دیگه برای خودش شدم ...مثلا حتی واسه من کادوو ولن هم نخریده و حتی تبریک هم نگفته مدام هم بمن میگه فک میکنه ما با هم نمیتونیم ادامه بدیم ولی بهش میگم پشیمونی از انتخاب من تکذیب میکنه نمیدونم حرفاشو باور کنم یا تکذیبشو ....لطفا بگید آیا انتخابم درسته ....انقدر ازش سرد شدم که حس میکنم دوستش ندارم دیگه بعد تو این شرایط بجای اینکه خودشو بمن نزدیک کنه و به دیدنم بیاد ازم فاصله میگیره بیشتر ....
    گاهی همین رفتارهای به ظاهر ساده از اتفاقات عجیب در آینده خبر میده

    اینکه در بهترین روزهای زندگیتون حرف از جدایی میزنه خودش یک نشونه است که ممکنه ایشون هم دچار تردید شده باشه

    پس در این مورد باید با مشاوری مجرب مشورت کنید

    گاهی ممکنه از روی شوخی این حرفارو میزنه ولی قصد خاصی هم نداره و شما بیش از اندازه حساس شدید و ما چون شناختی از ایشون نداریم

    به طبع نمیتونیم خوب و کامل در موردش صحبت کنیم ولی در مراجعه حضوری به مشاور هر دو شما حاضر هستید و با سوالاتی میشه فهمید که چه انتظاراتی از

    زندگی آینده تون دارید

    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12743
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ابراز احساسات

    خب منم در به در دنبال ادرس مشاور میگردم که بریم نه اون شوخی نکرده حتی خودش جدی بمن گفته بریم مشاوره اگه گفت شما بدرد هم نمیخورید بیخیال هم شیم ....منم از همین بابت فک میکنم نتونم بهش به عنوان یه مرد تکیه کنم

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12743
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ابراز احساسات

    حتی من بهش نشستم گفتم که ازش توجه میخام محبت میخام ولی بمن میگه هر کسی نا توان منم توی این مورد ناتوانم و النا بمن گفته من نمیتونم خواسته های تورو براورده کنم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ابراز احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط فنچول نمایش پست ها
    حتی من بهش نشستم گفتم که ازش توجه میخام محبت میخام ولی بمن میگه هر کسی نا توان منم توی این مورد ناتوانم و النا بمن گفته من نمیتونم خواسته های تورو براورده کنم

    خب پس اگر واقعا " نظرش همینه باید بگم در انتخاب و ازدواج دچار شک و تردید شده و نیاز دارید که حتما" با مشاور حضوری مشورت کنید

    به هر حال در این حالت خیلی بهتره تا در سالهای اینده این چنین مشکلاتی به وجود بیاد
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12615
    نوشته ها
    135
    تشکـر
    60
    تشکر شده 81 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ابراز احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط فنچول نمایش پست ها
    با عرض سلام وخسته نباشید مدت چندماه میشود که با پسر خاله ام قصد ازدواج دارم و با هم در حد حرف و جنتا قرار بیرون از منزل ارتباط داریم و داشتیم ایشان اوایل اشنایی خیلی خوب بود ابراز احساسات میکرد ولی از ان روزی که با خانواده شان به خانه ما امدن دیگر ان توجه قبل را به من نمیکند و من خیلی از این بابت از ایشون دلسرد شده ام و فکر میکنم زندگی پر از عشقی با او نخواهم داشت من یه دختر خیلی احساساتی هستم و همه احساسمو به اون بروز میدم ولی اون اصلا اینجوری نیست و وقتی بهش اعتراض میکنم میگوید من خجالت میکشم من واقعا نمیدونم مردد هستم از انتخاب این فرد برای آینده ام ولی از طرفی از اعتمادی که بهش دارم میترسم کس دیگه ای را با اینجور خصوصیات پیدا نکنم ......خیلی افسرده شدم من بدون عشق نمیتونم مادرم میگوید اگر ازدواج کنید خوب میشود ولی اون چیزی که من میبینم این نیست احساس میکنم خیالش راحت شده و دیگه بمن توجه نمیکنه ....فک میکنه دیگه برای خودش شدم ...مثلا حتی واسه من کادوو ولن هم نخریده و حتی تبریک هم نگفته مدام هم بمن میگه فک میکنه ما با هم نمیتونیم ادامه بدیم ولی بهش میگم پشیمونی از انتخاب من تکذیب میکنه نمیدونم حرفاشو باور کنم یا تکذیبشو ....لطفا بگید آیا انتخابم درسته ....انقدر ازش سرد شدم که حس میکنم دوستش ندارم دیگه بعد تو این شرایط بجای اینکه خودشو بمن نزدیک کنه و به دیدنم بیاد ازم فاصله میگیره بیشتر ....
    سلام دوست عزیز ببین تجربه بهم نشون داده (وچیزهایی که از اینور اونور شنیدم و دیدم)که مردها کلا توو ابراز احساسات دو دسته هستن!:
    1. یا زبون ریزی میکنن و فقط الکی راه میرن میگن دوستت دارم و هی واسه خودشیرینی کادو میگیرن!
    2. یا اینکه نمیتونن احساساتشونو به زبون بیارن و با کارهایی که واست میکنن و اعتمادی که بهت نشون میدن میخوان بهت بفهمونن که دوستت دارن!
    در مورد اولی بعضیا خیلی شدید هستن که اگر دقت کرده باشی آدمهای زبون باز اکثرا فقط با زبون طرف روو خام میکنن و نمیشه صد در صد گفت که راست میگن و توو دلشون چیه!!!
    و اما در مورد دومی! یه وقتایی واسه آدم یهو یه چی میخرن غافلگیرت کنن یا یه وقتایی که خبری ازت نمیشه شاید مستقیم نگن دلم تنگ شده اما با همون کلمه "هیچ معلومه کجایی" یا "خبری ازت نیست" یعنی اینکه دلشون تنگ شده اما مستقیم اینو بهت نمیگن! حالا یا خجالت میکشن یا غرورشون زیادیه یا اینکه میترسن به قول معروف گفتنی پررو بشی!!!
    که البته به نظر من دومین مورد برای آقایون خیلییییییییی بهتر از مورد اوله! که البته در مورد دوم هم باز صد در صد نمیشه گفت که واقعا دوستت داره و به روو نمیاره!شاید هم بخاطر نداشتن علاقه بهت نمیگه دوستت دارم!
    حالا شما یه کاری کن!
    نمیدونم تاحالا باهاش قهر کردی یا نه! ببین من و نامزدم توو این 7سال اصلا نتونستیم بیشتر یک روز قهر باشیم چون شدیدا جفتمون وابسته ایم و زودی طرف هم کشیده میشیم! اما جدیدا چندین بار امتحان کردیم که مثلا چندروز از هم بی خبر باشیم ببینیم احساسمون نسبت به هم چجوریه!یعنی خواستیم یکم واسه هم تازگی پیدا کنیم!!! اما 4روز که گذشت دووم نیاورد! چون که آقای ما هم از دسته دوم به حساب میاد و یعنی منو کشته انقدر بهش میگم یکم احساساتتو به زبون بیار!
    حالا شما هم چند روز ازش بی خبر باش بذار خودش بیاد سمتت! بذار اون اول پیغام بده و زنگ بزنه! اما همیشه هم اینکارو نکن چون ممکنه فکر کنه شما ازش خوشت نمیاد و ازش دوری میکنی!
    مردها دوست دارن خودشون دنبال زن بیفتن نه اینکه زنها دنبالشون باشن همش! اینو من تازه یکساله درک کردم! شما اشتباه منو نکن. بذار همیشه واسه شوهرت تازگی داشته باشی! یه وقتایی قهر کردن واسه آقایون خیلی لازمه!
    خلاصه این از تجربیات من بود که گفتم. امیدوارم مفید باشه!
    امضای ایشان
    خسته شدم!

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12743
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ابراز احساسات

    ممنونم شمیم جان شما خودتون اذیت نمیشی وقتی به زبون نمیاره

  8. کاربران زیر از فنچول بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12615
    نوشته ها
    135
    تشکـر
    60
    تشکر شده 81 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ابراز احساسات

    چرا ناراحت که میشم. اما دیگه با این موضوع کنار اومدم. وقتی کسی رو دوست داری باید سعی کن تا حدودی باهاش سازگاری کنی! هیچ جوری نمیشه اخلاق کسی رو عوض کرد فقط میشه تا یه حدی تغییرش داد. مثلا اینکه تونستم قانعش کنم که من احتیاج دارم بهم بگی دوستم داری و یه وقتایی با اس ام اس بهم میگه اما رو در رو یه جورایی انگاری خجالت میکشه! یا اینکه از همون سال اول سعی کردم عادتش بدم شبها اس ام اس شب بخیر دوستت دارم رو حتما به هم بگیم و حتی اگه شارژ نداشتیم سه میس کال بزنیم بعد بخوابیم!
    اما واقعا از رفتارش و کارهایی که واسم میکنه و از اعتمادی که جفتمون به هم داریم میفهمم که دوستم داره. اون هم برای ولنتاین و اینجور روزهای خاص چیز خاصی واسم نمیگیره و تبریک نمیگه اما میاد منو میبره بیرون
    فقط یک مشکل خیلی بزرگی داره اونم اینکه جدیدا دیگه برای من گل نمیخره! حتی اگه خودم بهش بگم! میگه من گل دوست ندارم چون گناه داره پژمرده میشه!
    اما بالاخره راهش رو پیدا میکنم و سعی میکنم قانعش کنم که هدیه گرفتن حتی یک شاخه گل برای ما خانوما چقدر ارزش داره
    ویرایش توسط شمیم-م : 02-22-2015 در ساعت 02:30 PM
    امضای ایشان
    خسته شدم!

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد