نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: عشق ممنوع

3123
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13586
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    عشق ممنوع

    عشق ممنوع
    سلام. وقت بخیر
    من اولین باره از این سایت استفاده می کنم و امیدوارم بتونم از خدماتتون استفاده کنم چون به شدت بهش احتیاج دارم
    من یه دختر 32 ساله هستم و از نظر قیافه و موقعیت اجتماعی در شرایط نسبتاً خوبی قراردارم. با خانواده زندگی می کنم و شرایط ظاهری خوبی رو دارم.
    حدود 6 سال پیش توی محل کارم، یکی از همکارانم حدود 3 تا 4 ماه با توجه و محبت زیاد، نظر منو نسبت به خودش جلب کرد و با هم دوست شدیم. اون اولین رابطشو تجربه می کرد. اما من قبلا هم دوستی رو تجربه کرده بودم. از اول دوستی هم قرارمون ازدواج بود و خدایی محبت و توجه خیلی زیادی بهم داشت. بعد از یه مدت، تفاوتهای بینمون نمود پیدا کرد. من یه دختر اجتماعی بودم که دوست های زیای داشت و اهل سفر و مطالعه و ریسک بودم. اما اون یه پسر خیلی آروم با یه زندگی روتین. هرچند این موضوع مهمی بود، اما سعی می کردیم هر کدوم گاهی از خواسته هامون بگذریم تا همدیگرو داشته باشیم. چون دیگه دنیای همدیگه شده بودیم. هر بار هم که رابطمون بهم میخورد، طاقت نمیاوردیم. تا اینکه از اول امسال من شروع کردم به بهانه گیری، راجع به اینکه از این شرایط خسته شدم و اگر قراره باهم باشیم بعد از 5 سال دیگه وقتشه. و هربار با یه کم طفره موضوع تموم میشد. تا شهریور ماه که دیگه محکم واستادم که اگر واقعاً نمیخوای باید تمومش کنیم. و متاسفانه رابطمون تموم شد. دنیای من جهنم شد. اون از من بدتر. ولی وقتی باهاش حرف زدم، از ترسهاش گفت. از اینکه میترسه این همه تفاوت روحیه باعث افسردگی من و استرس خودش بشه. گفت میترسه که نتونیم تفاوتهای همدیگرو درک کنیم. گفت که گاهی از کارهای من استرس می گیره. خیلی حالم بد شد. بطوری که از اون موقع تمرکز کار و زندگیم رو از دست دادم و نتونستم هنوز مثل قبل زندگی کنم. همون موقع یه سفر یه هفته ای رفتم شمال. اما آروم نشدم
    اوایل ژانویه با یکی از دوستام رفتم دبی. آخرای سفر با یه پسری آشنا شدم که اونجا زندگی میکرد و حدود 9 سال از من کوچکتره. نمیدونم شاید بخاطر حس تنهایی که داشتم نسبت بهش جلب شدم. توی این مدت هم با هم اس ام اس بازی می کردیم.
    حدود 1 ماه بعدش دوباره رفتم دبی. و گاهی دیدمش. حالا دچار یه عشق ممنوع شدم. یه آدمی که این همه از من کوچکتره و مطمئنم که هیچ آینده ای نداره. سعی کردم رابطه اس ام اسی رو باهاش تموم کنم. اما نذاشت. میگه تو دختر مهربونی هستی، دلم میخواد دوستیت رو داشته باشم. ولی من دارم عذاب می کشم. خودم هنوز حالم خوب نیست. الان که دیگه بدتر هم شدم. دارم داغون میشم. از یه طرف تنهایی، از یه طرف عذاب دوری از کسی که آیندت رو باهاش ساخته بودم. یه طرف این عشق ممنوعه که میدونم فقط بخاطر حس تنهاییمه ولی نمیتونم فراموشش کنم.
    و از همه مهمتر حس تنهایی که دیگه طاقتش رو ندارم
    بشدت عصبی و پرخاشگر شدم و مدام آماده گریه کردنم. تمرکز روی کارم رو از دست دادم
    اگر براتون مقدوره یه راهی جلوی پام بذارید که دوباره آرامشم رو بدست بیارم
    ممنون از اینکه وقت گذاشتید
    با احترام
    آیدا

  2. کاربران زیر از Aida.R بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    e.v

  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق ممنوع

    سلام
    خوش اومدی
    به هم خوردن دوستی بعد از 5 سال عواقب خودش رو داره، باید خیلی زودتر تکلیف مشخص می شد. به هر حال شما کار خوبی کردید که که رابطه رو وارد مرحله جدی تری کردید تا تکلیف برای ازدواج مشخص شه. سوالی که پیش میاد اینه که چرا اون پسر برای خواستگاری اقدام نکرد؟
    متاسفانه مشکلی که پیش میاد اینه که بعد از اتمام یک رابطه آدمها دچار یه خلا بزرگی میشن، در رابطه هر چقدر هم که طرف مقابل بد باشه بعد از اتمام رابطه خوبی های اون شخص تو ذهنمون مرور میشه بنابراین مدتی بهم ریختگی طبیعیه، اما خیلی ها هستن که به خودشون فرصت نمیدن و بلافاصله وارد رابطه ی دیگه میشن که درست نیست.
    به فردی مثل شما که بسیار برونگرا هستید پیشنهاد می کنم که رابطه رو با اون پسر کوچکتر رو کامل و با ملایمت قطع کنید، به خودتون فرصت بدید و برای اتفاقات پیش آمده فکر کنید تا به پختگی بیشتری برسید.
    امضای ایشان


  4. کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13586
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق ممنوع

    سلام
    از پاسخ سریع و کامل شما بینهایت سپاسگذارم.
    راجع به دوستی 5 ساله ای که داشتم، متاسفانه چون همکار هستیم، هنوز میبنیمش و هنوز درد دلم رو تازه نگه می داره. و اون آدم هنوز هم بعد از 6 ماه میاد به دیدنم و سعی می کنه هرجایی که کمک لازم دارم، چه کاری، چه مالی، چه روحی پشتم باشه. هنوز هم میگه از فکر اینکه شخص دیگه ای رو پیش تو تصور کنم دنیام جهنم میشه. و اینکه میبینم دوستم داره واقعا عذابم می ده. اما اینکه چرا اقدام نمیکنه (با این توصیف که تمام خانوادش هم این موضوع رو میدونستن و ضمنا چون پدرش همکارمونه، کاملا از علاقه ما بهم اطلاع داشتن و اینکه همه خانوادش هم منو دوست داشتن و از نظر شخصیتی تایید می کنن) همون ترسه. این آدم بشدت برای هر تصمیمی وقت می گذاره. شاید خیلی بیش از حد. برای یه گوشی خریدن شاید ماهها وقت صرف کنه. برای هر کار کوچیکی حتما زمان زیادی صرف می کنه. و از ازدواج مخصوصا با من که اینهمه تفاوت داریم میترسه. نمیدونم، شاید، شاید هم تفاوت نه چندان زیاد بین وضعیت مالی من و خودش و یا مدرک تحصیلی من (فوق لیسانس) و خودش(لیسانس)... نمی دونم
    تنها چیزی که خودش اعلام می کنه، ترسه
    و راجع به اون پسر کوچکتر، میدونم، اما یه جوری دچار یه حس وسواس عجیب شدم. اینکه عسکهای اینستاگرامش رو چک کنم، اینکه واتس آپش رو چک کنم. میدونم اشتباهه. مشکلم اینه که چون چندین موضوع پشت سر هم پیش اومد برام، روحم واقعا خستست و زورم به خودم نمیرسه.
    خیلی دلم میخواد که بتونم تنهایی رو تحمل کنم تا کسی رو پیدا کنم که واقعا کنارش آرامش پیدا کنم، اما تنها حسی که دارم، تنگی قفسه سینه و غصه همه روزست
    با این حس چکار کنم؟
    چطور آروم بشم؟
    مصرف داروهای آرامبخش هم خواب آوره و هم عوارض داره
    اگر ممکنه بهم بگید چطور می تونم دلم رو آرومم کنم!

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9838
    نوشته ها
    273
    تشکـر
    590
    تشکر شده 390 بار در 180 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق ممنوع

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aida.R نمایش پست ها
    عشق ممنوع
    سلام. وقت بخیر
    من اولین باره از این سایت استفاده می کنم و امیدوارم بتونم از خدماتتون استفاده کنم چون به شدت بهش احتیاج دارم
    من یه دختر 32 ساله هستم و از نظر قیافه و موقعیت اجتماعی در شرایط نسبتاً خوبی قراردارم. با خانواده زندگی می کنم و شرایط ظاهری خوبی رو دارم.
    حدود 6 سال پیش توی محل کارم، یکی از همکارانم حدود 3 تا 4 ماه با توجه و محبت زیاد، نظر منو نسبت به خودش جلب کرد و با هم دوست شدیم. اون اولین رابطشو تجربه می کرد. اما من قبلا هم دوستی رو تجربه کرده بودم. از اول دوستی هم قرارمون ازدواج بود و خدایی محبت و توجه خیلی زیادی بهم داشت. بعد از یه مدت، تفاوتهای بینمون نمود پیدا کرد. من یه دختر اجتماعی بودم که دوست های زیای داشت و اهل سفر و مطالعه و ریسک بودم. اما اون یه پسر خیلی آروم با یه زندگی روتین. هرچند این موضوع مهمی بود، اما سعی می کردیم هر کدوم گاهی از خواسته هامون بگذریم تا همدیگرو داشته باشیم. چون دیگه دنیای همدیگه شده بودیم. هر بار هم که رابطمون بهم میخورد، طاقت نمیاوردیم. تا اینکه از اول امسال من شروع کردم به بهانه گیری، راجع به اینکه از این شرایط خسته شدم و اگر قراره باهم باشیم بعد از 5 سال دیگه وقتشه. و هربار با یه کم طفره موضوع تموم میشد. تا شهریور ماه که دیگه محکم واستادم که اگر واقعاً نمیخوای باید تمومش کنیم. و متاسفانه رابطمون تموم شد. دنیای من جهنم شد. اون از من بدتر. ولی وقتی باهاش حرف زدم، از ترسهاش گفت. از اینکه میترسه این همه تفاوت روحیه باعث افسردگی من و استرس خودش بشه. گفت میترسه که نتونیم تفاوتهای همدیگرو درک کنیم. گفت که گاهی از کارهای من استرس می گیره. خیلی حالم بد شد. بطوری که از اون موقع تمرکز کار و زندگیم رو از دست دادم و نتونستم هنوز مثل قبل زندگی کنم. همون موقع یه سفر یه هفته ای رفتم شمال. اما آروم نشدم
    اوایل ژانویه با یکی از دوستام رفتم دبی. آخرای سفر با یه پسری آشنا شدم که اونجا زندگی میکرد و حدود 9 سال از من کوچکتره. نمیدونم شاید بخاطر حس تنهایی که داشتم نسبت بهش جلب شدم. توی این مدت هم با هم اس ام اس بازی می کردیم.
    حدود 1 ماه بعدش دوباره رفتم دبی. و گاهی دیدمش. حالا دچار یه عشق ممنوع شدم. یه آدمی که این همه از من کوچکتره و مطمئنم که هیچ آینده ای نداره. سعی کردم رابطه اس ام اسی رو باهاش تموم کنم. اما نذاشت. میگه تو دختر مهربونی هستی، دلم میخواد دوستیت رو داشته باشم. ولی من دارم عذاب می کشم. خودم هنوز حالم خوب نیست. الان که دیگه بدتر هم شدم. دارم داغون میشم. از یه طرف تنهایی، از یه طرف عذاب دوری از کسی که آیندت رو باهاش ساخته بودم. یه طرف این عشق ممنوعه که میدونم فقط بخاطر حس تنهاییمه ولی نمیتونم فراموشش کنم.
    و از همه مهمتر حس تنهایی که دیگه طاقتش رو ندارم
    بشدت عصبی و پرخاشگر شدم و مدام آماده گریه کردنم. تمرکز روی کارم رو از دست دادم
    اگر براتون مقدوره یه راهی جلوی پام بذارید که دوباره آرامشم رو بدست بیارم
    ممنون از اینکه وقت گذاشتید
    با احترام
    آیدا
    به نظرم شما فقط با یه دوستی جدید وقت خودتو تلف می کنی، اون هم با پسری که به طور قابل توجهی با شما اختلاف سنی داره، اگر شما بخوای رابطه ای قطع کنی، این کار رو می کنی به توافق طرف مقابل نیاز نداری.

    شما به فکر رابطه جدی باش نه رابطه ای که فقط اعتماد به نفست پایین تر میاد

  7. 2 کاربران زیر از prv بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق ممنوع

    اونطوری که من متوجه شدم همکار شما صبور و شما عجول هستید (توجه شه که نمیگم عجول بودن بده همیشه) از این جهت تفاوت زیاده، پیشنهدم اینه که یه مشاوره خانواده و ازدواج برید اونجا کامل شخصیت ها رو موشکافی و تحلیل می کنن.
    مشکل شما اینه که اصلا نمیدونید دنبال چی هستید. فقط زور میزنید که از این افسردگی زودتر بیاید بیرون در صورتی که جواب شما تو همین شرایط به ظاهر خسته کننده است، بشین درست و حسابی فکر کن در مورد این شرایط.
    قرص شاید تو رو از این فضا خارج کنه، اما مدتی بعد با یه اتفاق دیگه دوباره به همین فضا برمیگردی ولی اینبار شدید تر!

    "شاید ما روح را ترک کنیم ولی روح هرگز، و روزی روح بابت ترک کردنش انتقام سختی از ما خواهد گرفت" جوزف کمبل
    امضای ایشان


  9. کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13586
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق ممنوع

    بعد از پنج سال که تمام احساساتت رو خرج یک نفر بکنی و از طرف اون هم همه جوره تامین بشی و اون هم همه احساساتش رو خرج تو بکنه، اسمش عجله نیست که بخوای تکلیف زندگیت رو مشخص کنی.
    و اگر بخاطر چند تا مشکلی که برات پیش بیاد برسی به حالی که احساس تنگی نفس کنی و همه زندگیت تحت الشعاع یه حال بد و غمگین غرار بگیره، معلومه که زور میزنی که از این حس در بیای.
    گاهی آدمها به جایی می رسن که از غصه نفسشون در نمیاد. و کارهایی می کنن که میدونن اشتباهه، و زورشون نمیرسه که جلوش مقاومت کنه. یکی به سمت مواد مخدر میره، یکی الکل، یکی گوشه نشین و یکی هم یه عشق ممنوع که عذابش بیشتر از لذتشه.
    امیدوارم هیچ کس به این حس نرسه. ولی مطمئنا تکنیک feel, felt, found تو این مواقع حس بهتری به آدم میده.
    حق باشماست. من واقعا دارم زور می زنم که از این حس در بیام. چون بخاطر شرایطم با کسی نمیتونم درد دل کنم. و هر کاری که به ذهنم میرسه دارم میکنم که بتونم عشق واقعیم، تنهاییم، مشکلات کاریم و این حس گذرا رو از سر بگذرونم و برگردم به یه زندگی معمولی که بتونم دوباره بخندم.
    ممنون از وقتی که گذاشتید
    موفق باشید

  11. کاربران زیر از Aida.R بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    e.v

  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق ممنوع

    خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
    مطمئن باشید دوباره روزهای خوب برمیگرده.
    امضای ایشان


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل تنوع طلبی
    توسط mronaldo در انجمن اخلاق و رفتار
    پاسخ: 38
    آخرين نوشته: 10-16-2019, 02:49 PM
  2. ازدواج با پرخورها ممنوع!
    توسط mahsa42 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 11-27-2014, 01:14 PM
  3. برگ ترین نوع مشکلات حل نشدنی
    توسط jackgonjishke در انجمن روابط والدین و فرزندان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-19-2014, 04:35 PM
  4. از چه زمانی و چگونه شروع کنم ؟
    توسط wonderful در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 03-17-2014, 10:15 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد