[replacer_a]
خشونتبارترین شکل از قانونشکنی
پروندههای نیمهباز، روی میز است. پروندههایی که عنوان «تجاوز » روی آنها حک شده و مسئولان در حال رسیدگی به آنها هستند. در اين مقاله مروری داريم به این پروندهها، پروندههایی که رسانهای شدند و منابع رسمی و خبری درباره آنها اطلاعرسانی کردهاند. 10 داستان در مقابل شما قرار میدهیم و پیشنهاد میکنم تمام داستانها را تا انتها بخوانید. واقعیت این است که تمام این داستانها از روی ماجراهای واقعی برداشت شدهاند، اما بیایید و تشخیص دهید که کدام یک از این پروندهها واقعی است و کدام یک با تخیلات بشری سروکار داشته است. البته که از همین ابتدای راه تاکیدی خاص وجود دارد؛ خطر شایعه در کمین شماست و اگر حدس میزنید، توانایی لازم یا حوصله کافی برای خواندن کامل این متن را ندارید، خواندنش را شروع نکنید.
تجاوز
1- فرار از خانه
دختری 15 ساله، در یکی از روستاهایی که هنوز برق به آنها نرسیده، با عمویش به سمت خانه حرکت میکند. ماشینی در جاده خلوت حرکت نمیکند، عموی ناتنی در راه او را به سمت مهمانخانهای متروک میبرد و خیلی دیرتر از زمان معمول دختر متوجه غیرعادی بودن اوضاع میشود. داد و فریاد و التماس و زاری هم نتیجهای ندارد و مرد سنگدل راضی به فراموشی نمیشود. دختر 15 ساله، به روستا بازمیگردد اما از آنجا فرار میکند و در نهایت به تهران میرسد. عمو دستگیر نمیشود، اما کامیونش ترمز پاره میکند و از دنیا میرود.
2- روحانی در تهران
یک روحانی، ملبس به لباس روحانیت، در ساعت 10 شب مثل یک روز عادی از سر کار به خانه بازمیگردد. او صدای داد و فریاد دختری را میشنود و وقتی به صدا نزدیک میشود، متوجه میشود که دو پسر جوان میخواهند او را به زور سوار بر موتور کنند. او به صحنه نزدیک میشود تا میانجی داستان شود. یکی از پسرهای جوان شیشه نوشابهای را که در دست داشته، میشکند و به سمت روحانی حمله میکند. به چشم راست او تا جایی آسیب میزند که حتی احتمال تخلیه یک چشم برای او وجود دارد. نیروی انتظامی یکی از پسرها را بلافاصله پیدا میکند و دومین جوان، کمتر از 24 ساعت، با پدرش به نیروی انتظامی میآید و خودش را معرفی میکند.
3- ماکسیمای سرقتی
ماکسیمایی ربوده میشود، پلیس به دنبال یافتن راهی برای رسیدن به ماکسیماست که خبر میرسد دختر جوانی توسط سه پسر که سوار بر ماکسیما بودند، ربوده شده است. شاهدان از حرکت این ماشین به سمت شهرستان کوچک در اطراف شهر اصلی خبر دادند و پلیس به دنبال رد و نشانهای به آن سو میرود. ماشین در نخستین گشتزنی توسط پلیس پیدا میشود، اما خبری از پسرها نیست. هویت آدمربایان توسط پلیس مشخص میشود و باغی در اطراف شهر تبدیل به اصلیترین سرنخ. تجسسها به آن باغ متروک میرسد، سه دستگاه تلفن همراه، قمه و اسپری اشکآور در اتاقک این باغ کشف میشود، پیکر نیمهجان دختر نیز آنجاست. او را به بیمارستان منتقل میکنند و دختر توضیح میدهد که در فاصلهای کمتر از 24 ساعت بارها مورد
قرار گرفته است.
4- زنی با دو بچه
در یکی از روستاهای کوچک که احتمالا اسمش را هم نشنیدهاید، زنی مطلقه با دو بچهاش زندگی میکند. او فکر میکند که مرد رویاهایش را پیدا کرده و با او قرار میگذارد تا چرخی بزنند و مرد او را با ماشینش به خانه برساند. در ورودی روستا آنها ماشین را متوقف میکنند تا با یکدیگر صحبت کنند. اما در همین هنگام چند موتورسوار به آنها نزدیک میشوند، مرد را کتک میزنند و زن را میربایند و به یک گندمزار میبرند. نه تنها سرنشینهای موتور زن را مورد تجاوز قرار میدهند که به دوستانشان نیز زنگ میزنند و آنها هم سر میرسند. در میان افرادی که آنجا هستند، مرد جوانی زن را میشناسد و دیگران را مورد تهدید قرار میدهد و به شهر و بیمارستان بازمیگرداند.
5- باز هم فرار از خانه
دختری که در دوره راهنمایی درس میخواند، به هزار و یک دلیل از آن دلیلهایی که معلوم نیست نوجوانها با خودشان چه فکر و خیالی میکنند، از خانه خارج میشود. او دوستانی در سطح شهر پیدا میکند و پاتوق هر روزهاش میشود پارکهای شهر. با آرایش غلیظ و لباس نامناسب در سطح شهر تردد میکند. پسرهایی دورو بر او هستند که نشانه و رد درستی از خود به جای نمیگذارند. او، در یک صبح معمولی، در تلاش پلیس دستگیر میشود و به کانون اصلاح و تربیت منتقل میشود.
6- زیر سن قانونی
دختری 16 ساله به خانه مردی میانسال میرود. ابتدا فکرش را نمیکند که قرار است چه اتفاقی برای او بیفتد، پس ترسی از موقعیت ندارد. اما مرد میانسال، او را به زور وادار به انجام کاری میکند که او دلش نمیخواهد. دختر، پس از مدتی سکوت در مقابل مرد میانسال طرح شکایت میکند. پلیس، مرد میانسال را دستگیر میکند و پس از آنکه دادگاهی برای او تشکیل شد، او را متهم میشناسد. اما مرد، فرار را بر قرار ترجیح میدهد و به سرعت از کشور فرار میکند. در فاصلهای بیش از 10 سال، در یکی از فرودگاههای جهان، او را شناسایی و دستگیر میکنند و پرونده نیمهباز برای همیشه بسته میشود.
7- باغی دیگر
زوجهایی جوان در یک باغ مستقر شدهاند تا تعطیلات آخر هفته را بگذرانند. سروصدای آنها، توجه افرادی را که در باغ همسایه هستند جلب میکند. آنها در حال شوخیها و خندههای معمول خود هستند که مردان همسایه از دیوار وارد باغ میشوند، دست و پای مردان را میبندند و زنان را به گوشهای دیگر میبرند و آنها را مورد آزار قرار میدهند. اما این پرونده مسکوت نمیماند و همسایهها از پلیس میخواهند تا عوامل را شناسایی و معرفی کند. این اتفاق به سرعت میافتد و 12 نفر دستگیر میشوند.
8- این بار هتل
در یک هتل اعیانی، مردی میانسال به جرم تجاوز به یکی از خدمتکارهای هتل دستگیر میشود. آن هم در یک صبح روز معمولی که میخواست حاضر شود تا به محل کار خود برود. مرد، جرم را میپذیرد و زن خدمتکار برای پلیس توضیح میدهد که چقدر ترسیده و چقدر از قرارگرفتن در این موقعیت ناراضی بوده است. در نهایت به دلیل مشخص بودن محل استقرار مرد، پلیس به سادگی او را دستگیر و روانه زندان میکند.
9- شهر عجیب
یک شهر تفریحی را در نظر بگیرید و خانوادهای کوچک و خوشبخت که قدم به آنجا گذاشتهاند. یکی از دوستان مرد، به زن نزدیک میشود تا تصمیم عجیب خود را عملی کند. البته زن، تن به چنین کاری نمیدهد و در نهایت، در یک درگیری درون خانه، مرد کشته میشود. پلیس، زن را به جرم قتل دستگیر و روانه زندان میکند.
10- تکرار موقعیت
دختری نوجوان، از طرف پسر همسايه مورد تجاوز قرار میگیرد. او که دستش از همه جا کوتاه است، حتی با مادر خود صحبت نمیکند و این راز، تبدیل به راز سالیان عمر او میشود. رازی که سالها بعد و در موقعیتی مشابه به زبان آورده میشود. وقتی که دختر نوجوان زن، اين بار از طرف ناپدریاش مورد حمله قرار میگیرد، ولی از دست او فرار میکند. در موقعیت مشابه دوم، دختر نوجوان داستان را برای مادرش تعریف میکند. اتفاق تا مرحله قتل ناپدری پیش میرود و پلیس نقش چندانی در این میانه بازی نمیکند.
طبیعی است که بیشتر این ماجراها برای شما آشنا باشند. حتی این احتمال وجود دارد که آنها را بشناسید و داستان کامل آنها را خوانده باشید. اما آنقدر فاصله میان خیال و واقعیت کمرنگ است که احتمالا باید دوباره نگاهی به این ماجراها و نشانههای نهفته در آنها بیندازید تا متوجه شوید که دقیقا کدام یک واقعی است و کدام یک، خیال بشر نیز به آن راه پیدا کرده است. اما پیش از آنکه عجله کنید و خود را در موقعیت پاسخ قرار دهید، بگذارید چند نکتهای را برای شما یادآوری کنیم.
خشونتبارترین شکل از قانونشکنیاول آنکه؛ در تمامی پروندههای واقعی این مجموعه، پلیس متهمان را دستگیر کرده و در پروندههای قدیمیتر، حتی مجرمان در حال گذراندن دوران محکومیت خود هستند.دوم آنکه؛ پس از دو تجاوز گروهی در شهرهای کوچک ایران که اتفاقا سروصدای فراوانی به راه انداخت، معاون اول قوه قضاییه در یک گفتوگوی صریح و قدرتمند گفت: «ارادهای جدی در دستگاه قضایی وجود دارد که برخورد عبرتآموزی با مجرمان صورت گیرد.»
سوم آنکه؛ يك خبرگزاري گزارش داده است که شماری از افراد متهم به شرکت در این ماجراها دستگیر و به گفته مقامهای قضایی، بررسی آنها به دلیل جریحهدارکردن امنیت عمومی در اولویت بررسی قرار گرفته است.
چهارم آنکه؛ «عنف» در لغت به معنای سختی، درشتی، تندی و غلبه و زور و معادل کلمه لاتین «VIOLENCE» به معنای خشونت و زور است. بنابر این تجاوز ، به معنای نزدیکی جنسی با زن با اجبار و بدون رضایت اوست.
پنجم آنکه؛ فقه اسلام و قانون مجازات اسلامی، به صراحت مجازات ارتکاب چنین جرمی را «مرگ» و «اعدام» در نظر گرفته است. در صورتی که مشخص شود که زنا صورت نگرفته، که در موارد تجاوزهای گروهی، چنین چیزی اثبات شده است، ماده 82 قانون مجازات اسلامی رعایت میشود. این ماده دارای چند بند است که در بند د میگوید: «زنای به عنف و اکراه، موجب قتل زانی اکراهکننده است.»
عجلهای برای خواندن پاسخها نداشته باشید و بگذارید در ابتدای راه، یادآوری کنیم که پروندههای تجاوز، چیزی نیست که در این یکی، دو سال مطرح شده باشند و به عنوان یکی از عجیبترین شکلهای قانونشکنی، در تمام سالها مطرح بوده و در تمام کشورهای جهان، بدون آنکه تفاوتی میان در حال توسعه یا توسعه یافته وجود داشته باشد، موجود است و نیروهای اجرایی همیشه در مقابل آن عکسالعملهای سریع و صریح نشان دادهاند. اما پروندههای عجیبی در کشورهای دیگر جهان به این نام باز شده است که گاهی خواندنشان عقل از سر آدم میپراند. نمونهاش داستان دختری 18 ساله در پاکستان است که دادگاه قبیلهایشان به دلیل اعمال خلاف منافی عفت برادرش، او را مجرم شناختند و حکم به تجاوز گروهی به او آن هم در مقابل پدر برایش صادر کردند. این اتفاق که خیلی سریع در مجامع بینالمللی خبری شد، از سوی سازمان حقوق بشر تایید شده و اصل ماجرا حتی باورنکردنیتر از این صحبتهاست. در این گزارش برادر این دختر 18 ساله، تنها 11 سال دارد و از قبیله «گوجار» با دختری از قبیله «ماسوتی» که از لحاظ اجتماعی بالاتر از قبیله او بود، رابطه برقرار کرده و مردم شهر آنها را در حال قدم زدن در شهر مشاهده کرده بودند. دادگاه قبیلهای وابسته به قبیله پسر، برای انتقام از این کار نوجوان، طبق «قواعد عرفی» حاکم بر پاکستان دستور داد که باید خواهر او در میان عموم مردم شهر و در حضور پدر مورد تجاوز چهار مرد به انتخاب دادگاه قرار گیرد. ولی گریههای دختر به جایی نرسید و این حکم اجرا شد. آنها این شیوه را طبق عرف اختیار کردهاند و حق عرفی و قانونی افراد برای ستاندن شرف و حیثیت خود در جامعهشان است.
مورد عجیب دوم، تجاوز به عنف به یک دختر 12 ساله در افغانستان است. در ولایت تخار در شمال شرقی افغانستان، مردانی به منزل یک خانواده حملهور میشوند که به گفته اعضای خانواده، شش نفر از آنها لباس پلیس بر تن داشتهاند. پلیس افغانستان در حال پیگیری ماجراست و کمیسیون مستقل حقوق بشر از 39 مورد تجاوز جنسی بر زنان و دختران افغانستان صحبت میکند و توضیح میدهد که در اکثر موارد، به دلیل ترس از پیامدهای اجتماعی، خانوادهها حاضر به افشای اینگونه موارد نیستند. عموی این دختر 12 ساله توضیح میدهد که این گروه به خانه آنها حملهور شدهاند، دستهای او را بستهاند و شریفه را با خود بردند و گفتند قوماندان یا همان «فرمانده» با تو کار دارد. شریفه حالا دیگر نمیتواند از خانه بیرون بیاید و میگوید: «نزد پدر و مادر روی ندارم. اجازه ندارم از خانه بیرون شوم. همه بر من میخندند.»