نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: طلاق بعد از دوسال

1522
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8571
    نوشته ها
    78
    تشکـر
    376
    تشکر شده 106 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    10

    طلاق بعد از دوسال

    سلام
    من داییم تو 18 سالگی عاشق یه دختره میشه و خلاصه با هم عقد میکنن الان 2 ساله که عقد کردن ولی به مشکلاتی برخوردن ( دختره یه سری اخلاق های بدی داره ازجمله دروغ گویی که داییم روی این موضوع حساسه و خانوادش هر موقع مشکلی پیش میاد پشتی دخترشون رو میکنن در صورتی که حق با دایی منه و این باعث میشه که دعوا پیش بیاد برا مثال شب زنداییم به داییم اس میده که من حالم بده و چرا نمیای به من سر بزنی؟ و خلاصه به داییم میگه که من حالم بده و فردا نیا دنبالم که منو ببری خونه مامانت . دایی منم میگه باشه و فردا خاله هام که میخواستن برای خرید لباس برن بیرون زن داییمو میبینن و زن داییم میاد جلو و سلام و علیک میکنه خاله هام میگن زن داییم خیلی خیلی ارایش کره بود در صورتی که داییم اجازه همچین ارایش کردنی هیچ موقع بهش نداده بود خلاصه خاله هام میان خونه و موضوع رو به داییم میگن بابابزرگم زنگ میزنه به مامان زن داییم و میگه: ما دختر چادری گرفتیم نه دختری که بدون اجازه شوهرش یه عالمه ارایش کنه و بیاد تو محیطی که پر از پسره و... شما که بزرگ ترین چرا بهش چیزی نمیگین .مامان دختره هم بر میگرده میگه نه دختر ما ارایش نکرده و از این حرفا) پشتی دخترشون و میکنن عوض اینکه برگردن بگن حالا ما دخترمون رو ارشاد میکنم اینجوری جواب میدن
    بعد دختره اس میدهبهداییم و میگه من حالم از خواهرای فضولت با ننت بهم میخوره
    حالا خانواده ما میگن این دختره به درد زندگی نمیخوره خیلی دروغ میگه و احترام به بزرگ تر از خودش نمیزاره باید طلاقش بدی اگه باهاش بری تو زندگی نمیتونی باهاش سر کنی شاید اون موقع پای یه بچه هم بیاد وسط .

    حالا ما موندیم چیکار کنیم تو این دو سال خیلی به داییم سخت گذشته به خاطر اخلاقای بد دختره چون تو این دو سال خیلی مشکلات پیش اومده چون 1دختره خانواده بی فرهنگی داره2 خیلی تا حالا به داییم دروغ گفته 3 به حرف داییم توجهی نمیکنه و فقط حرف خانواده و مخصوصا ابجیش گوش میده4دهن بینه و خیلی حسوده. حالا ما چیکار کنیم شما یه نظر بدین لطفا
    امضای ایشان
    چقد سخته تو هق هق گرهایت نفس کم بیاری
    و عشقت به یکی دیگه بگه:
    *نفس*...!

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : طلاق بعد از دوسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط صدف جان نمایش پست ها
    سلام
    من داییم تو 18 سالگی عاشق یه دختره میشه و خلاصه با هم عقد میکنن الان 2 ساله که عقد کردن ولی به مشکلاتی برخوردن ( دختره یه سری اخلاق های بدی داره ازجمله دروغ گویی که داییم روی این موضوع حساسه و خانوادش هر موقع مشکلی پیش میاد پشتی دخترشون رو میکنن در صورتی که حق با دایی منه و این باعث میشه که دعوا پیش بیاد برا مثال شب زنداییم به داییم اس میده که من حالم بده و چرا نمیای به من سر بزنی؟ و خلاصه به داییم میگه که من حالم بده و فردا نیا دنبالم که منو ببری خونه مامانت . دایی منم میگه باشه و فردا خاله هام که میخواستن برای خرید لباس برن بیرون زن داییمو میبینن و زن داییم میاد جلو و سلام و علیک میکنه خاله هام میگن زن داییم خیلی خیلی ارایش کره بود در صورتی که داییم اجازه همچین ارایش کردنی هیچ موقع بهش نداده بود خلاصه خاله هام میان خونه و موضوع رو به داییم میگن بابابزرگم زنگ میزنه به مامان زن داییم و میگه: ما دختر چادری گرفتیم نه دختری که بدون اجازه شوهرش یه عالمه ارایش کنه و بیاد تو محیطی که پر از پسره و... شما که بزرگ ترین چرا بهش چیزی نمیگین .مامان دختره هم بر میگرده میگه نه دختر ما ارایش نکرده و از این حرفا) پشتی دخترشون و میکنن عوض اینکه برگردن بگن حالا ما دخترمون رو ارشاد میکنم اینجوری جواب میدنبعد دختره اس میدهبهداییم و میگه من حالم از خواهرای فضولت با ننت بهم میخوره حالا خانواده ما میگن این دختره به درد زندگی نمیخوره خیلی دروغ میگه و احترام به بزرگ تر از خودش نمیزاره باید طلاقش بدی اگه باهاش بری تو زندگی نمیتونی باهاش سر کنی شاید اون موقع پای یه بچه هم بیاد وسط .حالا ما موندیم چیکار کنیم تو این دو سال خیلی به داییم سخت گذشته به خاطر اخلاقای بد دختره چون تو این دو سال خیلی مشکلات پیش اومده چون 1دختره خانواده بی فرهنگی داره2 خیلی تا حالا به داییم دروغ گفته 3 به حرف داییم توجهی نمیکنه و فقط حرف خانواده و مخصوصا ابجیش گوش میده4دهن بینه و خیلی حسوده. حالا ما چیکار کنیم شما یه نظر بدین لطفا
    راستش سخته بخوای یکطرفه قضاوت کنی ...

    ولی با تفاسیری که شما گفتید سطح اختلاف بین این دونفر بسیار بالاست

    و با حرمت هایی که شکسه شده نباید انتظاری از آرامش در زندگی این دونفر داشته باشیم ...

    کاری که متاسفانه افراد جامعه ما بخاطر حرف مردم ازش دوری میکنن و اون هم جداییه ....

    وقتی تفاهمی نیست دلیلی برای ادامه دادن وجود نداره جز به اینکه اعصاب هر دو طرف خراب بشه

    در ضمن خاله های شما نباید وقتی ایشون رو میدیدن در این مورد حرفی میزدن چون اتیش اختلاف رو بیشترش کرده ان

    حالا اینکه بخواد به این زندگی ادامه بده و یا اینکه کات کنه تصمیمیه که باید خوب در موردش فکر کرد و قاطع عمل کنه ...

    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13211
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    6
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق بعد از دوسال

    طبق گفته های های شما با اینکه با طرف داری از شوهر صحبت کردین کاملا واضحه که دایی شما برای شروع زندگی مشترک واقعا واقعا واقعا بچه ست. قبل از اینکه بخواد از اخلاق های همسرش ایراد بگیره باید اول اخلاق خودشو درست کنه. طرز رفتار با زن رو بفهمه. اگر دایی شما فقط یکم عاقلانه رفتار میکرد الان همسرش مطیعش بود و به میل شوهرش رفتار میکرد.البته نمیگم کار اون دختر درست بوده. اما طبق گفته های شما دایی تون باید حتما با یه مشاور چندین جلسه صحبت کنه تا زندگی کردن رو یاد بگیره. وگرنه طلاق درواقع باعث میشه اون دختر از یه شوهری که هنوز به بلوغ ازدواج نرسیده نجات پیدا کنه. مشکل ما اینه که همه تقصیر ها از طرف مقابل میدونیم.

  5. 2 کاربران زیر از Faeze20 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8571
    نوشته ها
    78
    تشکـر
    376
    تشکر شده 106 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : طلاق بعد از دوسال

    ممنون از نظراتتون به نظر من دایی من هیچ عیبی نداره اتفاقا اون دختره هنوز به بلوغ ازدواج نرسیده دایی من موقع خاستگاری کردن تمام شرایطشو گفته بود و اون دختره هم قبول کرده بود پس دیگه نباید عهدی رو که بسته بشکنه مطیع داییم نباشه تنها اشتباه بزرگی که دایی من انجام داد این بود که با چشم بسته رفت سمت دختری که شناخت کاملی ازش نداشت در واقع عشق کورش کرده بود همون طور که گفتم توی این دوسال خییییلی بین این دوتا نزاع و دعوا پیش اومده بود که همه ی اینا از دروغ گویی و لجبازی و دهن بینی دختره بود حالا نمیخوام چون دایی خودمه ازش طرف داری کنم ولی خدایی اگه شما بدونین موضوع این دعوا ها از کجا سرچشمه میگیره همین حرفو میزدین یکی دیگه از مشکلات زن داییم اینه که زیاد به شوهرش (داییم) توجهه نمیکنه و همش به فکر خودشه اگه یه ذره به دایییم علاقه نشون میداد این موضوع ها به وجود نمییومد برا مثال چند روز پیش که داییم با زن داییم دعواشون شد داییم برگشت گفت من برات یه عالمه کار کردم من سر تو با بقیه دعوا کردم من سر تو جونمو به خطر گذاشتم فقط به خاطر تو ولی در عین ناباوری دختره برگشت به داییم گغت مگه من مجبورت کردم میخواستی این کارا رو نکنی خب به نظر شما اگه هر ادم عاقلی در جواب حرف های محبت امیز شوهرش برگرده این حرفو با تمام وجود بگه خب اول نفهمی خودشو میرسونه دوم شوهرش ازش سرد میشه سوم داره با این حرفش به شوهرش میگه من ازت بدم میاد و کارایی که انجام دادی برا من ارزشی نداره
    پس معلومه که اون دختره هنوز به بلوغ نرسیده و نمیدونه چه جوری باید به محبت های شوهرش پاسخ بده
    امضای ایشان
    چقد سخته تو هق هق گرهایت نفس کم بیاری
    و عشقت به یکی دیگه بگه:
    *نفس*...!

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12210
    نوشته ها
    508
    تشکـر
    112
    تشکر شده 329 بار در 212 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق بعد از دوسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط صدف جان نمایش پست ها
    سلام
    من داییم تو 18 سالگی عاشق یه دختره میشه و خلاصه با هم عقد میکنن الان 2 ساله که عقد کردن ولی به مشکلاتی برخوردن ( دختره یه سری اخلاق های بدی داره ازجمله دروغ گویی که داییم روی این موضوع حساسه و خانوادش هر موقع مشکلی پیش میاد پشتی دخترشون رو میکنن در صورتی که حق با دایی منه و این باعث میشه که دعوا پیش بیاد برا مثال شب زنداییم به داییم اس میده که من حالم بده و چرا نمیای به من سر بزنی؟ و خلاصه به داییم میگه که من حالم بده و فردا نیا دنبالم که منو ببری خونه مامانت . دایی منم میگه باشه و فردا خاله هام که میخواستن برای خرید لباس برن بیرون زن داییمو میبینن و زن داییم میاد جلو و سلام و علیک میکنه خاله هام میگن زن داییم خیلی خیلی ارایش کره بود در صورتی که داییم اجازه همچین ارایش کردنی هیچ موقع بهش نداده بود خلاصه خاله هام میان خونه و موضوع رو به داییم میگن بابابزرگم زنگ میزنه به مامان زن داییم و میگه: ما دختر چادری گرفتیم نه دختری که بدون اجازه شوهرش یه عالمه ارایش کنه و بیاد تو محیطی که پر از پسره و... شما که بزرگ ترین چرا بهش چیزی نمیگین .مامان دختره هم بر میگرده میگه نه دختر ما ارایش نکرده و از این حرفا) پشتی دخترشون و میکنن عوض اینکه برگردن بگن حالا ما دخترمون رو ارشاد میکنم اینجوری جواب میدن
    بعد دختره اس میدهبهداییم و میگه من حالم از خواهرای فضولت با ننت بهم میخوره
    حالا خانواده ما میگن این دختره به درد زندگی نمیخوره خیلی دروغ میگه و احترام به بزرگ تر از خودش نمیزاره باید طلاقش بدی اگه باهاش بری تو زندگی نمیتونی باهاش سر کنی شاید اون موقع پای یه بچه هم بیاد وسط .

    حالا ما موندیم چیکار کنیم تو این دو سال خیلی به داییم سخت گذشته به خاطر اخلاقای بد دختره چون تو این دو سال خیلی مشکلات پیش اومده چون 1دختره خانواده بی فرهنگی داره2 خیلی تا حالا به داییم دروغ گفته 3 به حرف داییم توجهی نمیکنه و فقط حرف خانواده و مخصوصا ابجیش گوش میده4دهن بینه و خیلی حسوده. حالا ما چیکار کنیم شما یه نظر بدین لطفا

    دختر گل لطفا در کاری که از شما خواسته نشده دخالت نکنید و آدرس سایت رو بدین اونا خودشون با تمام مشکلاتی که گفتین اگه بیان تو میدون اونوقت هر کمکی میتونه اثر بخش باشه
    شما الان بیشتر غیبت اونا رو میکنید تا کمک
    در مشاوره ؛ مطلقا" نمی شه راهنمائی رو تبدیل به قرص کرد وبه خورد مردم داد و اگر خود خداهم بخواد به چنین شخصی کمک ومشاوره بده ؛ با شکست مواجه میشه


    از صراحت من در بیان ناراحت نشید و لبخند بزنید

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8571
    نوشته ها
    78
    تشکـر
    376
    تشکر شده 106 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : طلاق بعد از دوسال

    خیلی ببخشید دایی من وقتی اینا رو تایپ میکردم بغلم نشسته بود و خودش بهم میگفت در ضمن من فضولی نمیکنم خودم این قدر مشکلات دارم که اصلا به مشکل اینا فکر هم نمیکنم چون داییم ازم خواهش کرد ازم مشاوره خواست هم نظر خودمو بهش گفتم هم خواستیم نظرات شما رو هم بدونیم
    امضای ایشان
    چقد سخته تو هق هق گرهایت نفس کم بیاری
    و عشقت به یکی دیگه بگه:
    *نفس*...!

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کتاب نوروسایکولوژی جانبی شدن
    توسط Artin در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-13-2014, 08:55 PM
  2. ساقه وسط کاهو را مصرف نکنید!
    توسط Artin در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-13-2014, 01:35 PM
  3. من واقعا دوسش دارم
    توسط ana در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 28
    آخرين نوشته: 12-27-2013, 01:38 PM
  4. شوهر ساکت وسرد
    توسط medhat در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 12-21-2013, 06:08 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد