نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: وسواس بی اعتمادی

1068
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13475
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    وسواس بی اعتمادی

    با سلام
    من پسری 23 سالم احساس میکنم بیش از اندازه وسواس بی اعتمادی دارم همش تو رابطه دنبال خیانت میگردم هر رفتار مشکوکی رو مدرکی واسه خیانت تلقی میکنم طرف مقابلمم بعد یه مدت کوتاه اومدن بالاخره سرد شده ازم و میگه دیگه نمیتونه این رفتارمو تحمل کنه میخوام کمکم کنین تا بتونم دوباره رابطمو مث اولش کنمو این اخلاقمو ترک کنم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : وسواس بی اعتمادی

    نقل قول نوشته اصلی توسط elshan_1992 نمایش پست ها
    با سلام
    من پسری 23 سالم احساس میکنم بیش از اندازه وسواس بی اعتمادی دارم همش تو رابطه دنبال خیانت میگردم هر رفتار مشکوکی رو مدرکی واسه خیانت تلقی میکنم طرف مقابلمم بعد یه مدت کوتاه اومدن بالاخره سرد شده ازم و میگه دیگه نمیتونه این رفتارمو تحمل کنه میخوام کمکم کنین تا بتونم دوباره رابطمو مث اولش کنمو این اخلاقمو ترک کنم.
    بهترین راه حل برای شما مراجعه حضوری به مشاوری مجربه که بتونه از نزدیک با شما و شخصیت شما آشنا شده

    تا بتونه برای نوع رفتارو شخصیت شما راهکارهایی رو ارائه کنه

    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
    021-22354282

    ولی بهتره این مشکل رو کمی بیشتر بشناسید و ریشه و عوامل ایجادش آشنا بشید
    و دسته از عوامل در ايجاد بدبيني نقش دارند:
    عوامل اجتماعي و عوامل ژنتيک.

    افراد منفي نگر فاجعه ها و باخت هاي بزرگي را در زندگي گذشته شان پشت سر گذاشته اند و با غم بسيار کمبودها و شکست هاي شغلي، تحصيلي و خانوادگي را تجربه کرده اند، اين تجربيات باعث شده آن ها متقاعد شوند که شکست خوردگان دائمي هستند.


    علل اجتماعي که به نوعي زمينه ساز بدبيني در افراد مي شوند مي توانند از خانواده يا گروه هاي اجتماعي بزرگ تر يا هر دو، منشأ بگيرند.

    خانواده به عنوان اولين الگوي افراد مي تواند سهم بزرگي در نوع نگرش به زندگي ايفا کند. طبيعي است چنانچه خانواده الگويي از منفي نگري را در مورد مسائل مختلف به فرزند خود ارائه کند، فرزند نيز در آينده با چنين الگويي به مسائل نگاه خواهد کرد. اجتماع بزرگ تر، يعني جامعه نيز نقش مهمي در بدبيني افراد دارد.

    اجتماعي که ارتباط افراد آن با يکديگر بر اساس بي اعتمادي و سوء ظن پايه گذاري شده باشد، در ميان اعضاي خود بدبيني را رواج مي دهد. اين گونه ترويج بدبيني و بي اعتمادي به طور غيرمستقيم واز طريق ارائه ي الگوهاي رفتاري صورت مي گيرد. از جمله نمودهاي آن، استفاده از انواع کاغذ بازي هاي اداري و ارائه ي مدارک کتبي براي پرهيز از سوء استفاده ها است.
    در چنين اجتماعي، احتياط هاي بي مورد از يک سو، و سوء استفاده از فرصت ها از سوي ديگر، موجب مي شود که بي اعتمادي در افراد تثبيت شود.

    از اين رو در چنين اجتماعي افراد ارتباط خود را با ديگران بر اساس بي اعتمادي و احتياط زياده از حد پايه ريزي مي نمايند و يا از اعتماد ديگران سوء استفاده مي کنند.
    البته اگر بدبيني بر اثر مناسبات نادرست اجتماعي يا تجربه هاي فردي اشخاص ايجاد شده باشد، بيماري محسوب نمي شود، به عبارت ديگر فردي را که در نتيجه ي نظام هاي نامناسب اجتماعي و خانوادگي نگاهي منفي به امور پيدا کرده نمي توان بيمار ناميد، چنين فردي نسبت به دنيا و جامعه نگرش منفي پيدا کرده و بي اعتماد شده است.

    بدبيني بيمارگونه و بدبيني مرضي، نه در نتيجه ي مسائل اجتماعي، بلکه به سبب عوامل ژنتيک پديد مي آيند. تغييرات و فعل و انفعالات شيميايي مغزي بيمار موجب ايجاد، گسترش و تثبيت باورهاي بدبينانه در وي مي شود. عامل وراثت در پديد آمدن اين تغييرات نقش بسيار مهمي دارد.

    بيماري هايي مانند افسردگي، جنون جواني يا شيزوفرني، شيدايي، وسواس و بدبيني مرضي از جمله بيماري هايي هستند که نشانه هاي بدبيني بيمارگونه در آن ها وجود دارد.
    برخي بيماري هاي جسمي مانند سکته هاي مغزي يا اتفاقات حادي که براي مغز مي افتند نيز ممکن است باعث ايجاد بدبيني در افراد شوند.
    معمولاً افرادي که در نتيجه ي چنين بيماري هايي دچار بدبيني مي شوند، بدبيني خود را به شکل هاي مختلف نشان مي دهند.

    به عنوان مثال در بدبيني مرضي فرد احساس مي کند که ديگران قصد آسيب رساندن به او را دارند، پش سر او صحبت مي کنند، او را تخريب مي کنند و يا حتي فکر مي کند که ديگران در غذاي او سم مي ريزند. در برخي ديگر از موارد تصور فرد بيمار بر اين است که ديگران به خصوص همسرش به او وفادار نيستند و رابطه ي صادقانه اي با او ندارند.

    چنانچه بدبيني بر اثر آسيب هاي مغزي بروز نمايد، علائم آن بيماري نيز در معاينه ي پزشکي يا تصويربرداري مغزي و يا آزمايشات طبي، مشخص و قابل جست و جو هستند. اين علائم عموماً به شکل اوليه بروز مي کنند و بدبيني به عنوان يک نشانه ي ثانويه مشاهده مي گردد.
    ذکر اين نکته ضروري است که اگرچه بدبيني مي تواند به عنوان علامتي از آسيب هاي مغزي مثل سکته هاي مغزي باشد ولي اين بدان معني نيست که در هر فرد مبتلا به بدبيني بررسي هاي متعدد آزمايشگاهي و يا تصويربرداري و نوار مغزي ضرورت دارد، بلکه روش هاي فوق زماني لازم است که پزشک بر اساس شواهد باليني و يافته هاي معاينه به وجود مشکلات اوليه ي مغزي مشکوک گردد.


    آيا ممکن است زمينه ي ژنتيک در تمام عمر فرد خاموش بماند؟
    اگر زمينه هاي ژنتيک اين بيماري در کودکي وجود داشته باشد عوامل محيطي در بزرگسالي مي توانند باعث فعال شدن اين ژن بشوند. البته اين که ژن اين بيماري در تمام طول عمر فرد خاموش بماند يا در مقطع خاصي فعال شود، چندان قابل پيش بيني نيست.

    ما وقتي مي توانيم به اين پرسش پاسخ دقيقي بدهيم که بتوانيم دقيقاً ژن هاي ايجاد کننده ي اين بيماري را پيدا کنيم و افرادي را که داراي چنين ژني هستند براي مدت زياد تحت نظر بگيريم و تعداد افرادي را که به بدبيني دچار مي شوند، به نسبت کل جمعيت بسنجيم تا بتوانيم بگوييم که اين ژن مطمئناً روزي فعال خواهد شد يا خير. و چون چنين امکاني هنوز فراهم نشده نمي توان به اين پرسش پاسخ دقيقي داد.

    در بررسي هاي باليني مواردي را مشاهده کرده ايم که کساني ناقل ژن اين بيماري بوده اند اما در تمام عمرشان به بدبيني دچار نشده اند. يعني فردي که پدر و فرزندش به اين بيماري مبتلا بوده اند، مطمئناً خودش هم داراي اين ژن هست، اما وقتي چنين فردي در تمام عمر خود به بدبيني دچار نمي شود. يا بيماري به شکل بسيار خفيفي در او وجود دارد، مي توان نتيجه گرفت که ا ين فرد حلقه اي از زنجير انتقال ژن هست اما خود به بيماري مبتلا نشده است.

    فعال شدن اين ژن به عوامل محيطي مثل استرس ها، اضطراب ها و تنش هاي مختلف بر مي گردد، اما نمي توان پيش بيني کرد که اين ژن دقيقاً تحت چه شرايطي فعال مي شود.

    آيا ممکن است شغل افراد باعث بدبيني آن ها شود؟
    افراد ممکن است به دليل شغل شان در مورد بعضي مسائل کمي محتاط تر يا حساس تر باشند ولي شغل افراد نمي تواند باعث بيماري آن ها شود.
    براي مثال ممکن است گفته شود کساني که با جرائم سروکار دارند، افراد بدبيني هستند و يا پزشکان وسواسي هستند. در بسياري از مواقع موضوع بر عکس است.
    يعني افراد با يک زمينه ي شخصيتي خاص، شغل خود را انتخاب مي کنند.
    مثلاً ممکن است فردي که زمينه ي بدبيني دارد برايش جالب باشد که تبهکاران را دستگير کند
    و اين کار به او حس خوبي بدهد، يا کسي که به بهداشت اهميت زيادي مي دهد به حرفه ي پزشکي روي مي آورد.

    افراد از طريق شغل خود تجربه هاي ويژه اي را کسب مي کنند که اين تجربه ها ممکن است آنان را نسبت به بعضي مسائل هشيارتر و دقيق تر کند و در نتيجه حساسيت هايي را در آن ها برانگيزد. اين موضوع امري اکتسابي است و با بدبيني بيمارگونه تفاوت دارد. اگر کسي زمينه ي ژنتيکي ابتلا به بيماري بدبيني را نداشته باشد، شغل او نمي تواند باعث بيماري او شود.

    ما به کساني که زمينه ي بيماري بدبيني دارند توصيه مي کنيم تا حد امکان وارد مشاغلي مانند قضاوت، فعاليت هاي پليسي وساير مشاغلي نشوند که با جرم جنايت سروکار دارند، چرا که جوّ بي اعتمادي که بر اين گونه مشاغل حاکم است و استرس واضطراب فراواني که در اين مشاغل وجود دارد باعث مي شود بيماري بدبيني در افرادي که زمينه ي ژنتيکي آن را دارند فعال و نيز تشديد شود. اين گونه مشاغل به اين افراد آسيب مي زنند.


    آيا مصرف مواد مخدر باعث بدبيني مي شود؟
    يکي از عوارض مصرف مواد مخدر و الکل ايجاد بدبيني است. با اين حال هرگز ادعا نمي کنيم که هر کس مواد مخدر يا الکل مصرف کند، حتماً به بدبيني مرضي مبتلا مي شود. اين مواد ممکن است باعث فعال شدن عوامل ژنتيکي فرد شوند. آنچه مسلم است مصرف مواد مخدر و الکل به طور کلي به بدبيني دامن مي زند.

    خيلي از اوقات مسموميت ناشي از مصرف مواد مخدر موجب روز بيماري بدبيني همراه با افسردگي مي شود و در صورتي که مصرف اين موارد قطع شود قاعدتاً بايد بسياري از اين علائم از ميان برود. ولي متأسفانه گاهي مصرف طولاني اين مواد يا مسموميت ناشي از آن ها چنان تغييراتي در موارد شيميايي مغز به وجود مي آورد که قطع مصرف آن مواد باعث از بين رفتن آثار آن ها نمي شود.
    با اين توضيح مي توان نتيجه گرفت افرادي که مواد مخدر يا الکل مصرف مي کنند، چنانچه دچار بدبيني باشند در قدم اول لازم است مصرف اين مواد را زير نظر پزشک قطع نمايند. پس از آن در بسياري از موارد علائم بدبيني قطع ويا کم مي شوند و در حال اول، يعني قطع علائم بدبيني، تنها درمان لازم بر روش هاي جلوگيري از مصرف مجدد مواد مخدر و الکل مبتني است.
    آيا درآمد کم و فشارهاي مالي مي تواند موجب بدبيني در افراد شود؟


    هيچ عامل محيطي يا بيروني بدون وجود زمينه اي ذاتي و ژنتيکي در فرد نمي تواند بدبيني مرضي را ايجاد کند. از اين رو عواملي همچون فشارهاي مالي و اقتصادي تنها عوامل آشکارساز وتشديد کننده محسوب مي شوند ونمي توان آن ها را عوامل سبب ساز بيماري به شمار آورد.

    در برخي موارد استرس ها و تنش هاي محيطي مانند شرايط مالي بدو يا ساير مشکلات اجتماعي در فرد ايجاد حساسيت مي کنند. در چنين شرايطي حساسيت فرد مي تواند موجب آن شود که رفتار و گفتار اطرافيان در نظر او بزرگ جلوه کند و فرد به ظاهر بدبين به نظر برسد.

    در اين حالت ما اين نوع بدبيني را بدبيني مرضي تلقي نمي کنيم، به اين علت که در اين گونه موارد خود افراد اغلب به حساسيت و زودرنجي خود کاملاً واقف هستند.
    مي توان نتيجه گرفت که عوامل محيطي علت ايجاد کننده ي بيماري ها نيستند بلکه تنها نقش تشديد کننده ي آن ها را به عهده دارند.

    تفاوت بي اعتمادي و بيماري بدبيني
    افراد ممکن است بر اثر تجارب شخصي و اجتماعي نسبت به بعضي مسائل بي اعتماد شوند، اما اين بي اعتمادي فقط در مورد يک موضوع به خصوص است و فرد آن را به تمام موارد مشابه تعميم نمي دهد. اين بي اعتمادي ها معمولاً موقتي هستند و بعد از مدتي از بين مي روند. به عنوان مثال اگر پدري يک بار ببيند که پسرش دارد از جيب او پول بر مي دارد، نسبت به او بي اعتماد مي شود، اما بعد از مدتي وقتي ببيند که پسر از کار خود پشيمان است، دليل کار او را متوجه بشود، و آن عمل ديگر تکرار نشود، به مرور زمان اعتماد پدر به پسرش بر مي گردد. اما در مورد بيماري بدبيني و بدبيني مرضي اين گونه نيست.

    کسي که بدبيني بيمارگونه دارد حتي اگر تجربه ي شخصي نداشته باشد بر اساس استدلال و برداشت هاي خود بي جهت نسبت به يک موضوع يا يک فرد بي اعتماد و بدبين مي شود. به عنوان مثال ممکن است فردي پولش را در خيابان گم کرده باشد، اما به پسرش تهمت مي زند که او پولش را برداشته، در صورتي که هيچ نشانه ي قابل اعتنايي هم دال بر اين موضوع نديده است.

    گاهي ممکن است اين افراد تجربه ي شخصي داشته باشند، يعني مثلاً فرد ببيند که پسرش از جيب او پول برداشته، اما اگر پسر هزار بار هم از او عذر خواهي کند و توضيح بدهد وديگر هم کارش را تکرار نکند، ديگر اعتماد پدر بر نمي گردد و حتي ممکن است او اين موضوع را به فرزندان ديگرش هم تعميم بدهد و آن ها را هم به دزدي متهم کند.

    چنين افرادي با هيچ منطق و استدلالي قانع نمي شوند که اشتباه مي کنند و اگر بر حسب اتفاق چيزي هم مشاهده کنند که حرف شان را تأييد کند، يعني مثلاً براي بار دوم ببينند که کسي پول شان را برداشته، ديگر به هيچ وجه ازحرف خود بر نمي گردند، در عقيده ي خود راسخ تر مي شوند و قضاوت شان نسبت به آن فرد کاملاً تثبيت مي شود. تمامي مثال هاي فوق بيانگر اين مسئله هستند که هر جا نام بيماري به ميان مي آيد، عواملي به جز تجربيات روزمره ي فردي در ايجاد آن دخالت دارند. اگرچه در برخي موارد عوامل محيطي موجب تشديد علائم و شرايط يک بيماري مي شوند، اما اين عوامل قادر نيستند باعث بروز بيماري شوند يا علت اصلي بيماري تلقي گردند. لذا عوامل محيطي در هر بيماري روان پزشکي نقشي جانبي دارند و بدبيني به عنوان يک بيماري از اين قانون مستثنا نيست.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اختلاف شدید اعتقادات مذهبی خانواده ها
    توسط Maggie در انجمن مسائل مذهبی
    پاسخ: 44
    آخرين نوشته: 04-26-2020, 01:50 AM
  2. اعتماد به نفس
    توسط sadafoo در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 15
    آخرين نوشته: 08-03-2014, 01:35 AM
  3. پرورش اعتماد به نفس
    توسط m@ede در انجمن روانشناسی عمومی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-10-2014, 07:09 PM
  4. نداشتن اراده و اعتماد به نفس
    توسط saeedkyo7618 در انجمن سایر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 06-16-2014, 01:55 PM
  5. جلب اعتماد تنها با یک سلام!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-17-2014, 07:45 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد