نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: مشکلات خانوادگی و افسردگی شدید

835
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12750
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکلات خانوادگی و افسردگی شدید

    سلام من تو یه خانواده تحصیل کرده بزرگ شدم هرکی از دوز خانواده ما رو می بینه میگه خوش به حالتون چه خانواده ای بین مردم خیلی خوش نام هستیم پدرمم یه آدم مذهبی و با خداس اما اینا همش بیرون ماجراس من که دارم توش زندگی میکنم آرزوی مرگ دارم بابام یه آدم تند خو بد دهن و ترشرو هست باورتون نمیشه که بدون هیچ دلیل منطقی به آدم توهین میکنه حتی اگه از کنارش رد بشی به منم خیلی گیر میده تابستون گذشته مجبور بودم تموم وقتو تو اتاقم حبس بشم حتی بعضی وقتا مجبور بودم افطارمو تو سینی بزارم برم تو اتاق بخورم شاید بگید حتما تقصیر خودشه یه کاری میکنه اما به تمام مقدسات عالم من کاری به کسی ندارم سرم تو کار خودمه همش تو لبتابمم پدرم یه ادم عصبیه همیشه وقتی بیرون خونه مشکلی براش پیش میومد بعدش میومد خونه سر ما بخصوص سر من خالی میکرد و تا می تونست کتکم می زد منی که تو سن مثلا 9 یا 10 ساله بودم مگه چه جرمی مرتک شده بودم که باید یکی از اون می خوردم یکی از دیوار خلاصه هر روزم جهنمه الان تو خوابگاه دانشگاهم ارشد می خونم تا می تونم خونه نمی رم اما چگار کنم ترم 4 هستم و به زودی فارغ التحصیل میشم باید برم تو اون جهنم
    پدرم کوچکترین عاطفه انسانی در وجودش نیس این که میگم عین واقعیته دخترای فامیلو که میبینه کلی با احترام و محبت باشون حرف میزنه اما با دخترای خودش مثله یه تیکه اشغال رخورد میکنه ازش متنفرم از 11 سالگی هم باش قهرم و حتی یک کلمه باش حرف نمی زنم حتی سلام و خدافظ نمی گم . اعتماد به نفسمو ازم گرفته همش عصبی هستم چکار کنم
    پولی ندارم خونه بگیرم کاری هم ندارم تازه متاسفانه خواستگاری هم ندارم که بگم ازدواج میکنم شما جای من بودید چکار میکردید از زندگی سیرم فامیل درستی هم ندارم که باشون زندگی کنم کلا صمیمیت تو فامیل ما وجود نداره شاید باورتون نشه ولی مثلا من عممو بیشتر از 20 ساله که ندیدم درصورتی که قهرم نیستیم یا خالم همیشه از تشنج تو خانواده ما ذوق میکنه چیزی نمیگه ولی مشخصه حالا چیکار کنم گاهی که بهم فشار میاد فکر فرار میکنم یا خودکشی اما چه کنم که جرئت خودکشی هم ندارم دنیا که نداشتم آخرتمم خراب کنم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : افسردگی شدید

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرناز 123 نمایش پست ها
    سلام من تو یه خانواده تحصیل کرده بزرگ شدم هرکی از دوز خانواده ما رو می بینه میگه خوش به حالتون چه خانواده ای بین مردم خیلی خوش نام هستیم پدرمم یه آدم مذهبی و با خداس اما اینا همش بیرون ماجراس من که دارم توش زندگی میکنم آرزوی مرگ دارم بابام یه آدم تند خو بد دهن و ترشرو هست باورتون نمیشه که بدون هیچ دلیل منطقی به آدم توهین میکنه حتی اگه از کنارش رد بشی به منم خیلی گیر میده تابستون گذشته مجبور بودم تموم وقتو تو اتاقم حبس بشم حتی بعضی وقتا مجبور بودم افطارمو تو سینی بزارم برم تو اتاق بخورم شاید بگید حتما تقصیر خودشه یه کاری میکنه اما به تمام مقدسات عالم من کاری به کسی ندارم سرم تو کار خودمه همش تو لبتابمم پدرم یه ادم عصبیه همیشه وقتی بیرون خونه مشکلی براش پیش میومد بعدش میومد خونه سر ما بخصوص سر من خالی میکرد و تا می تونست کتکم می زد منی که تو سن مثلا 9 یا 10 ساله بودم مگه چه جرمی مرتک شده بودم که باید یکی از اون می خوردم یکی از دیوار خلاصه هر روزم جهنمه الان تو خوابگاه دانشگاهم ارشد می خونم تا می تونم خونه نمی رم اما چگار کنم ترم 4 هستم و به زودی فارغ التحصیل میشم باید برم تو اون جهنم
    پدرم کوچکترین عاطفه انسانی در وجودش نیس این که میگم عین واقعیته دخترای فامیلو که میبینه کلی با احترام و محبت باشون حرف میزنه اما با دخترای خودش مثله یه تیکه اشغال رخورد میکنه ازش متنفرم از 11 سالگی هم باش قهرم و حتی یک کلمه باش حرف نمی زنم حتی سلام و خدافظ نمی گم . اعتماد به نفسمو ازم گرفته همش عصبی هستم چکار کنم
    پولی ندارم خونه بگیرم کاری هم ندارم تازه متاسفانه خواستگاری هم ندارم که بگم ازدواج میکنم شما جای من بودید چکار میکردید از زندگی سیرم فامیل درستی هم ندارم که باشون زندگی کنم کلا صمیمیت تو فامیل ما وجود نداره شاید باورتون نشه ولی مثلا من عممو بیشتر از 20 ساله که ندیدم درصورتی که قهرم نیستیم یا خالم همیشه از تشنج تو خانواده ما ذوق میکنه چیزی نمیگه ولی مشخصه حالا چیکار کنم گاهی که بهم فشار میاد فکر فرار میکنم یا خودکشی اما چه کنم که جرئت خودکشی هم ندارم دنیا که نداشتم آخرتمم خراب کنم؟
    با وجود شرایط سخت باید تحمل کنید تا روزها طی بشه و بتونید زندگی مستقلی رو برای خودتون مهیا کنید

    شما کار خاصی قرار نیست انجام بدید همینکه احترامش رو نگه بدارید خودش عالیه

    برای رسیدن به ارامش و کم کردن از میزان حساسیتتون بهتره مشاوره کنید

    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
    021-22354282
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد