نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: رفتار بد خانواده شوهر

5432
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13230
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    رفتار بد خانواده شوهر

    با سلام
    مدت سه سال است عقد کرده ام. در این سه سال فقط خودخوری کردم و دوران عقد زهرمارم شده. و مسبب تمام این ها مادرشوهرم است. با دروغ هایی که روز خواستگاری گفت، از پسرش برای ما بتی ساخت و بعد از عقد با کنار کشیدن خودشان باعث خورد شدن پسرش و به هم خوردن روابط من و همسر و پدر و مادر من شد. تنها کسانی که در این مدت در آرامش کامل به سر می برند و همه جا پز عروسشون رو میدن اونها هستن. تازه جاهایی که ما میخواستیم بی تفاوت باشیم و بی محلی کنیم شوهرم با این جمله که من از شما توقع محبت به خانواده ام رو ندارم ولی دوست ندارم به آنها بی احترامی کنید یه جورایی روابط رو حسنه کرده و ما گذشت کردیم. ولی این کینه روز خواستگاری فراموش نمیشه و چند ماه یکبار ما خودمون به جون هم میفتیم ولی خانواده همسرم اصلا متوجه دلخوری ما نمیشن. و من از همین اعصابم داغون میشه که اینا اومدن این بلا رو بوجود اوردن و حالا خوشحال و شاد سرگرم زندگیشونن.
    حالا بهتره از اولش بگم که چه دروغایی گفتن و مشکلم چیه امیدوارم شما منو از سردرگمی در بیارین.
    من و همسرم به صورت کاملا سنتی به عقد هم درآمدیم. معرف ما به خانواده همسرم کاملا ما رو میشناختن و از وضعیت مالیمون بهشون اطلاع داده بودن(لازم به ذکر من شوهر و پدرشوهرم رو در این دروغ ها دخیل نمیبینم، هرچی دروغ بود مادر و خواهرش گفتن و متاسفانه در مراسم خواستگاری بنده خانم ها و آقایون جدا از هم بودن و صحبت میکردن).
    برای راهنمایی بهتر یکسری مسائل رو در رابطه با خانواده ام میگم که من تک دختر و تحصیلکرده از یک خانواده سطح بالا از نظر اقتصادی هستم.
    مادرشوهر و خواهرشوهرم با شناختی که روی مال و اموال ما داشتن جلو اومدن و تا میتونستن خصوصیات یک پسر ایده ال رو برای ما گفتن و از اون بتی رو برای ما ساختن.
    مدرک تحصیلی رو فوق دیپلم بود گفتن لیسانسه
    سربازی رو گفتن رفته در صورتی که معاف بوده
    گفتن نصف کارخونه بنامشه در صورتی که روز مهربرون فهمیدیم کارخونه نیس زمین خالیه که هنوزم بعد سه سال کارخونه نشده تازه یکسال بعد از عقد فهمیدیم یه دونگ اون کارخونه اون هم به ازای پولی که شوهرم داده بنامشه.
    گفتیم برای چی دیر ازدواج داره میکنه گفتن میخواسته حساب بانکیش اورت باشه و خونه و ماشینش جور باشه اما همش دروغ بود بعدها خود شوهرم گفت وقتی ما ازدواج کردیم من حتی پول یه خونه تو پایین ترین نقطه شهر برای خرید نداشتم
    از مراسم پاگشا پرسیدیم گفتن ما رسم داریم برای عروس قبلیام کردیم فلان کار رو کردیم فلان چیز رو کادو بهش دادیم، بعد از شش ماه که سراغ پاگشا رو گرفتیم گفتن پاگشا یعنی همون که دفعه اول عروس میاد دیگه ما پاگشا کردیم. آخرش با کلی بحثی که بین خانواده من و شوهرم پیش اومد گفتن اگه شما جلوی فامیلاتون تحقیر میشین عیبی نداره ما میکنیم که بعدها فهمیدم پولشو شوهرم داده ولی به اسم اونا تموم شده
    در صورتی که موقع خواستگاری ما گفتیم شما همه عروسا رو به یه چشم میبینین گفتن معلومه که نه هرکی شان و شئونی داره
    مادر شوهرم گفت تازه ما چشم داشتی به پس انداز پسرم نداریم باباش عقد و عروسی و خرید و... رو خودش میده...
    خلاصه هر چی فک کنین دروغ از آب در اومد همه این حرفا هم بین مادر شوهر و خواهر شوهر و من و مادرم مطرح شد و ما به پدرم منتقل کردیم.
    پدر من با توجه به صحبت های اونها در مورد مال تحقیق نکرد چون گفت من میخوام دومادم بتونه دخترم رو تامین کنه که اینجور که اینها گفتن میتونه ما فک نمیکردیم کسی که قرار مادرشوهر من بشه و من بهش بگم مامان، این دروغ ها رو برای اینکه به هر قیمتی این وصلت جور بشه میگه . من فک نمیکردم مادری انقدر درکش پایین باشه که بگه بزار این وصلت جور بشه و پسرمون جای خوبی بیفته ولی فک نکنه که غرور و اقتدار پسرش رو جلوی زن و خانواده زنش میشکنه. شوهر من بدست مادر خودش سه ساله له شده خورد شده.
    الان دو تا مشکل دارم
    اول باتوجه به این مسائل، زندگی مجردی من با زندگی با همسرم زمین تا آسمون از لحاظ مالی فرق میکنه؛ از لحاظ اخلاقی نمیگم بی عیبه ولی پسر خوبیه البته جدای از پول. میدونین بنظر من پول خیلی مهمه چون یه شاخه گلم که بخوای برای طرف بگیری پول لازم داره.همین الان که من بیکار تو خونه نشستم و نمیتونم عروسی کنم بخاطر بی پولی همسرم هست.
    باور کنید درست من تو رفاه بزرگ شدم ولی زندگی با بی پولی هم برای آدمایی که زندگی متوسطم داشتن سخته چه برسه به من.
    شوهر من خیلی زحمتکشه از صبح زود تا یازده شب کار میکنه ولی باور میکنید وقتی با من عروسی کرد یه دست کت و شلوار داشت تازه تو این سه ساله برای خودش هیچی نخریده ما هم که دیدیم اینجوریه براش به مناسبت ها لباس میخریدیم.
    نمیدونم اگه عروسی کنم میتونم با وضعیت مالیش کنار بیام یا نه؟ میترسم یه روزی یه جایی خسته شم ببرم بنظرتون چکار کنم؟خانواده ام میگن اگه الان جدا شی بهتره تا بعد از عروسی ولی تصمیم گیری رو به عهده خودم گذاشتن میگن ببین میتونی با یه جوون بی پول زندگی کنی؟

    مشکل دومم اینه که نمیدونم کار درستی که به خانواده همسرم بگیم بیان تا دلایل دروغشون رو بگن چون تو این سه سال ما اصلا به روشون نیاوردیم.همسرم هم هیچکدوم رو بهشون نگفته
    چون من رفتارم باهاشون سرده و هروقت مادرشوهر و خواهرشوهرم رو می بینم یاده ظلمی که در حقم کردن میوفته و کینه شون از دلم نمیره، نمیدونم بهشون بگیم کار درستیه یا نه؟
    رفت و امدم باهاشون خیلی کمه ماهی یکبار ولی عروس و دومادهای دیگه هفته ای یکبار میرن و خیلی اهل رفت و امدن ولی شوهرم میگه چون آرامشت بهم میریزه تو ماهی یکبار بیا
    چون خیلی به پدر و مادر احترام میزاره میترسم بعد از عروسی اخلاقش عوض شه و کاری که اونها با من کردن رو با توجه به اینکه مردها فراموشکارن ، فراموش کنه با این مسئله هم نمیدونم چجوری کنار بیام؟

  2. کاربران زیر از setareh 93 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12584
    نوشته ها
    271
    تشکـر
    737
    تشکر شده 206 بار در 120 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    عجب
    عزیزم کی روز اول پول داشته که تو داشته باشی؟؟؟
    بنظرت پول خوشبختی میاره؟؟
    اگه دل شوهرتو بشنکی ازش جدا بشی بعد با یکی دیگه ازدواج کنی که پولدار باشه بنظرت خوشبخت میشی؟؟
    اینقدر کینه توزی از خواهرومادرشوهر آیا چیزی بجز ناراحتی و پریشانی برات داره؟؟
    چرا خودت به همسرت کمک نمیکنی؟؟
    چرا باید اون بدی ها رو یادش بمونه؟؟تا از خانوادش دور باشه؟؟
    امضای ایشان

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط setareh 93 نمایش پست ها
    اول باتوجه به این مسائل، زندگی مجردی من با زندگی با همسرم زمین تا آسمون از لحاظ مالی فرق میکنه؛ از لحاظ اخلاقی نمیگم بی عیبه ولی پسر خوبیه البته جدای از پول. میدونین بنظر من پول خیلی مهمه چون یه شاخه گلم که بخوای برای طرف بگیری پول لازم داره.همین الان که من بیکار تو خونه نشستم و نمیتونم عروسی کنم بخاطر بی پولی همسرم هست.
    باور کنید درست من تو رفاه بزرگ شدم ولی زندگی با بی پولی هم برای آدمایی که زندگی متوسطم داشتن سخته چه برسه به من.شوهر من خیلی زحمتکشه از صبح زود تا یازده شب کار میکنه ولی باور میکنید وقتی با من عروسی کرد یه دست کت و شلوار داشت تازه تو این سه ساله برای خودش هیچی نخریده ما هم که دیدیم اینجوریه براش به مناسبت ها لباس میخریدیم.نمیدونم اگه عروسی کنم میتونم با وضعیت مالیش کنار بیام یا نه؟ میترسم یه روزی یه جایی خسته شم ببرم بنظرتون چکار کنم؟خانواده ام میگن اگه الان جدا شی بهتره تا بعد از عروسی ولی تصمیم گیری رو به عهده خودم گذاشتن میگن ببین میتونی با یه جوون بی پول زندگی کنی؟مشکل دومم اینه که نمیدونم کار درستی که به خانواده همسرم بگیم بیان تا دلایل دروغشون رو بگن چون تو این سه سال ما اصلا به روشون نیاوردیم.همسرم هم هیچکدوم رو بهشون نگفتهچون من رفتارم باهاشون سرده و هروقت مادرشوهر و خواهرشوهرم رو می بینم یاده ظلمی که در حقم کردن میوفته و کینه شون از دلم نمیره، نمیدونم بهشون بگیم کار درستیه یا نه؟رفت و امدم باهاشون خیلی کمه ماهی یکبار ولی عروس و دومادهای دیگه هفته ای یکبار میرن و خیلی اهل رفت و امدن ولی شوهرم میگه چون آرامشت بهم میریزه تو ماهی یکبار بیاچون خیلی به پدر و مادر احترام میزاره میترسم بعد از عروسی اخلاقش عوض شه و کاری که اونها با من کردن رو با توجه به اینکه مردها فراموشکارن ، فراموش کنه با این مسئله هم نمیدونم چجوری کنار بیام؟

    دوست عزیز این زندگی شماست و خودتون بهتر میدونید چطور باید طی کنی ...

    من صریح و روشن صحبت میکنم ...

    اگر زندگی امروز شما با دوران مجردی بسیار تفاوت داره و درک این موضوع برای شما سخته بهتره همین امروز تصمیم جدی برای ادامه

    دادن و یا ندادن به این زندگی بگیرید چون با شک و تردید نمیتونید به آرامشی که ارمغان ازدواجه برسید ...

    در مورد اتفاقاتی که افتاده و دروغ هایی که گفتن یا باید برای همیشه فراموشش کنید یا اینکه اونارو دلیلی قرار بدی برای کات کردن زندگی مشترکتون

    راهتون کاملا" روشنه یا میتونید با این خانواده و اخلاقشون کنار بیایت یا اینکه نمیتونید و خودتون بهتر میدونید باید چیکار کنید ...

    ولی منطقی فکر کنید و قاطعانه عمل کنید .... اینطوری بهتر از اینه که دایما" با خودتون در جنگ و دعوا باشید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6620
    نوشته ها
    203
    تشکـر
    122
    تشکر شده 252 بار در 118 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    خانم ستاره
    متاسفانه اتفاقیه که افتاده.مادرشوهر منم روز خاستگاری دروغهای زیادی بهم گفت و حتی نگت همسرم بیکاره و مام ازدواج کردیم و دقیقا هم بلاهایی که سر شما آوردن سرمام اومد.از پاگشا بگیر تا عروسی و ...داستانتو که میخوندم دقیقا یاد خودم افتادم.مدت عقدم زهرمار بود.جنگ اعصاب مریضم کرد و ...ولی یه حسن که همسرم داشت کاری بود و اگه مامانش زیر پاش نمینشست به حرفام گوش میداد.کم کم با کمک هم یه شرکت ثبت کردم کلی زحمت و بالاخره خودمونو جم و جور کردیم بدون کمک هیچ کسی و رفتیم سرخونه زندگیمون و شکر خدا زندگی خوبی داریم و نسبت به همسنای خودمون بالاتریم.
    اما دلم هیچوقت با مادرشوهرم صاف نشد و به روشم نیاوردم کاراشو الانم عین غریبه ها م باهاش نه زنگ میزنم نه وقتی مریضه به کاراش میرسم و ..هفته ای دو هفته ای یه بار سر میزنم یه ساعتی.همسرمم میدونه قضیه از چه قراره و کاری به کارم نداره.
    از رو تجربه میگم اگه همسرت جنم داره و میتونی روش حساب بری که به حرفت گوش میده و خودشو میکشه بالا ، بمون و بهش کمک کن.فقط بدون خیلی خیلی سختی خواهی کشید.باید از خیلی چیزا چشم بپوشی.مادرشوهر و خواهر شوهرت رو باید ندید بگیری نه که بت حرص خوری بکنی واسه خودت.
    اما اگه خانواده ش هی دخالت خواهند کرد و همسرت باجنم نیس این چیزا رو بفهمه و زندگیشو بکشه کنار و خودشو به جایی برسونه ، همین طلاق گرفتنت اول راه بهترین راه حله.
    اما اگه طلاق نگیری باید خیلی صبور و با تحمل باشی چون راه پر فراز و نشیبی داری و از رفاهت هم دور خواهی شد و تحمل این راه بستگی به علاقه به همسرت و انسان بودن اون داره.اگه یکی از این دو فاکتور بلنگه موفق نخواهی شد.

  7. کاربران زیر از RANAA بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12245
    نوشته ها
    144
    تشکـر
    512
    تشکر شده 104 بار در 64 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    عزیزم همه چی پول نیست من بانظر رانا جون موافقم اگه درهمسرت این میبینی که میتونه با تلاشش آیندتون خوب کنه بپاش بمون و تاحدودی ازنظر مالی حمایتش کن و تو این راه سختیاشم درنظر بگیر و اگه اون اراده و پشتکار ندیدی واسه همیشه کات کن درمورد مادرشوهر و خاهرش بگم که سعی کن نادیدشون بگیر درسته کار خیلی زشتی کردند ولی سعی کن کینش ازدلت کم کنی حداقل بخاطر آرامش خودتم که شده جلوی فامیلاشون زیاد تحویلش نگیر بذار حساب کار دستشون بیاد، دوستانه میگم اگه خاستی ادامه بدی نذار انقد نامزدیت طولانی بشه همین موضوع باعث درگیری ذهنیت شده یه جشن ساده بگیرید برید سر زندگیتون....

  9. کاربران زیر از barani بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6620
    نوشته ها
    203
    تشکـر
    122
    تشکر شده 252 بار در 118 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    البته اینم بگم درسته کلی دروغ گفتن و هیچ رسمی برام به جا نیاوردن و حتی عروسی درست و درمونم نداشتم و همشم دروغ و کلک و زخم زبان شنیدم از مادرشوهرم ، اما تا مستقل شدیم و رفتیم سرخونه خودمون و رابطه مو خیلی خیلی کم کردم ، تازه خوبیای همسرمو تونستم بهتر ببینم.همسرم نه دروغگو بود نه بداخلاق نه رفیق باز نه اهل چشم چرونی نه معتاد نه سیگاری نه عیاش نه بدقلق نه بد دل و ..... خیلی هم مهربون و صبور بود.حتی مدتی بیماری پانیک داشتم که خیلی شدید بود با مهربونی کمکم کرد و همراهیم کرد تا خوب شم.با خودم فکر کردم اون همه تحمل و سختی که بالاخره تموم شد و مشکلات حل شد به آرامش الان زندگیم می ارزید.شمام تمام جوانبو ببین.اگه همچین آینده ای برات ممکنه به هم کمک کنید و فقط دو تاتونو ببینید اگر هم همسرتم مث مادرشه دیگه خوددانی

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    سلام

    با توجه به نوشته هاتون نشون دهنده اینکه شخصیتتون برون گرا است و آسایش براتون اهمیت زیادی داره و بدون آسایش به آرامش نمیرسید ، وتفاوت های فرهنگی طبقاتی با هم دارین . . .

    و اینکه دروغ های بهتون گفته شده باعث کم شدن اشتیاقتون به این وصلت شده پس اماکن اینکه در آینده از ازدواجتون خوشحال و راضی باشید کمه

    منم با نظر آقا فرخ موافقم اگه قراره تصمیمی برای زندگیتون بگیرید هرچه سریع تر باشه بهتره

    هرچه بیشتر صبر کنید وابستگی عاطفی بیشتر میشه و روی تصمیمتون تاثیر میزاره ، و وقتتون رو بیشتر هدر میره

    هر تصمیمی میگیرید جدی و قاطعانه بهش عمل کنید ، جدایی یا ادامه

    دوران نامزدی برای شناخته پس احساسی تصمیم نگیرید

    نظر شخصی منه

    با آرزوی خوشبختی برای شما

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    بنظرمن تلاش کن ازدیدگاه دیگه ای هم به قضیه نگاه کنی..گذشته روکناربذاروتصمیم جدی بگیریاواقعازندگیتوعوض میکنی وهمه چیزرفته رفته درست میشه
    وگذشت کنی..البته اگه واقعاهمسرتوازدلوجون میخوای گذشت کن وبهش فرصت بده
    امااگه خیلی عذاب میکشی ازنابخواه تاحقایق روب.
    جنگ یباشیون یبارعزیزم اوالازمهبهت توح بدن لی نه بادعوابل بای صحبت خلی صمیمانهدورهم

  13. کاربران زیر از ziziorton بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12792
    نوشته ها
    202
    تشکـر
    149
    تشکر شده 154 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    سلام عزيزم زندگي من وشوهرم مثل شماست خانواده من قشر مرفه وشوهرم متوسط
    دوران نامزدي بي پول ودانشجو بود الان كه زندگي شروع كرديم به لطف خدا وتلاش شوهرم زندگي عالي داريم با اراده اون وتلاشش به همه چي رسيدم
    شايد بعد از ازدواج سفره خارجه نرفتم يا ..........ولي همه جاي ايران گشتم مهم پول نيست
    مي توني با شام غذاي ساده بخوري ولي خنده رولبات باشه ولي پول داشته باشي غذاي خوب بخوري ولي بااخم بخوري
    قبل از اينكه دير بشه ببين خصلت هاي شوهرت چطوره مثل خانواده اشه
    يه ليست از اخلاق شوهرت جور كن خوب وبد ببين مي توني با اخلاقش زندگي كني
    يه پشنهاد يه مسافرت دوتايي برو كه در كنارش باشي اخلاقش ببيني بعد تصميم بگير اگر نداره خرجش روخودت بده براي يه عمر زندگي كمي خرج كن خارج نمي خواد بره همين ايرون خودمون جاي قشنگ داره ببين تو عصبانيت چي كار مي كنه وتعصب غيرت داره ويا اگر ومسافرت توري بشه كاري برات مي كنه
    فقط كامل ببينش واخالاقاشو ببين

  15. کاربران زیر از isa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13230
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    با تشکر از تمامی دوستان بابت نظراتتون

    راستش آقای فرخ با توجه به نظری که دادین

    در مورد اتفاقاتی که افتاده و دروغ هایی که گفتن یا باید برای همیشه فراموشش کنید یا اینکه اونارو دلیلی قرار بدی برای کات کردن زندگی مشترکتون

    راهتون کاملا" روشنه یا میتونید با این خانواده و اخلاقشون کنار بیایت یا اینکه نمیتونید و خودتون بهتر میدونید باید چیکار کنید ...

    ولی منطقی فکر کنید و قاطعانه عمل کنید .... اینطوری بهتر از اینه که دایما" با خودتون در جنگ و دعوا باشید


    خواستم بگم من همسرم رو دوست دارم و از نظر اخلاقی بازم تاکید می کنم اخلاقی به طور قاطع میتونم بگم کسی مثل اون رو نمیتونم پیدا کنم
    دلیل سکوت سه سالم که به روی خانواده اش نیاوردم ولی خودم ذره ذره دارم آب میشم فقط و فقط به خاطر غرور و اقتدار همسرمه که نمیخوام بشکنه
    چون احساس میکنم با روبه رو کردن اون دروغ ها شوهره خودم رو زیر سوال میبرم.
    شما گفتین من دو راه دارم یا فراموش کنم یا کات کنم
    حالا من نه میتونم کار اونها رو فراموش کنم هرموقع می بینمشون یاده حرفاشون میفتم اصلا جلوی چشمام سیاه شدن نه اینکه آدم کم گذشتی باشم کلن به اینکه خیلی پرگذشت و مهربونم همه منو میشناسن ولی چون دروغایی که گفتن بزرگ بوده و تاثیرش فقط مربوط به گذشته نمیشه بلکه آینده من و بچه هام هم تاثیر میده و یه جورایی احساسه اینکه خودشون رو تحمیل کردن نه اینکه ما انتخابشون کردیم رو دارم
    و نه اینکه میتونم با شوهرم کات کنم چون این مسائل تقصیر همسرم نیست و اون گناهی نداره



    حالا موندم میگم اگه بهشون بگم شاید خالی شم و به آرامش برسم ولی نمیدونم گفتنم چه عواقبی داره یا چه تاثیری تو روابطمون میذاره؟؟؟
    اگر هم اصلن به روشون نیارم همینطور که تا الان رفتار کردم ولی ناگفته نمونه خیلی خیلی کم رفت و امد میکنم و اصلن تا حالا بحثی بین من و مادر شوهرم نبوده نه اینکه نبوده باشه ها اتفاقا مادرشوهرم زبون بدی داره ولی من فقط و فقط سکوت میکنم شوهرم هم حرفم رو قبول داره و میگه من مادر 50 سالم رو نمیتونم عوض کنم و احترام پدر و مادر حتی کافر هم باشن واجبه.

    پیشنهاد شوهرم اینه که میگه من ازت توقع محبت به خانواده ام رو ندارم ولی بهشون بی احترامی هم نکنیم واینکه میگه چون آرامشت به هم میریزه همه خواهر و برادرهام هفته ای یکبار میان خونه پدر و مادرم ما دیگه حداقل سه هفته یکبار بریم .

    ولی خانواده ام میگن الان چون عقد کرده ای شوهرت اینجوری میگه مردها بعد از عروسی عوض میشن. میگن الان چون خودش خونه پدری زندگی میکنه و مزه دلتنگی رو نچشیده اینو بهت میگه میگن الان که عقدی اختیار دست ماست ماهی یکبار میری اونجا وقتی عروسی کنید هم رفت و امدشون بیشتره و هم تماس و دخالتشون تو زندگیت بیشتر میشه.
    خانواده ام میگن ما از اون روز میترسیم چون همه از در راستی میان تو و دخالت و رفت و امد دارن خانواده همسرشون همش جنگ و دعوا دارن، وای به حال تو که پیش زمینشم داری
    اون روزه که دیگه آرامشم بهم میریزه.
    خلاصه حرف خانواده ام اینه که اگه شوهرت تا آخر عمر همین جوری درکت کنه تو زندگیت آرامش داری و الا با هر توجهی که به خانواده اش بکنه دوباره مسائل زنده میشه

    حالا از شما میخوام کمکم کنید واقعن بد دردیه شک و دودلی؛ بعضی وقتا میگم شاید خیلی بدبین شدم ولی بعضی وقتام میگم نکنه مثل موقع عقد دارم ساده میگیرم بعد از عروسی پشیمون بشم

  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12792
    نوشته ها
    202
    تشکـر
    149
    تشکر شده 154 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    مراسم عقدو عروسي چه صد هزار تومن خرج كني چه صد مليون وقتي الان مي خواي جدا بشي دليل اش عقده شدن شب عروسي كه تالار چرا اينجوري نبود وماشين عروس چرا مدل پايين بود وارايشگاه كجا برم اگر بهش اعتماد داشته باشي بهش دوستش داشته باشي اينا برات مهم نميشه فقط مهم باهم بودن
    اگر شب عروسي برات مهم جدا بشو برو يه پول دار بگير

  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6620
    نوشته ها
    203
    تشکـر
    122
    تشکر شده 252 بار در 118 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : رفتار بد خانواده شوهر

    اشتباه اکثر ما آدمها اینه که به قضایا فقط از یه دید نگاه میکنیم.شما یه دایره رو فرض کن که 360 درجه داره و برای اینکه اون رو دایره ببینید باید از 360 جنبه ببینیش تا دایره کامل بشه.اگه شما فقط از یه جنبه ببینی دیگه اون دایره نیست.وضعیت شمام الان همینطوره.فقط یه جنبه رو میبینی.جنبه بدش رو.اما این قضیه پر از جنبه های مثبت و منفی مختلفه.این بدبینیتو خانواده خودتم دامن میزنن.تا زمانی که خونه خودتون نرفتین خواه و ناخواه خانواده ت خیلی رو افکارت تاثیر میزارن.بعد از مستقل شدن میفهمی قضیه واقعا از چه قراره.به اینم فکر کردید که اگر طلاق بگیری و بعدا که صد در صد هی یاد خوبیای همسرت میوفتی پشیمون شدی اونوقت با خانواده خودت دلت صاف نخواهد شد و اونا رو مقصر خواهی دونست؟به نظر من بشین تمام جوانبو چه منفی چه مثبت واسه خودت بنویس.ببین چقدر می ارزه زندگیتو به خاطر ندانم کاری مادرشوهرت خراب کنی؟اگر میترسی بعد ازدواج همسرت رو حرفش نمونه باید بگم اتفاقا مردها در اکثر موارد بعد از رفتن به خونه خودشون از خانواده قبلیشون بیشتر فاصله میگیرن و به خانواده خودش که شامل همسر و فرزند هست نزذیکتر میشه.شما اگر ناراحت این موضوعی یه جایی خونه بگیر که نسبتا از خونه مادرشورهت دور باشه.اینجوری ناخودآگاه رفت و آمدتونم کم میشه.خودتم خوب میدونی همسرت کاملا بی تقصیره و مرد خوبیه.این مهمه.مادرشوهر یه روز هست فرداش نیس.این شما دوتایی که میمونی.اگه مشکلات سایتو دیده باشی میبینی چقدر خانوما از خیانت همسراشون از بدرفتاریش و ... مشکل دارن.الان مرد خوب خیلی کمیابه پس چرا گوهری که آسون به دست آوردی رو قدرشو نمیدونی؟به فرض که اونا خودشونو بهت تحمیل کردن آیا همیشه اینجور نیست که پسر ناز و منت دخترو میکشه که به هر روشی به دستش بیاره؟خوب اینم یه جورشه.حالا شده تموم شده رفته.هی گذشته رو یدک نکش.دیدتو عوض کن.اگرم خواستی به مادرشوهرت چیزی بگی غیر مستقیم بگو.خودش میفهمه قضیه از چه قراره و حساب میاد دستش.هرچند تا الانم مطمئنا میدونه.اگر خانواده ت اینقدر از طلاقت حمایت میکنن مطمئن باش بعدا هم اگه بخای خدای نکرده جداشی ازت حمایت خواهند کرد.پس برو سر خونه زندگیت و بزار یکی دو سالی بگذره ببین چجوریه اوضاع.بعدا تصمیم بگیر.طلاقو همیشه میشه گرفت اما درست کردنه که سخت و گاهی ناممکنه.اینقدرم بدبینانه و خصمانه به قضیه نگاه نکن.خودتو بزار جای شوهرت ببین اگه مادر تو بهش دروغ میگفت و تو بی تقصیر بودی اما اون میخاست تو رو بخاطر مشکل مادرت ولت کنه چی میشد؟شما تا فکرتو و دیدتو عوض نکنی مطئن باش بعد طلاقم نسبت به خانواده خودت خشمگین خواهی شد

  19. 2 کاربران زیر از RANAA بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد