سلام خسته نباشید دوستان عزیز پسری هستم 30 ساله که نزدیک دو سال با یه دختر آشنا شدم بعد گذشت چند ما خیلی با هم تفاهم داشتیم از خیلی جهات و بحث ازدواج پیش آمد از نظر هر دومون همدیگرو کاملا قبول داشتیم تا اینکه بحث خونواده مطرح شد وقتی این موضوع من با خونوادم مطرح کردم قبول کردن اما این تنها ظاهر قضیه بود و در عمل در چند نوبت خواستگاری که من هماهنگ کرده بودم نیامدن به بهانه های مختلف تا اینکه بعدا فهمیدم دختر یکی از فامیل در نظر گرفته شده که با فهمیدن این موضوع کلی دعوا راه انداختم و تا حدود یک سال با خونواده صحبت نمیکردم و گذشت زمان باعث شد که روابط سرد بشه و منم دست تنها عملا نتونستم قدمی ور دارم بخاطر اینکه بتونم روابط گرم بشه مثل گذشته سعی کردم از طریق صحبت های طولانی و مکالمات زیاد. دوست دارم های زیاد درست کنم اما نتیجه برعکس داده بنظرم به جور حس برتری به طرف مقابلم دست بده و گاهی اوقات حتی اگه یک هفته هم زنگ نمیزدم اصلا خبری از من نمیگرفت واقعا برم سخت بود در این شرایط نه میتونستم رها کنم همه چیو نه میتونستم تماس نگیریم تا اینکه یه مدتی سر این موضوع جدا شدیم بعد دو سه ماه فهمیدم امکان نداره بتونم با دختری غیر این زندگی کنم چون واقعا عاشقشم و تو این زمان هم هرگز به دختر دیگری فکر نکردم دوباره باهاش تماس گرفتم اما این بار شرایط فرق کرده یه خواستگار خوب داره که آشنایی پدرشه ازم خواست که از زندگیش برم چون میگفت تو توی این دو سال هیچ کاری برای من نکردی البته حق داشت اما اون چیزی از مشکلات من نمیدونست تمامی اتفاقات براش توضیح دادم متوجه مشکلات من شده حالا از روز اول عید هم دوباره با هم داریم صحبت میکنیم میدونم اونم منو دوس داره
حالا مشکل من اینه همیشه این استرس با منه چیکار کنم اتفاقات گذشته تکرار نشه دوباره همه چی خراب شه منظورم تماس های زیاد و ابراز علاقه بیش از حد دست خودم نیست چون واقعا دوسش دارم و نمیخوام ار دستش بدم میترسم این همه تماس پیام احساسات دوباره اتفاقات گذشته تکرار کنه
به نظر شما من چیکار کنم که اینقدر تماس نگیرم و در حالی که متوجه بشه باارزشترین چیز توی دنیاست که قطعا هم همینطوره
بهم بگید
چیکار باید کرد
راستی خونوادم هم راضی شدن به این وصلت با توجه به این گفتم با هیچ کسی جز این دختره ازدواج نمیکنم و به تمام دخترای فامیل آشنا تک تک گفتم چون وقتی کاری بگم انجام میدم دیگه همه میدونن قطعا اون کار انجام میشه
لطفا بگین چیکار کنم که ار دستش ندم باز