هميشه يک اتفاق، يک پديده، دليلي دارد. به خصوص پديدههايي که به صورت اجتماعي همهگير ميشوند. تتو هم از اين قاعده مستثني نيست. بد نديديم با يک جامعهشناس در اين مورد صحبت کنيم و ببينيم اين موج چطور درست شد:
در هر فرهنگي براي اين کار انگيزههاي فردي و اجتماعي، هر دو ميتواند دخيل باشد. مثلا ممکن است در يک فرهنگ مرداني که تتو دارند بيشتر مورد توجه زنان قرار بگيرند. ممکن است سنت باشد و يک عامل فرهنگي پشت اين رفتار وجود داشته باشد. همينطور هم ميتواند علاقه فردي و جذابيت تتو براي شخص باشد. فرد بخواهد از اين طريق جذابيت خودش را به نمايش بگذارد يا پيامي برساند. مثلا بعضيها تتوهاي عاشقانه انجام ميدهند. براي اثبات اين که کسي را دوست دارند اسمش را مينويسند. ممکن است حتي يک علاقه ديني و مذهبي يا سياسي باشد. حتي ميتواند جنبه قدوسي پيدا کند. يعني چيزي يا نمادي را هميشه با خودم دارم و با من است. در طبقات اجتماعي خاصي ممکن است خردهفرهنگ باشد. بر اساس طبقهبندي گروهها اين کار در طبقات متوسط به پايين بيشتر است. اما براي اين که به انگيزههاي دقيق اين رفتار پي برد بايد مطالعه کرد.
ممکن است يک جا هنجار باشد، يک جا ضدهنجار. در جايي ممکن است اصلا مردم از اين کار بدشان بيايد. از جامعهاي به جامعه ديگر فرق دارد. مثلا ميبينيم اينجا ورزشکاراني که خالکوبي ميکنند، آستين بلند ميپوشند و پنهانش ميکنند. مگر اينکه مسئله منع شرعي باشد که بحث ديگري است، اما به لحاظ عرفي، ممکن است در اعتقادات فرهنگي براي گروهي خالکوبي پذيرفته شده باشد و در گروهي در همان فرهنگ پذيرفته نباشد.
"خال کوبی کردن "
يادگيري و همنشيني با همسالان هم مهم هست. ممکن است فرد در گروهي عضو باشد که خالکوبي در آن سنت باشد و او زير نفوذ فشار گروهي خالکوبي کند. مثلا من يادم هست در ايران، يک دورهاي بسياري از قصابها و سلاخها خالکوبي داشتند. نه. چون متعلق به آن خردهفرهنگ بود و ميدانستند در آنجا اين هنجار است. مثل اينکه بافتن مو در سيکها و گذاشتن عمامه مخصوصشان، يک هنجار و قاعده است. ديگر نميگويند اين فرد ناهنجار است، بلکه ميگويند متعلق به آن قاعده است. در اين مورد هم اين صادق بود. ميگفتند خالکوبي کرده، چون قصاب است. در آن گروه چون اين قاعده پذيرفته شده، هنجار جلوه ميکند. حالا اگر قصاب از اين گروه خارج شود و مثلا برود پزشک بشود، ممکن است در آنجا خلاف قاعده باشد. انگيزهها و شرايط متفاوت است.
همه چيز درباره تتو و اشتباهاتي كه رخ ميدهد
قرن 16 ميلادي بود که کاپيتان کوک انگليسي وارد آبهاي استرالياي جنوبي و جزاير تاهيتي شد و بوميان آنجا را در حالي که با ضربههاي ظريف و سريع سوزن، خالکوبي ميکردند و «تاتااو» ميگفتند، ديد. بعدها در انگليسي کلمه تاتااو، «تتو» شد و براي اولين بار در سال 1777 ميلادي اين واژه به معناي «حک تصاوير رنگي روي پوست» ثبت شد.
معلوم نيست براي اولين بار چه کسي روي اين کره خاکي به عقلش رسيده که پوستش را نقش و نگار بيندازد و اسمش را بگذارد خالکوبي. قديميترين نمونههايي که پيدا شده، روي پوست جسدي است که قدمتش ميرسد به 5 تا 10 هزار سال پيش در ايتاليا، مصر، استراليا و آسيا. روي جسدهاي موميايي مصري هم خالکوبيهايي ديده شده، گويا از همان حوالي راه پيدا ميکند و ميرسد به ايران، يونان، عربستان، هند، چين و ژاپن. و در بعضي نقاط دنيا اصلا ميشود يک فرهنگ. تا جايي که هر ساله در کشورهاي مختلف جشنوارههاي مختلف تتو برگزار ميشود و تتوکاران دور هم جمع ميشوند و اطلاعات رد و بدل ميکنند.
لابهلاي تاريخ که بگرديم، خيلي دستگيرمان نميشود که خالکوبي يا تتو کي و از کجا سرش را اين طرفها کج کرد و بر بدن تنديسهايي در پازيريک و لرستان دوره هخامنشيان، نشان حک کرد. مولوي در آن روزگار در داستان «پهلوان قزويني»اش از شير بي يال و دمي ميگويد که قرار بود خالکوبي شود. زنان که هميشه و همه جا از هر چيز زيبايياش را ميبينند، درد سوزن را هم به جان خريدند که يکي ديگر از ابزار زيبايي را در اختيار داشته باشند. بعضي وقتها هم دنبال خالکوبي ميرفتند که مثلا مهر شوهر را بيشترکنند، سپيدبخت شوند و يا چشم بد ازشان دور شود. محل خالکوبي هم بستگي به دليل خالکوبي داشته. طرح بوته گل يا گنجشک در زير گردن براي زيبايي، نقش سرو و يا بوته گل بر سينه و خال تکي بر چانه و يا ميان دو ابرو، همه جنبه زيبايي داشتهاند. خال محبت بر زبان نقش ميشده و خال چشم بد و افزوني مهر هم روي شکم. گاهي هم از خالکوبي به عنوان يک روش درماني براي گلودرد (خالکوبي بر گلو) استفاده ميشده.
شيوه خالکوبي در نقاط مختلف ايران با کمي تفاوت مثل هم بوده. اول نقش را با سوزن بر پوست حک ميکردند تا کمي خون بيايد و بعد ماده رنگي را روي اين زخم ميگذاشتند تا کم کم جذب پوست شود. ماده رنگي ميتوانسته نيل، سرمه، دوده چراغ، آب تره يا هر رنگ طبيعي ماندگار ديگر که مايع يا جامد باشد. تا اينکه دنياي مدرن به لب و ابرو و چشم هم بهرهاي از تتو داد. همين چند سال پيش هم پايش به آرايشگاههاي شهر باز شد. اولش مثل خيلي چيزهاي ديگر استفاده ترميمي داشت، ولي کمکم شد مد و سيلش راه گرفت بين جوانان و نقش و نگارها دست و پاها را گرفتار کرد.
اصل کار تتو تزريق است، يک تزريق زيرپوستي. سوزني که با ابزاري خاص 100 تا 3 هزار بار بالا و پايين ميرود تا جوهر تا عمق يک ميليمتري پوست برسد و آخرش بشود گلي، بوتهاي شايد هم اژدهايي دوسر. اينطوري ميشود که نقش تتو تا مدتها دست نخورده ميماند. چون اين قسمت از پوست نه فرسوده ميشود و نه ميريزد. بعد از دو، سه ماه هم التهاب پوست از بين ميرود و طرح تتو ميشود نقش تنتان. اشکالي که به عنوان طرحهاي تتو روي بدن خالکوبي ميشوند، آنقدر زيادند که هر تتوکار براي خودش آلبومي دارد و شده است يکجور کل انداختن که هرکه آلبومش خاصتر باشد، اسم و رسمش هم بيشتر است. بعضيها کلاسيک کارند و بعضي ديگر دنبال طرحهايي که چشم را خيره کند؛ نه از زيبايي بي اندازهشان، از عجيب و غريب بودنشان که آدم ميماند اين را از کجا درآوردهاند. اما يکسري طرحهاي متداول هست که در اغلب آلبومهاي تتو ديده ميشود؛ که پرنده، عقاب، سيم خاردار، ببر، بارکد، دلفين، فرشته، خرس، اژدها معروفترين طرحها است.خالکوبي در بين جوانان
اگرچه اين روزها سوزنها همه يکبار مصرفند و بهداشتي، اما ممکن است فرد تتوکننده سوزن را داخل جوهري کند که قبلا استفاده شده و همين باعث بسياري بيماريهاي واگيردار مثل ايدز و هپاتيت بشود. شايد با تتو سرطان نگيريد، اما کم نيست تعداد افرادي که بعد از اين کار دچار عفونت و التهاب شدهاند و شاهد زخمهاي کوچکي هستند که از عوارض آن است. حتي جذب اشعه UV در ناحيههايي از پوست که تتو ميشوند، بالا ميرود که براي فرد بسيار خطرناک است. البته همه اينها به عمقي از پوست بستگي دارد که سوزن در آن فرو ميرود.
استفاده از کرم يا صابون هيچ کمکي به پاکشدن يا کمرنگشدن تتو نميکند. بهترين و جديدترين روش، استفاده از ليزر است، البته ليرز با اين شرط که رنگ تتو روشن نباشد، موثر است. آنها که سفيد کار کردهاند بايد پاک کردن تتو را فراموش کنند. رنگهايي مثل سبز يا قهوهاي روشن هم در نهايت قرمز و سبز ميشوند که اين کار هزينهاش 10 برابر هزينه تتوکردن است. روش ديگري هم براي پاک کردن تتو وجود دارد؛ مثل تزريق يکسري مواد حلال به همان ناحيه تتو شده. اين مواد رنگدانههاي تتو را در خود جذب ميکنند و يک اثر زخم به جاي ميگذارند که بعد از افتادن زخم، رنگ تتو حدود 50 درصد کمرنگتر ميشود. با تکرار اين کار ميتوان به طور کامل محل را پاک کرد، ولي امکان گود شدن ناحيه وجود دارد.
جستوجوي سلطان غم در تتو شاپ
«سلطان غم مادر»، اين عبارت معروف را زياد شنيده و ديدهايم؛ پشت کاميون، وانت و... عدهاي هم چنان به اين جمله علاقه دارند که حاضرند آن را روي تنشان حک کنند. البته اين قضيه برميگردد به ساليان دور که بعضي افراد که عموما حبس کشيده بودند، چنين جملاتي را روي دستشان خالکوبي ميکردند، اما دنيا ديگر عوض شده؛ کساني که اين خالکوبيها را داشتهاند، پير شدهاند، جملات عوض شده است و جاي خود را به طرحهاي مختلف و سهبعدي دادهاند. کساني هم که اين کار را ميکنند، پيشرفته شدهاند و ديگر نميگويند خالکوبي ميگويند تتو. با مشقت زياد سري به يکي از جاهايي زديم که تتو ميکنند. ما هم در همين گزارش فهميديم که چنين جايي اسمش تتو شاپ است!
به سادگي دم به تله نميداد. کلي سين جيم کرد که معرفم کيست و از کجا بداند که رقيب نيستيم؟ شش بار با او تماس گرفتم تا راضي شد آدرس منزل را که محل کارش هم بود، برايم بفرستد. ترجيح ميداد خودش بيايد خانه ما براي خالکوبي. (نصب در محل!) برايش مبسوط شرح دادم که فعلا ميخواهم طرحها را ببينم و چون از سوزن ميترسم، به اين سرعت عزمم را براي تتو جزم نخواهم کرد. قرارمان شد ساعت هشت شب خانه آقاي تتوکار. با اينکه دوستم همراهم بود، دلشوره داشتم. تصورم از آقاي شايان مردي گردن کلفت، چهارشانه با کله تراشيده بود که سرتا پايش را با خالکوبي سياه کرده و اگر سراز کارمان دربياورد، به اين راحتيها از ما نميگذرد.
وقتي در خانه را باز کرد، هر دو جا خورديم. پسري حدود 25 ساله با جثه کوچک و قيافهاي که بيشتر به بچه مثبتها ميخورد تا تتو کارها! او هم فکر کرده بود من 40 سالي سن دارم. خانه مجردي نقلي و مرتبي داشت، دوستانه درخواست کرد که کفشهايمان را در آوريم و روي مبل بنشينيم. هيچ جاي خانه وسيله يا نشانهاي از کاري که ميکرد نبود. وقتي از او با تعجب پرسيدم که چطور فکر کرديد که من زني 40 ساله هستم! مگر زن 40 ساله هم تتو ميکند؟! پاسخي دندانشکن دريافت کرديم: «40 ساله که سهل است. من مشتري 80 ساله هم داشتهام که براي پوشاندن رد زخم آمده بود خالکوبي کند. از هر سن و سالي مشتري دارم.» کيف و لپ تاپش را از اتاقش آورد تا کارهاي خودش و 1200 طرحي را که داشت، نشانمان دهد؛ طرح گرگ روي بازو، مجسمه آزادي نيويورک، اژدها، نماد ماههاي تولد، خورشيد و ستاره، سرخپوست و فرشته...
چون طرحها زياد بودند، به پيشنهادش عمل کرديم و اول کارهاي خودش را نگاه کرديم. در تمام عکسهايي که از کارهاي خودش بلافاصله بعد از تتو گرفته بود پوستِ مشتري ملتهب و قرمز بود و مو را به تن آدم (حداقل آدم ترسويي مثل من) سيخ ميکرد.خالکوبي در بين جوانان
انگار ترس را در نگاهم خواند، چون کيفش را باز کرد و وسايلش را نشانمان داد تا خيالمان راحت شود و نکاتي را که بايد بعد از تتو رعايت کنيم به صورت علمي برايمان شرح داد: «من کرم ليدوکائين روي پوست ميزنم و روي آن قسمت را به مدت يک ساعت پلاستيک ميگذارم تا بيحس بشود. بعدش هم بايد پماد AD بزنيد و تا سه روز آب روي محل تتو نريزيد و يک ماه بعد براي ترميم بياييد. دستگاه من جزو بهترين دستگاههاي موجود در ايران است. اين تفنگ خالکوبي هر ثانيه 1000 ضربه ميزند. اين موتورش است و سوزن هم از اينجا رد ميشود و ضربه ميزند و تا روي پوستتان ميآيد، بيحس ميشود، البته يک مقدار سوزش دارد... من هم رنگي کار ميکنم هم سه بعدي. اين هم رنگهايم است. اگر جاي ديگري هم رفته باشيد، متوجه ميشويد که رنگهاي من چقدر فرق دارد و فوقالعاده رنگهاي خوبي است. محال است رنگي که من کار ميکنم پاک شود. ببينيد اين دستگاه، اين سرسوزن نو و استريل و اين هم سوزنها که پلمپ هستند و هر نفر يک سوزن و سرسوزن و سرپلاک جداگانه دارد. هشت سال است که در اين زمينه کار ميکنم. طرحي وجود ندارد که من نتوانم بزنم. راستش اين کار صددرصد سود است و من چون الان دانشجو هستم، براي سودش اين کار را ميکنم، ولي از سال آينده ديگر تتو نميکنم. محل تتو را انتخاب کردهايد؟»
کمي تامل ميکنم و ميگويم: هنوز نميدانم.