نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: مخالفت خانواده با ازدواج

927
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13930
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    مخالفت خانواده با ازدواج

    سلام خسته نباشید دوستان عزیز پسری هستم 30 ساله که نزدیک دو سال با یه دختر آشنا شدم بعد گذشت چند ما خیلی با هم تفاهم داشتیم از خیلی جهات و بحث ازدواج پیش آمد از نظر هر دومون همدیگرو کاملا قبول داشتیم تا اینکه بحث خونواده مطرح شد وقتی این موضوع من با خونوادم مطرح کردم قبول کردن اما این تنها ظاهر قضیه بود و در عمل در چند نوبت خواستگاری که من هماهنگ کرده بودم نیامدن به بهانه های مختلف تا اینکه بعدا فهمیدم دختر یکی از فامیل در نظر گرفته شده که با فهمیدن این موضوع کلی دعوا راه انداختم و تا حدود یک سال با خونواده صحبت نمیکردم و گذشت زمان باعث شد که روابط سرد بشه و منم دست تنها عملا نتونستم قدمی ور دارم بخاطر اینکه بتونم روابط گرم بشه مثل گذشته سعی کردم از طریق صحبت های طولانی و مکالمات زیاد. دوست دارم های زیاد درست کنم اما نتیجه برعکس داده بنظرم به جور حس برتری به طرف مقابلم دست بده و گاهی اوقات حتی اگه یک هفته هم زنگ نمیزدم اصلا خبری از من نمیگرفت واقعا برم سخت بود در این شرایط نه میتونستم رها کنم همه چیو نه میتونستم تماس نگیریم تا اینکه یه مدتی سر این موضوع جدا شدیم بعد دو سه ماه فهمیدم امکان نداره بتونم با دختری غیر این زندگی کنم چون واقعا عاشقشم و تو این زمان هم هرگز به دختر دیگری فکر نکردم دوباره باهاش تماس گرفتم اما این بار شرایط فرق کرده یه خواستگار خوب داره که آشنایی پدرشه ازم خواست که از زندگیش برم چون میگفت تو توی این دو سال هیچ کاری برای من نکردی البته حق داشت اما اون چیزی از مشکلات من نمیدونست تمامی اتفاقات براش توضیح دادم متوجه مشکلات من شده حالا از روز اول عید هم دوباره با هم داریم صحبت میکنیم میدونم اونم منو دوس داره
    حالا مشکل من اینه همیشه این استرس با منه چیکار کنم اتفاقات گذشته تکرار نشه دوباره همه چی خراب شه منظورم تماس های زیاد و ابراز علاقه بیش از حد دست خودم نیست چون واقعا دوسش دارم و نمیخوام ار دستش بدم میترسم این همه تماس پیام احساسات دوباره اتفاقات گذشته تکرار کنه
    به نظر شما من چیکار کنم که اینقدر تماس نگیرم و در حالی که متوجه بشه باارزشترین چیز توی دنیاست که قطعا هم همینطوره
    بهم بگید
    چیکار باید کرد
    راستی خونوادم هم راضی شدن به این وصلت با توجه به این گفتم با هیچ کسی جز این دختره ازدواج نمیکنم و به تمام دخترای فامیل آشنا تک تک گفتم چون وقتی کاری بگم انجام میدم دیگه همه میدونن قطعا اون کار انجام میشه
    لطفا بگین چیکار کنم که ار دستش ندم باز

  2. کاربران زیر از plovme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چیکار کنم

    خب وقتی خانوادت راضی شدن دیگه ترست مال چیه؟؟؟؟؟ البته حق میدم به هرحال دوستش داری و میترسی مال کس دیگه ای بشه
    دقیقا همین حرفها که اینجا زدی بهش بگو
    که این چند ناه که جدا شدیم فهمیدم کسی نمیتونه جاتو پرکنه دخترا تشنه این حرفها هستند بدونن کسی واقعا انقد دوستشون داره به پدرت بگو هرچی سریع تر با خانواده دختره صحبت کنه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  4. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    e.v

  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چیکار کنم

    سلام دوست من
    عیدت مبارک
    تا حالا به این کوتاهی و در عین حال دقیق جواب نداده بودم

    رسمی خواستگاری کن ازش!
    امضای ایشان


  6. 3 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13930
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چیکار کنم

    همه حرف ها رو بهش گفتم اما مشکلی هست شرایط مالی من مد نظر باباش نیست چون خودشون سطح بالای جامعه حساب میشن و من واسه فراهم کردن شرایط حداقل 6 تا یک سال زمان میخوام در حالی که خود دختره زیاد مشکلی نداره پدر دختر حساس هست و اون خواستگار اشنای پدرش تمامی شرایط داره اما چیزی که ما داریم دوست داشتن هم هست و مشکل زمان

  8. کاربران زیر از plovme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط plovme نمایش پست ها
    همه حرف ها رو بهش گفتم اما مشکلی هست شرایط مالی من مد نظر باباش نیست چون خودشون سطح بالای جامعه حساب میشن و من واسه فراهم کردن شرایط حداقل 6 تا یک سال زمان میخوام در حالی که خود دختره زیاد مشکلی نداره پدر دختر حساس هست و اون خواستگار اشنای پدرش تمامی شرایط داره اما چیزی که ما داریم دوست داشتن هم هست و مشکل زمان

    این و باید خود دختره به پدرش بفهمونه که پول زیاد همه چیز نیس
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  10. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13930
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    این و باید خود دختره به پدرش بفهمونه که پول زیاد همه چیز نیس
    اخه بحث من اینکه طرز برخورد صحیح چیه که اتفاقت گذشته تکرار نشه تو این زمان هم من بتونم مشکلمو حل کنم چیکار کنم که زیاد تماس نگیرم و اون متوجه بشه چقدر واسم اهمیت داره

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد