صفحه 1 از 2 12
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 51

موضوع: ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

4671
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    با عرض سلام.ببخشین ولی از اول میرم سر اصل مطلب.یه پسر 26 ساله لیسانس هستم.چند سال پیش با یه نفر آشنا شدم و 3 سال با هم رابطه جدی داشتیم طوری که همه تعضای خانواده هر دو طرف در جریان بودن و 98%فکر میکردم قطعی هست.ولی تو عرض 1 هفته نهایت 2 هفته همه چی بیدلیل از طرف اون به هم خورد و جدا شدیم و من رفتم خدمت سربازی و تقریبا کنار اومده بودم و فراموش کردم البته به زور و مثلا فراموش کردم خلاصه 3 سال بود ندیده بودمش ولی دیروز دیدم و کلا به هم خوردم.دلیلش این نبود که چرا ازدواج کرده یا چیکار میکنه اصلا ولی وقتی متوجه شدم 6 ماه بعد با من لزدواج کرده داغون شدم.هموم نآدمکه 3 سال بهم گفت بی تو نمیتونم بمونمو دنیامیو ....چرا بعد 6 ماه ازدواج کرده و آخراش که با من بود فهمیدم با اون پسره هم بود.بله پسره وضعش تقریبا از من یکم خوب بود فقط اون کالیفرنیا میخواست بره و منم گفته بودم اگه خوب باشه آلمان یا غیره میبرم ولی به حرفم ایمان نداشت.فقط مشکل من اینه خیلی سعی کرد خاطراتش رو از یاد ببرم ولی نشد .الان خودش یا اعضای خانوادش رو میبینم داغون میشم طوری که به خودکشی فکر میکنم.آدم سخت جونی هستم ولی از این بابت خیلی ضعیفم.الان وقتی فهمیدم همزمان با من که عمرمو 24 ساعت به پاش ریختم با یکی دیگه بود اعصابم نمیکشه.خواهشا کمکم کنین.از کارو زندگیم افتادم.تمرکزمو از دست دادم.الان روحیم 95% افت کرده.به یه هم صحبت.هم درد نیاز دارم ولی کسی درک نمیکنه و نمیدونه چیکار کنه.خواهشا راهنماییم کنین.
    با تشکر از همگی

  2. 2 کاربران زیر از سعید68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    باسلام اولاخدابزرگه..اول بایدبدونیدکه شمامقصرنیستین..واینوبه خودتون بقبولونین..
    وبعدبایداینوبدونین که واقعاچ بهترکه کسی که لیاتقتونونداره زنتون نشده که عمرتون هدربره
    وسوم این که ضعف واحسا ضعف طبیعیه
    ولی بایدبخودتون اعتمادکنین وبدونین سرنوشت بهرشوبهتو میده
    اون که خرین دختردنیانیس داداش

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    آخرین دختر نبود ولی دنیام که بود.بهخدا الان با اشک حسرت اینو مینویسم.من پیش اون خیلی ضعیف بودم خیلی
    با اینکه خالش مشاور بود و میگفت جدا شیو و دوست داشتنتون یک طرفست ولی بازم دوسش داشتم.سهم من از سه سال از بهترین سالهای زندگیم فقط یه کلمه از اون بود این که سعید حلالم کن.همین.

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    چیزی که بهت میخوام بگم تجربس..
    گذشت کن..هرقدراونوخاطرت بیاری فقط ضعیفترمیشی..به خود نگاه کن..چی کم داری؟
    فقط ازطرف اون نادیده گرفتهشدی..
    کاملادرکمیکنم چقدرجگرسوزه وتحملش سخته اما قویباش
    لندشووبه پیشرفتت فکرکن..اماقبل ازهرچیز..هرغصه ای ودلت ازش داری همینجابگوخودتوسبک کن

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : راهنمایی

    سلام. درکت میکنم داداش گلم زندگی ما ادما با انتخاب هامون شکل میگیرره با تصمیمای درس و نادرستمون اینده مونو خودمون میسازیم وقتی تعهدی نباش همین میش ادمابا هم متفاوت هسن وقتی میبینی با کس دیگه ای هس میگی من چی کم داشم ک رف اشکال نداره بزار بره ی روزی بد رفتاری ک باهات کرد رو ج میده نگران نباش دنیا انقد کوچیک اصلا جایی نگرانی نیس براش ارزوی خوشبختی کن بزار تو دلت بخشیده باشیش تا اروم بشی با انتقام هیچی درس نمیش دنیا داره میره وای نمیاسته که ما با غم مامون اشک بریزیم اشک م بریزیم بازم میره پس شاد باش ک خوشبخت اگه عشق داشی خوشبختش کنی پس الان خوشبخت دلتو صاف کن کینه نداش باش ازش

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : راهنمایی

    سلام دوست عزیز

    واقعا متاثر شدم از اونچه که خوندم

    مطمئنن خیلی براتون دردناکه

    من نمیخوام بگم غصه نخورید یا فراموش کنید و غیره

    چون واقعا سخته و تا مدتی فکر شما درگیر این قضیه هست

    اما میخوام بگم شما با غصه خوردن چیکار میتونید بکنید؟؟

    یه روز دو روز یا بیشتر...خب غصه بخورید و ناراحت باشید و حرص اون روزها رو بخورید

    چی میشه؟؟ آیا اون روزها برمیگردن؟؟ شرایطتون درست میشه؟؟

    معلومه که نه...

    اون خانم مطلقا به زندگی شما تعلق نداشته که اگه داشت خیلی سریع نمیرفت با یکی دیگه

    الان کاری که شما میتونی بکنی اینکه چند روزی رو با خودت فکر کنی و خلوت کنی

    شما میگی چیزی کم نذاشتی پس مشکل از شما نبوده

    اون خانم لایق مهربونی و محبت شما نبوده

    کسی که رفته توی زندگی دیگه اصلا نباید بهش فک کنین

    به فکر خودت باش...

    کسی که به زندگی تو متعلق باشه همیشه با تو میمونه حتی اگه به خواسته هاش نرسه

    مطمئنن دنبال یه چیزهایی بوده که اگه تو این زندگیش هم نبینه اون رو هم ول میکنه و میره

    من نمیگم اون خانم خوبه یا بد

    میگم شما خوبی و لایق بهترین ها هستی

    یه سری آدما فقط تو زندگی ما میان تا بتونیم بقیه رو بهتر بشناسیم

    داداشم حال خودت رو خوب کن و به خودت قول بده که به بهترین ها برسی

    و این بهترین ها رو تقدیم کسی کنی که خودش بهترینه و تا همیشه و بدون دلیل کنارته

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    چه سختیایی کشیدم.چه کارایی که نکردم.با آبروم بازی کردم تا بدستش بیارم.من اهل این کارا نبودمکه.خودش پیشنهاد داد خودشم رفت.ولی از کارایی که براش کردم ناراحت نیستم چون هر کاری که کردم واسه عشق و غلاقم کردم.به خدا قسم من اعتقاد دارم عشق مانند مرگ و خدا یکیه.اه من الان ازدواج کنم زنم عشق من نیست چون عشق فقط یکیه و اون با رفتنش دید من ایمان من به انسانیت رو ازم گرفت.الان سعیدی که همه به خوش قلبی میشناختن الان بی احساسترین فرد شده.بیرحم ترین فرد.اون خودشو از من نگرفت بلکه هستی و وجود خود سعید رو از من گرفت
    خدا ببخشه حتی ایمانم به خدا رو از من گرفت که این زجرم میده

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : راهنمایی

    ازت گرفت همه چیتو؟؟؟

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    داداشم الان اول راهی ودلت سوخته وکاملادرکت میکنم امااینوبدون که آرامش دلهافقط یادخداست..
    خب اون قسمتت نبودمقصرکیه؟اصلاچه اهمیتی داره مقصرکیه
    اگه اون بدبود..توخو ب باش واسهخودت خوبی بخواه

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    آره همه چیزمو گرفت مریم خانم

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    خب الان تصمیمت چیه؟میخوای بازنده باشی؟

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : راهنمایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید68 نمایش پست ها
    آره همه چیزمو گرفت مریم خانم
    قانون عشق سخاوت و بخشندگی

    شما عاشق بودی و همه چیتو دادی...

    اما اون چی؟؟ اون چی بهت داد؟؟ هیچی..همه چیتو گرفت

    حالا تو میخوای هنوزم عاشق کسی باشی که هیچی بهت که نداد هیچ تمام زندگیتو هم بهم ریخت؟؟؟

    عاشق کسی باشی که عاشقت نبوده؟؟

  14. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    تقدیرآدماروخودشون رقم میزنن..هرچقدردلسوخته باش دلشکسته باشی ویروون باشی
    همه ایناحل میشه..
    کفیه خودت بخوای آیامیخوای؟

  15. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    به خدا صبح 6 بیدار میشدم میبردم خوابگاهش سر کوچه منتظر میشدم صبحونشو بخوره بعد میبردم دانشگاه این کوچکترین کاری بود که براش میکردم هر روز بعد آخرین حرفی که ازش شنیدم این بود که:سعید من ازت چیزی یاد نگرفتم من ازت تحت تاثیر قرار نمیگیرم.من ازت مردونگی ندیدم.آخه مردونگی به زور بازو نیس که کم واسش رفتم زمان دانشجویی با اینکه وضع پدرم خوبه ولی به خدا رفتم بیرون کار کردم تا رو پام وایستم.همه کار براش میکردم.با پولایی که جمه میکردم ذره ذره همه لباساشو از سرتا پا میخریدم.انگار زن واقعیم بود ولی سختیاشو من بکشم شادیاشو باقی مردها؟

  16. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    میخوام ولی راهشو بلد نیستم

  17. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    مابرای کمک آماده ایم..اجازه میدی؟

  18. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    من اگه میخواستم بازنده باشم همونموقغ که رفتم خودمو غرق کنم غرق میکردم ولی پاشدم ولی الان وقتی میبینم که خوشبخته خیلی خوشحالم فقط بخ خدا گله دارم که آدمی که دل یکی از بنده های بدتو شکسته و به قول خودش حق الناس هست چرا بازم پیشرفت و خوشبختش کرده.خدا چرا میخواد هم با گرفتن اون از من و هم خوشبختیو اون عذابم بده.پس کو چوب خدا که صدا نداره.کو؟

  19. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    کمک کردن شما لطف و منت شما بر سر من هست

  20. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    وظیف داداشم..
    خابخشنده اس شدخدااونوبخشیده باشه ازکجاملوبعدتاوانشونده
    واینکه ان چراخوشبخته دیگه به خدامربوط..مهم الان حال توه تو ایدخوشبخت باشی

  21. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : راهنمایی

    الهی اشکال نداره بزار اون خوش باش ی روزی ی جایی چوبشو میخوره منم فکر میکردم خدا نگام نمیکن ولی وقتی جاهایی خودشو نشون میده ک اصلا فکرشم نمیکنی ولی داداش فکر نمیکنی خیلی زیاده روی کردی هان ؟؟

  22. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    کجا زیاده روی کردم؟

  23. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : راهنمایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید68 نمایش پست ها
    به خدا صبح 6 بیدار میشدم میبردم خوابگاهش سر کوچه منتظر میشدم صبحونشو بخوره بعد میبردم دانشگاه این کوچکترین کاری بود که براش میکردم هر روز بعد آخرین حرفی که ازش شنیدم این بود که:سعید من ازت چیزی یاد نگرفتم من ازت تحت تاثیر قرار نمیگیرم.من ازت مردونگی ندیدم.آخه مردونگی به زور بازو نیس که کم واسش رفتم زمان دانشجویی با اینکه وضع پدرم خوبه ولی به خدا رفتم بیرون کار کردم تا رو پام وایستم.همه کار براش میکردم.با پولایی که جمه میکردم ذره ذره همه لباساشو از سرتا پا میخریدم.انگار زن واقعیم بود ولی سختیاشو من بکشم شادیاشو باقی مردها؟
    گاهی خجالت میکشم از دختر بودن خودم

    وقتی همچین چیزایی رو میخونم واقعا متاثر میشم

    شما مردونگیت رو واسش گذاشتی و این خودش یعنی یه مرد به تمام معنا

    اگه شما هم مثه بقیه بی محلی میکردی و تحویلش نمیگرفتی شاید مردونگی از نظرش این بوده

    بلند شو داداش

    چوب خدا خود تویی

    اراده خودت

    همین که برگشتی خودش یعنی امید

    ثابت کن اگه اون بدون تو تونسته تو هم بدون اون خوشبختی

    من مطمئنم که هستی که اگه نبودی حتما خدا اونو تو زندگیت نگه میداشت

    خوشبختی رو خدا جای دیگه برات گذاشته

    باید مردونه وایسی و واسه خوشبختیت تلاش کنی

    با افسرده بودن کاری پیش نمیره

  24. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    منم موافقم باآبجیمون

    من الاجلوتونمیگیرم هرقددوسداری ازش گله کن.حاقل حرفات ناگفته نیست

  25. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    ممنونم از تک تکتون شاید شماها رو نشناسم ولی واقعا این کارتون نوع انسان دوستانه هست و لطف کردین.واقعا نمیدونم چی بگم.کوچیک همتونم.شرمندم.همینکه وققتون رو به من میدین این چیز کمی نیست.

  26. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : راهنمایی

    لباس واسش میخریدی اخ 6 صبح میبردیش خوابگا بابا بیخیال چکارش بودی والا ادم شاخ درمیاره اون دیگه چی میخاس واقعا مردونگی رو در چی میدید اخ وایی اگه یکی اینکارارو واس من میکرد ولش نمیکردم چه ادمایی پیدا میشن انسانیت و مردونگی رو در حقش تموم کردی دمت گرم

  27. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    وظیفس داداش ماهمه برای کمک بهم آفریده شدیم..
    اول بگوازکجای این قصه عاشقانت بیشتردلت گرفته؟

  28. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    توبراش کم نذاشتی..تلاشتوکردی ولی اون نامردی کرد..ناروزد..تحقیرشدی..
    درسته؟

  29. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    کی تک تک لحظه ها یادش میمونه.این برا اینکه منو مثلا امتحان کنه هر از گاهی میگفت سعید فلان تاریخ فلان ساعت چیکار کردیم.من الان که دو سال گذشته ولی الان بگن چیکار کردی تک تک لحظه ها یادمه.چون با لحظه به لحظه یاد اون نفس کشیدمو زندگی کردم.

  30. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : راهنمایی

    وظیفست داداش سعید

    به خدا این کارایی که تو کردی از مردونگی هم بالاتره

    سعید اون دنبال چیزای دیگه بوده که فقط میخواسته یکی وسیلش باشه

    خدا رو شکر که تو وسیلش نبودی

    چون مطمئنن وقتی به هدفش برسه دیگه به اون وسیله نیازی نداره

    داداش عشق تو کسی که باهات تا ابد پیمان میبنده

    اشتباه ما اینکه اول عاشق میشیم و دل میدیم بعد فک میکنیم که برامون خوبه یا نه

  31. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    آبجی مریم درست میگن..
    خداروشکرکن که مجبرنشدی تام عمرتحملش نی..اون لایق تونبوده

  32. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    تو خوابگاه تو دانشگاه بین اساتید همه میگفتن الگوی دوست دختر دوست پسر سعید و ... هست حتی حراست به ما گیر نمیداد تو خوابگاه میگفتن این سعید دیگه شورشو دراورده هی میاد دم در ولی تو اون 1 هفته آخر نفهمیدم چرا سعید بی شخصیت ترین فرد شد.زمانی که با اون بودم بیش از 15 دختر ناب دانشگاه پیشنهاد دادن به خدا اون دخترایی که پسرا واسش سرو دست میشکستن ولی پیش اون خانم برا من چیزی به حساب نمیومدن.ولی جوابمو چی داد بی معرفت؟ ها چی داد؟

  33. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : راهنمایی

    ولش کن اون لیاقت نداشتش باهات باش خودتو سرزنش نکن . مهمتر از هرچیزی خودت هسی اخرشم خودت هسی تمام .

  34. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : راهنمایی

    سعید داداش شما خودت داری جواب خودت رو میدی

    داداشم اون لایق شما نبود

    آخه زوری میخوای کسی رو با لیاقت کنی ؟؟ خو نمیشه دیگه...

    ولش کن بذار بره با هرکی که مردونگی داره..ههههه


    شما هم مردونگیت رو بذار واسه کسی که خانمی بلد باشه

  35. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    ببخشین یاد آوریش سخته شرمنده قرص خوردم برم استراخت کنم دیگه نا ندارم.زنده بودن خوب نیس باید خوابید تا آخر عمر.حیف حیف.اگه عمری بود میام با شما عزیزان درد دل میکنم.فدای تک تکتون.

  36. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : راهنمایی

    سعید

    به خدا تو حیفی

    تو که به خاطر کسی داری خودت رو اذیت میکنی که به فکرت نبود

    داداش مواظب خودت باش

  37. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی

    داداش سعید..تمام این سوزوگدازهاروزی تموم میشه واون روزبالاخره بایدبرای ادامه زندگیت تصمیمی بگیری
    به خودت بگو اگه اون تنهات گذاش وکسی روتجیح داد..رفت تموم شد..
    یادوری گذشهته فقط درداروعمیقترمیکنه
    اونازاولم ما ل تونبودالانم نیس پس بجاش به خو دت فکرکن فکرکن چه دخترایی ممکنه عاشقت بشن
    واقعالا توباش زدگیتوازنوبساز
    ایناربرای خودت وزیباترازقبل

  38. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    حرفتون عالی بود عالی .

  39. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    از اونجای قصه عاشقانم دلم گرفت که بی خدافظی رفت.
    از این ناراحتم که ندیدمش و رفت
    حداقل اگه میدیدمش یکم از دیدینش اروم میشدم
    اگه دستشو بازم رو صورتم میکشیدو میگفت سعید میخوام جدا بشم یکی دیگه رو دوس دارم انقدر ناراحت نمیشدم
    آرامشم بود.
    حاضر بودم تموم دنیامو بدم فقط یه بار اسممو صدا کنه.

  40. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی

    الان به حرف استاد مرحومم پی بردم.هی میگفت سعید اینقد باهاش نباش دلشو میزنی یکم بزار به حال خودش باشه ولش کن پیگیرت باشه ولی حاظر نبودم یک لحظه ازش جدا بشم.چه شبایی که با صداش خوابیدم.من که بکشی 5 بیدار نمیشم ولی اگه به شوخی میگفت سعید 5 بیدار شو از 4/5 بیدار بودم.مشکل زنونه پیدا میکرد هر ماه 6 روز براش جیگر میخریدم میبردم خوابگاهش.اخه بی معرفت این بود رسم دوست داشتن .این بود؟

  41. کاربران زیر از سعید68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید68 نمایش پست ها
    با عرض سلام.ببخشین ولی از اول میرم سر اصل مطلب.یه پسر 26 ساله لیسانس هستم.چند سال پیش با یه نفر آشنا شدم و 3 سال با هم رابطه جدی داشتیم طوری که همه تعضای خانواده هر دو طرف در جریان بودن و 98%فکر میکردم قطعی هست.ولی تو عرض 1 هفته نهایت 2 هفته همه چی بیدلیل از طرف اون به هم خورد و جدا شدیم و من رفتم خدمت سربازی و تقریبا کنار اومده بودم و فراموش کردم البته به زور و مثلا فراموش کردم خلاصه 3 سال بود ندیده بودمش ولی دیروز دیدم و کلا به هم خوردم.دلیلش این نبود که چرا ازدواج کرده یا چیکار میکنه اصلا ولی وقتی متوجه شدم 6 ماه بعد با من لزدواج کرده داغون شدم.هموم نآدمکه 3 سال بهم گفت بی تو نمیتونم بمونمو دنیامیو ....چرا بعد 6 ماه ازدواج کرده و آخراش که با من بود فهمیدم با اون پسره هم بود.بله پسره وضعش تقریبا از من یکم خوب بود فقط اون کالیفرنیا میخواست بره و منم گفته بودم اگه خوب باشه آلمان یا غیره میبرم ولی به حرفم ایمان نداشت.فقط مشکل من اینه خیلی سعی کرد خاطراتش رو از یاد ببرم ولی نشد .الان خودش یا اعضای خانوادش رو میبینم داغون میشم طوری که به خودکشی فکر میکنم.آدم سخت جونی هستم ولی از این بابت خیلی ضعیفم.الان وقتی فهمیدم همزمان با من که عمرمو 24 ساعت به پاش ریختم با یکی دیگه بود اعصابم نمیکشه.خواهشا کمکم کنین.از کارو زندگیم افتادم.تمرکزمو از دست دادم.الان روحیم 95% افت کرده.به یه هم صحبت.هم درد نیاز دارم ولی کسی درک نمیکنه و نمیدونه چیکار کنه.خواهشا راهنماییم کنین.
    با تشکر از همگی
    خب در این مواقع نباید کار خاصی کرد ولی یکی از کارهایی که میتونه شما رو اروم کنه پیاده روی و رفتن به طبیعته تا گرفتگی روحی شمارو التیام بده

    هیچ جایی رو نمیتونید مثل طبیعت پیدا کنید که بتونه خودش رو بازسازی کنه و به شما انرژی مثبت بده ...

    ولی در مورد خودتون مثالی میزنم ... اینکه ایشون با پسر دیگه ای ازدواج کرده به خودش و خواستش مربوط میشه ...

    خیلی ساده است شما برای خرید یک لباس ساده باید اون لباس به دلتون بشینه وگرنه هر چقدرم که خوب و شایسته باشه کسی نمیتونه شما رو

    اجبار به خرید کنه ...

    اینجا که دیگه حرف دله و این پسر بیشتر به دلش نشسته و رابطه برقرار کرده تا شما ... بسیار ساده است

    ربطی به کالیفرنیا و المان نداره ... پسر رقیب شما در این رابطه تونسته نظرش رو جلب کنه و این برای شما آخر دنیا نیست

    اینو به یاد داشته باشید که خیر در چیزیه که اتفاق رخ میده و بهتره در این مورد با خودتون کنار بیایت

    وگرنه ناراحتی شما هیچ گونه تاثیری روی روند زندگی شما نخواهد گذاشت جز افسردگی و ناراحتی
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  43. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    این انصافه یکی 3 سال زحمت صادقانه بکشه آخرین جواب علاوه بر قدر دانی ناسزا گفتن باشه و یکی که یکم موقعیت کاریش بهتر بوده بدون زحمت صاحب بشه؟

  45. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    طبیعت؟ تو گروه آفرود آذربایجان عضو هستم.انقد سعی کردم خشممو ناراحتیمو خالی کنم که چند بار چپ کردم.انقد ورزش و کار میکنم که خشته شم بلکه فکر نکنم.1/5 سال بهتر بودم تا اینکه دیروز دیدمش.قبل اون زیاد ناراحت نبودم.دیدمش تموم خاطرات زنده شد

  46. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    میدونی آقا فرخ شبیه اینه یکی واسه رسیدن به یه کاری شب و روز درس بخونه و زحمت بکشه آخر سر یکی پیدا بشه با پارتو پولو ........ صاحب اون کار بشه.این ربطی به لیاقت داره؟این دل نشستن داره؟ ولی چشمش امریکا دیدو گوشش آمریکا شنید گفت بابا سعید کیلو چنده آمریکا رو بچسبیم.

  47. کاربران زیر از سعید68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    آقاسعیدداداش خوبم..میدونم که دوسداشتی نتیجه تلاشاتوببینی امانشد..بایدبدونی زندگی غیرقابل پیش بینیه
    آقافرخ حرفا درستی زدن اماانگارونی نودکه میواست واین خاطرین ک اان نیزداری حرف بزنی
    هیچکجای قضیه درتنیست قبول اما برای شرو دوباره بایدازگذشته ردبشی داداش
    من مطمئنم که تویروزی حالت ایندرخوبترمشه که دیگه ناراحت نمیشی

  49. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    فقط وقتی میتونی ازگذشته بگذری که حرفی ناگفته نداشته باشی..سبک باشی..وهدفتوپیداکرده باشی..
    الان وقتیه که بایده خودت فرصت بدی تادوباره قدرتمندبشی دوباره بتونی به کسی اعتمادکنی

  50. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    الان میخوام یعنی میخوان برام زن بگیرن ولی هم میخوام تا بلکه این زندگی بتونه کاری کنه فراموش بشه و از طرفی میترسم بعضی واژه ها بازم یادآوری بشه و نتونم به زنم ابراز محبت کنم.ولی خیلی دلم میخواد یکی تو زندگیم باشه که هم دمم باشه.

  51. کاربران زیر از سعید68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  52. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    آدم وقتی سبک میشه که یکی رو داشته باشه باهاش حرف بزنه یا یکی که درکش کنه.ولی امروز از همگی شما تشکر میکنم که به داداش دلشکستتون فرصت دادین و به حرفاش گوش دادین.

  53. 2 کاربران زیر از سعید68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  54. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    سلام آقا سعید

    خسته نباشی ، دیر اومدیم کلی نوشتین دستت همه دوستان درد نکنه . . .

    معلومه که دیگه دل بستگی نصبت به اون خانوم ندارین پس نیازی نیست حرف اضافه بزنیم

    این خاطراتی که با دیدن اون براتون مرور شده رو بهش اجازه رشد ندین بزا بره ، همشو بزنید به حساب تجربه زندگیتون ، انشالله اون دختر هم خوشبخت بشه

    کینه ازش به دل نگیرید بزا هیچ حسی ازش تو دلتون نمونه ، زندگی شما هنوز در جریانه و قراره کلی اتفاق های خوش روبرو شین ، ازش بگذرین بزا در آینده فکرتون توی گذشته نمونه

    نگران اینم نباشید که دیگه نمیتونید مثل قبل عاشق بشید و عشق اول و . . .

    عشق از همون اول درون شما بوده نه پیش کسی باهاش بره ، وقتی فرد مناسب خودتون رو پیدا کنید عشقی حقیقی تر رو میتونید داشته باشید

  55. کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    فقط بخاطرفراموش کردن گذشته ازدواج نکنید بلکه واقعابخوایدکه عشق روبکس دیگه ای تجربه کنید..ایشالاکه دختری باشه که
    هردوبهم علاقه مندبشین گذشته روببی اعتمادیهارهاکند..مبادناراح ت هاتونوسراین یارجدیدخالی کنید
    موفق باشید

  57. 2 کاربران زیر از ziziorton بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  58. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13258
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ناراحتی از تکرار خاطرات گذشته

    تشکر میکنم از وقتی با شماها حرف زدم به تک تک مطالبس که گذاشته بودین چند بار خوندمو فکر کردم باید کنار بیام چاره ندارم.تک تکتون حرفای مفیدی زدین.قبل اینا خیلی مثبت اندیش و خنده رو بودم.انشاالله روزی برسه هممون تو یه جمع شاد کنار هم و کنار عزیزانمون باشیم و حرفموم فقط خوشی باشه درد هم باشه با یار و دوست درمانش راحتتره.و چه بهتر آن یار خدا باشدو بس.


    دست تک تکتون رو از دور میبوسم و امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشین.ممنون.ممنون و هزاران سپاس از همتون.

  59. 2 کاربران زیر از سعید68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. 25 نکته طلایی برای رسیدن به وزن رویایی
    توسط mahsa42 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-27-2015, 10:26 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد