طولانی شدن زمان خواستگاری

[مریم112]

دوستان سلام.رااستش من دوساله با همکارم دوستم و ایشون ازم خواستگاری کردن و چون مشکل داشت برای کارش خانوادش گفتن تا مشکلات کاریتو حل نکنی ما هیچ جا واست خواستگاری نمیریم.
اونم توی آبان زنگ زد به بابام و جریان رو گفت و البته حضوری هم به بهانه درست کردن کامپیوترمون هم اومد ک بابام ببینتش.و به بابام گفت ک فعلا مشکل داره و مشکلاتش رو درست کنه تا سه ماه دیگه رسما با خانواده میاد.منم قبل اینکه بیاد و بعدش کلی ازش پیش مامانم تعریف میکردم ک فکر میکنم یکی از دلایل اینکه بابام سر این یکی مخالفت نکرد بخاطر این بود ک از بس تعریفشو کرده بودن میدونستن تصمیم خودمو گرفتم البته واقعا پسر خوبیه و همو خیلی دوست داریم.حالا مشکلم اینه ک مشکل کاریش حل نشده و یه قسط داره ک تا خرداد طول میکشه پرداختش .خانوادشم از قسطش خبر دارن و گفتن هروقت پرداختش کردی میریم
بعدش ازون روز(آبان) ک به بابام زنگ زده و صحبت کرده ک سه ماه دیگه با خانواده رسما میاد تا الان 4 ماه شده و باید تا خردادم ک صبر کنه ینی میشه 7 ماااااااااااه.ینی بجای 3 ماهی ک به بابام گفته وقتی بیاد میشه 7 ماه.الانم مشکلم اینه ک یه روز مامانم دربارش پرسید حس کردم ک فکر کردن ک یه جور مسخره داشته آخه از وقتی ک زنگ زده دیگه فقط خودم ک باهاش دوستم اونو میبینم و حرف میزنم دیگه نیومده دوباره ب خانوادم بگه یا با خانوادش بیاد.میخوام بپرسم بنظرتون اگه من بهش بگم خودش دوباره هم بیاد با بابام حرف بزنه و بگه ب خاطر مشکلاتی ک الان هنوز حل نشده فعلا نمیتونه بیاد ولی دوسم داره و قصد اومدن داره بد میشه؟در ضکمن اونروز ک اومد خونمون بابام بهش یادمه گفت بازم بیان ک با هم بیشتر اشنا بشیم.الان بنظرتون اگه خودش بیاد به بابام بگه ک مشکلی براش پیش اومده ک تا خرداد نمیتونه بیاد بد میشه؟نمیدونم چیکار کنم.خودش تنها دوباره حرف بزنه بده؟اخه خانوادش ک تا قسطش پرداخت نشه نمیان و اینکه ممکنه بابام ایندفه اگه تنها بیاد بگه ردش کنه؟من بیشتر میخوام بیاد بگه ک خانوادم فکر نکنن مسخرمون داشته.ولی نمیدونم بگه یا نه
لطفا کمکم کنین .دعامم بکنین ک زودتر همه چی درست بشه

[farokh]

دوستان سلام.رااستش من دوساله با همکارم دوستم و ایشون ازم خواستگاری کردن و چون مشکل داشت برای کارش خانوادش گفتن تا مشکلات کاریتو حل نکنی ما هیچ جا واست خواستگاری نمیریم.اونم توی آبان زنگ زد به بابام و جریان رو گفت و البته حضوری هم به بهانه درست کردن کامپیوترمون هم اومد ک بابام ببینتش.و به بابام گفت ک فعلا مشکل داره و مشکلاتش رو درست کنه تا سه ماه دیگه رسما با خانواده میاد.منم قبل اینکه بیاد و بعدش کلی ازش پیش مامانم تعریف میکردم ک فکر میکنم یکی از دلایل اینکه بابام سر این یکی مخالفت نکرد بخاطر این بود ک از بس تعریفشو کرده بودن میدونستن تصمیم خودمو گرفتم البته واقعا پسر خوبیه و همو خیلی دوست داریم.حالا مشکلم اینه ک مشکل کاریش حل نشده و یه قسط داره ک تا خرداد طول میکشه پرداختش .خانوادشم از قسطش خبر دارن و گفتن هروقت پرداختش کردی میریمبعدش ازون روز(آبان) ک به بابام زنگ زده و صحبت کرده ک سه ماه دیگه با خانواده رسما میاد تا الان 4 ماه شده و باید تا خردادم ک صبر کنه ینی میشه 7 ماااااااااااه.ینی بجای 3 ماهی ک به بابام گفته وقتی بیاد میشه 7 ماه.الانم مشکلم اینه ک یه روز مامانم دربارش پرسید حس کردم ک فکر کردن ک یه جور مسخره داشته آخه از وقتی ک زنگ زده دیگه فقط خودم ک باهاش دوستم اونو میبینم و حرف میزنم دیگه نیومده دوباره ب خانوادم بگه یا با خانوادش بیاد.میخوام بپرسم بنظرتون اگه من بهش بگم خودش دوباره هم بیاد با بابام حرف بزنه و بگه ب خاطر مشکلاتی ک الان هنوز حل نشده فعلا نمیتونه بیاد ولی دوسم داره و قصد اومدن داره بد میشه؟در ضکمن اونروز ک اومد خونمون بابام بهش یادمه گفت بازم بیان ک با هم بیشتر اشنا بشیم.الان بنظرتون اگه خودش بیاد به بابام بگه ک مشکلی براش پیش اومده ک تا خرداد نمیتونه بیاد بد میشه؟نمیدونم چیکار کنم.خودش تنها دوباره حرف بزنه بده؟اخه خانوادش ک تا قسطش پرداخت نشه نمیان و اینکه ممکنه بابام ایندفه اگه تنها بیاد بگه ردش کنه؟من بیشتر میخوام بیاد بگه ک خانوادم فکر نکنن مسخرمون داشته.ولی نمیدونم بگه یا نهلطفا کمکم کنین .دعامم بکنین ک زودتر همه چی درست بشه

دوست عزیز تا مشکل ایشون حل نشه ، خانواده اش قدمی برای خواستگاری برنمیدارن

پس این همه استرس و نگرانی شما بی مورده ...

اگر با هم قول و قرار ازدواج رو گذاشتید و بهش اعتماد دارید پس باید بتونید صبور باشید حالا چه 7 ماه چه 7 سال ...

چیزی که مهمه اینه که قصد ایشون هم همین باشه ....تا بتونید با اطمینان همراهیش کنید ...

در مورد عدم ملاقاتش با خانواده شما بهتره خودتون رو جای ایشون قرار بدید تا ببینید وقتی حرفی برای گفتن نیست پس روی صحبت با پدرتون رو هم نداره

با ایشون صحبت کنید تا هم خودتون بدونید مشکل تا چه مرحله ای حل شده و هم دلگرمی برای ایشون باشید

و بدونید تا رابطه شما قطعی و رسمی نشده هیچ پیشگویی نباید در موردش انجام بدید

[ali502902700]

دوستان سلام.رااستش من دوساله با همکارم دوستم و ایشون ازم خواستگاری کردن و چون مشکل داشت برای کارش خانوادش گفتن تا مشکلات کاریتو حل نکنی ما هیچ جا واست خواستگاری نمیریم.
اونم توی آبان زنگ زد به بابام و جریان رو گفت و البته حضوری هم به بهانه درست کردن کامپیوترمون هم اومد ک بابام ببینتش.و به بابام گفت ک فعلا مشکل داره و مشکلاتش رو درست کنه تا سه ماه دیگه رسما با خانواده میاد.منم قبل اینکه بیاد و بعدش کلی ازش پیش مامانم تعریف میکردم ک فکر میکنم یکی از دلایل اینکه بابام سر این یکی مخالفت نکرد بخاطر این بود ک از بس تعریفشو کرده بودن میدونستن تصمیم خودمو گرفتم البته واقعا پسر خوبیه و همو خیلی دوست داریم.حالا مشکلم اینه ک مشکل کاریش حل نشده و یه قسط داره ک تا خرداد طول میکشه پرداختش .خانوادشم از قسطش خبر دارن و گفتن هروقت پرداختش کردی میریم
بعدش ازون روز(آبان) ک به بابام زنگ زده و صحبت کرده ک سه ماه دیگه با خانواده رسما میاد تا الان 4 ماه شده و باید تا خردادم ک صبر کنه ینی میشه 7 ماااااااااااه.ینی بجای 3 ماهی ک به بابام گفته وقتی بیاد میشه 7 ماه.الانم مشکلم اینه ک یه روز مامانم دربارش پرسید حس کردم ک فکر کردن ک یه جور مسخره داشته آخه از وقتی ک زنگ زده دیگه فقط خودم ک باهاش دوستم اونو میبینم و حرف میزنم دیگه نیومده دوباره ب خانوادم بگه یا با خانوادش بیاد.میخوام بپرسم بنظرتون اگه من بهش بگم خودش دوباره هم بیاد با بابام حرف بزنه و بگه ب خاطر مشکلاتی ک الان هنوز حل نشده فعلا نمیتونه بیاد ولی دوسم داره و قصد اومدن داره بد میشه؟در ضکمن اونروز ک اومد خونمون بابام بهش یادمه گفت بازم بیان ک با هم بیشتر اشنا بشیم.الان بنظرتون اگه خودش بیاد به بابام بگه ک مشکلی براش پیش اومده ک تا خرداد نمیتونه بیاد بد میشه؟نمیدونم چیکار کنم.خودش تنها دوباره حرف بزنه بده؟اخه خانوادش ک تا قسطش پرداخت نشه نمیان و اینکه ممکنه بابام ایندفه اگه تنها بیاد بگه ردش کنه؟من بیشتر میخوام بیاد بگه ک خانوادم فکر نکنن مسخرمون داشته.ولی نمیدونم بگه یا نه
لطفا کمکم کنین .دعامم بکنین ک زودتر همه چی درست بشه

قبل از هرچیز آبجی بگو رابطه هم داشتین ودارید یا نه ؟؟!!
2 رفت وآمدش به خونتون چطوریه ؟؟!!
3- اگه رابطه ای برقرار شده قبلا از آمدن به منزل شمابوده یا بعد از آمدن به منزل وآشنائی با پدرتون؟؟!!

[مریم112]

راستش گفتم دوساله با همیم و تو ابان امسال زنگ زد به بابام و جریان رو گفت البته من خیلی اصرار داشتم ک ی حرکتی بکنه ک من مطمعن بشم واقعا قصدش ازدواجه و بعد اینکه زنگ زد یه بار هم بعدش اومد خونمون ک سیستمو راه بندازه اخه قرار بود کارای شرکتمون رو توخونه انجام بدم بخاطر همون اومد سیستم رو درست کنه و به همین بهانه بابام ببیننش .ولی وقتی اومد فقط کارای سیستم رو کرد و حرف خاصی بین اونو بابام رد و بدل نشد و فقط بابام درباره کارش پرسید و کار باباش و بعد ک خواست بره بابام بش گفتن بازم تشریف بیارین بیشتر اشنا بشیم . رابطه ک از قبل اومدنش به خونمون داشتیم هنوزم داریم و گهگاهی هم همو میبینیم .ولی باید تا خرداد صبر کنه ک مشکل قسطاش حل بشه . ولی من نمیدونم الان نیاز هست خودش تنها دوباره بیاد با خانوادم حرف بزنه و بگه چون مشکل پیش اومده دیرتر خانوادش میان؟یا بزارم تا خرداد با خانوادش بیاد؟اخه بیشتر ی حسی بم میگه ک خانوادم فکر میکنن اون ی جور مسخره داشته ک هیج خبری ازش نشد .همچین حسی درسته؟از ی طرفم نمیدونم اگه بازم تنها بیاد بگه ممکنه بابام ایندفه ردش کنه؟

[ziziorton]

سلام ..شمانگران فکرپدرتون هستین پس اگه اون آقای دامادشجاعتش رودارن خودشون تلفنی یاحضوری مشکلشون روبگن
وبایدانقدصبورباشین که مشکل حل بشه وبیان خواستگاری ..
وگنه پدرتون هم یه انانن واگه مشکلون روبفهمن بهتردرک میکنن حالاانتخاب باخودتونه ولی یازمن میشنوی بگوباپدرت حرف بزنه
اینجوری انتظارتاخردادماه راحت تره

[مریم112]

ممنون از راهنماییتون .ولی مشکل من زیاد واسه صبر کردنش نیست .و میدونمم ک تا کارش درست نشه خانوادش قدمی برنمیدارن .فقط با توجه ب اینکه با بابام صحبت کرده و گفته سه ماه دیگه با خانواده حتما میاد و الان سه ماه گذشته و باید تا خرداد هم صبر کنه ،نیازی هست دوباره بیاد ب بابام بگه دلیل تاخیر رو؟چون میگم من فک میکنم خانوادم فکر میکنن یه جور مسخره داشته ک گفته و رفته و پیداش نشده و چند باری ک مامان و یک بارم بابام دربارش ازم پرسیدن من گفتم خبر ندارم ازش چون واقعا نمیدونم چی باید جوابشونو میدادم . بعد با خودم میگم اگه بیاد و دوباره خودش با خانوادم حرف بزنه شاید بدونن قطعیه ولی فعلا بخاطر حل نشدن مشکلش خانوادش نمیان . ولی از ی طرف میگم شاید اگه دوباره تنها بیاد ایندفه بابام ردش کنن .بنظر شما چیکار کنم؟

[ali502902700]

راستش گفتم دوساله با همیم و تو ابان امسال زنگ زد به بابام و جریان رو گفت البته من خیلی اصرار داشتم ک ی حرکتی بکنه ک من مطمعن بشم واقعا قصدش ازدواجه و بعد اینکه زنگ زد یه بار هم بعدش اومد خونمون ک سیستمو راه بندازه اخه قرار بود کارای شرکتمون رو توخونه انجام بدم بخاطر همون اومد سیستم رو درست کنه و به همین بهانه بابام ببیننش .ولی وقتی اومد فقط کارای سیستم رو کرد و حرف خاصی بین اونو بابام رد و بدل نشد و فقط بابام درباره کارش پرسید و کار باباش و بعد ک خواست بره بابام بش گفتن بازم تشریف بیارین بیشتر اشنا بشیم . رابطه ک از قبل اومدنش به خونمون داشتیم هنوزم داریم و گهگاهی هم همو میبینیم .ولی باید تا خرداد صبر کنه ک مشکل قسطاش حل بشه . ولی من نمیدونم الان نیاز هست خودش تنها دوباره بیاد با خانوادم حرف بزنه و بگه چون مشکل پیش اومده دیرتر خانوادش میان؟یا بزارم تا خرداد با خانوادش بیاد؟اخه بیشتر ی حسی بم میگه ک خانوادم فکر میکنن اون ی جور مسخره داشته ک هیج خبری ازش نشد .همچین حسی درسته؟از ی طرفم نمیدونم اگه بازم تنها بیاد بگه ممکنه بابام ایندفه ردش کنه؟

لطفا برای اینکه به نتیجه برسیم وارد بحث حاشیه ای نشو ؛ به صراحت مشخص کن 1- رابطه فیزیکی دارید یا نه ؟ 2 - این رابطه فیزیکی بعد دیدار پدرتون با ایشون ؛ بیشتر وعمیقتر شد یا مثل قبل باقی مونده ؟3 -تعداد دفعات دیدار بیشتر شده یا کمتر؟

[مریم112]

لطفا برای اینکه به نتیجه برسیم وارد بحث حاشیه ای نشو ؛ به صراحت مشخص کن 1- رابطه فیزیکی دارید یا نه ؟ 2 - این رابطه فیزیکی بعد دیدار پدرتون با ایشون ؛ بیشتر وعمیقتر شد یا مثل قبل باقی مونده ؟3 -تعداد دفعات دیدار بیشتر شده یا کمتر؟

رابطه فیزیکی داریم بعد از دیدن هم رابطه هم تعداد دفعات دیدار فرقی نکرده .همیشه هفته ای 1 بار اگه بشه همو میبینیم

[مریم112]

دوستان میشه کمکم کنید .بالاخره بهترین راه حل چیه؟باید بگم بیاد دوباره تنها با خانوادم حرف بزنه و بگه چون مشکل داره طول میکشه راضی کردن خانوادش یا وایستم هرزمان ک مشکلش حل شد با خانوادش بیاد؟

[ali502902700]

دوستان میشه کمکم کنید .بالاخره بهترین راه حل چیه؟باید بگم بیاد دوباره تنها با خانوادم حرف بزنه و بگه چون مشکل داره طول میکشه راضی کردن خانوادش یا وایستم هرزمان ک مشکلش حل شد با خانوادش بیاد؟

به نظر بنده چون شما وارد روابط فیزیکی شدین و اون با دیدار پدرتو ن خیالش راحت شده که حالا حالاها میتونه یه رابطه مفتی داشته باشه و نگران واکنش پدر شما هم نیست
و اینکه شما اصرار میکنید و اون دلیل و بهانه تراشی میکنه به علت اینه که مطلقا نیت ازدواج عملی با شما رو نداره واگر کمی سفت بگیرین ؛ یه بهونه جور میکنه و بعدش بای.........
شما میمونید وحوضتون

اگر هم به احتمال 10 درصد ؛ با هم ازدواج کنید ؛ اطلاع داشتن پدرتون از روابط پنهان رو دلیلی بر بی غیرتی پدرتون دونسته و سرکوفتتون خواهد کرد ( این یک پیشگوئی است ناراحت نشوید )

((قانون سوم اینجانب که در سایت قرار میدم ؛؛ دوستی پسر + روابط فیزیکی + اصرار دختر به ازدواج و سماجت = از دسترس خارج شدن پسر با بهانه گیری وطرح مسائلی که به زودی ؟؟!! دست یافتنی نیست که با سماجت دختر تبدیل به بای بای میشه ))


از خانمهای محترم خواهش میکنم مصادیق این قانون رو کمک کنند وذکر بشه تا باعث عبرت ودرس سایر دختر خانمها بشه و دختری فریب پسرها رو نخوره ؛ انشاالله

[مریم112]

به نظر بنده چون شما وارد روابط فیزیکی شدین و اون با دیدار پدرتو ن خیالش راحت شده که حالا حالاها میتونه یه رابطه مفتی داشته باشه و نگران واکنش پدر شما هم نیست
و اینکه شما اصرار میکنید و اون دلیل و بهانه تراشی میکنه به علت اینه که مطلقا نیت ازدواج عملی با شما رو نداره واگر کمی سفت بگیرین ؛ یه بهونه جور میکنه و بعدش بای.........
شما میمونید وحوضتون

اگر هم به احتمال 10 درصد ؛ با هم ازدواج کنید ؛ اطلاع داشتن پدرتون از روابط پنهان رو دلیلی بر بی غیرتی پدرتون دونسته و سرکوفتتون خواهد کرد ( این یک پیشگوئی است ناراحت نشوید )

((قانون سوم اینجانب که در سایت قرار میدم ؛؛ دوستی پسر + روابط فیزیکی + اصرار دختر به ازدواج و سماجت = از دسترس خارج شدن پسر با بهانه گیری وطرح مسائلی که به زودی ؟؟!! دست یافتنی نیست که با سماجت دختر تبدیل به بای بای میشه ))


از خانمهای محترم خواهش میکنم مصادیق این قانون رو کمک کنند وذکر بشه تا باعث عبرت ودرس سایر دختر خانمها بشه و دختری فریب پسرها رو نخوره ؛ انشاالله

نه اینطوری ک نیست .من کاملا اونو میشناسم میدونم همچین ادمی نیست .بعدش پدرم فقط میدونن ک اون قراره مشکلش حل بشه با خانواده بیاد از دستیمون خبر ندارن.من دوساله ک کاملا شناخت پیدا کردم و مطمعنم ک الان مشکل داره وگرنه مطمعنن زودتر میومد .من فک نمیکنم اینکه پسرو دختر با هم دوست باشن دیگه ازدواجی در کار نیست چون تمام کسایی ک من میشناسم با دوستشون ازدواج کردن حالا چ بعد چندماه دوستی و چ بعد چندسال دوستی .و واقعا خیلی تو زندگیشون خوشبختن چون همیشه هم میگن خوشبختیشون بخاطر اینه ک قبل ازدواج همو کاملا شناختن و از نیازهاشون با خبر شدن .منم میگم همه دوستی ها به این ختم نمیشه ک پسر دخترو فریب داده یا آخرش دختر بی وفایی کرده و ب هم نرسیدن .من خودم خیلیا رو دیدم ک با دوستشون ازدواج کردن .البته الانم اگه دوستیمون تو چندماه بود احتمال میدادم ک فریبم بده ولی الان بعد شناخت 2 سال اصلا فکرشم نمیتونم بکنم ک ب خانوادم گفته باشه ک بخواد همچنان ب خواستش برسه چون مطمعنم قصدش ازدواجه .

[ali502902700]

نه اینطوری ک نیست .من کاملا اونو میشناسم میدونم همچین ادمی نیست .بعدش پدرم فقط میدونن ک اون قراره مشکلش حل بشه با خانواده بیاد از دستیمون خبر ندارن.من دوساله ک کاملا شناخت پیدا کردم و مطمعنم ک الان مشکل داره وگرنه مطمعنن زودتر میومد .من فک نمیکنم اینکه پسرو دختر با هم دوست باشن دیگه ازدواجی در کار نیست چون تمام کسایی ک من میشناسم با دوستشون ازدواج کردن حالا چ بعد چندماه دوستی و چ بعد چندسال دوستی .و واقعا خیلی تو زندگیشون خوشبختن چون همیشه هم میگن خوشبختیشون بخاطر اینه ک قبل ازدواج همو کاملا شناختن و از نیازهاشون با خبر شدن .منم میگم همه دوستی ها به این ختم نمیشه ک پسر دخترو فریب داده یا آخرش دختر بی وفایی کرده و ب هم نرسیدن .من خودم خیلیا رو دیدم ک با دوستشون ازدواج کردن .البته الانم اگه دوستیمون تو چندماه بود احتمال میدادم ک فریبم بده ولی الان بعد شناخت 2 سال اصلا فکرشم نمیتونم بکنم ک ب خانوادم گفته باشه ک بخواد همچنان ب خواستش برسه چون مطمعنم قصدش ازدواجه .

اولا" انشا الله شما درست میگید دوما" زندگی بطور متوسط 75 سال طول میکشه ؛ وسوما" خوشبختی عبارت از دو سه سال اول زندگی نیست و کسی میتونه ادعای خوشبختی کنه که لا اقل 7 سال از زندگیش گذشته باشه
ونهایتا" ( قانون چهارم بنده )چون هدف خداوند از آفرینش وزندگی دنیوی ما انسانها خوشبخت شدن کامل ما در دنیا نیست ( چون اگر میخواست ما خوشبخت شویم وخوشبخت بمانیم ؛ از بهشت جد اولیه ی مارا که آدم وحوا بود رانده نمی شد ) پس مفهوم زندگی با این دیدگاه سر شار خواهد بود از انواع حوادث شامل ؛؛ پیش بینی شده و پیش بینی نشده و این خود به خود یک قانون است وهیچکس را یارای گریز از آن نیست ؛ پس در این جریان زندگی که گرفتاری در مشکلات آن قطعی و گریز ناپذیر است فقط افرادی میتوانند تا آخرین لحظه در کنار یکدیگر باشند ؛ که گرفتار محض مادیات و دنیا نباشند وبُعد معنوی خود را هم تقویت کرده باشند و از خداوند هم استمداد طلب نمایند

حالا خواهر گرامی خودتان کلاه خود را قاضی کنید و بگوئید روابطی که از ابتدا ء غیر شرعی برقرار میشود و بر پایه ی هوا وحوس پی ریزی شده و به صرف نیاز جنسی و کمی هم عاطفی ؛ رشد کرده و عادت شده ؛ با کدام پشتوانه قوی قادر است طوفان حوادث اجتناب ناپذیر زندگی را مقاومت کرده وپشت سر بگذارد ؟؟!!