نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: جدایی از همسر

1181
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    322
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    جدایی از همسر

    سلام من پارسال با یک خانمی که از قبل هم دوستش داشتم و فامیل بودیم ازدواج کردم ، قبلا رابطه ای با ایشون نداشتم ولی بعد از مطرح کردن بحث خواستگاری یک ماهی رو با ایشون سپری کردم البته با اجازه خانواده ها تا بیشتر آشنا بشیم و ...

    اما من یک بیماری دارم که با یک اشتباه بزرگ و به خاطر دوست داشتن بیش از حد این خانم بهشون نگفتم ایشون بعد متوجه شد ولی خب چیز خاصی نگفت و گذاشت 9-10 ماه از عقدمون که گذشت گفت من شمارو به خاطر این مشکل نمیخوام بعد از کلی اینور اونور رفتن و ... خودم فهمیدم مشکلم حدود 50% قابل حله البته حاد نیست ولی بلاخره بیماریه

    من چند روز پیش با ایشون یه قرار گذاشتم بیرون و رفتیم حرف زدیم ایشون گفت کلا من رو نمیخواد چون اخلاقم عوض شده به خاطر بیماریم ، به خاطر خود بیماریم ، به خاطر دوروغی که اول زندگی بهش گفتم ، به خاطر برخی رفتار های مادرم و اینکه گفتن نسبت به زندگی با من دل چرک شدن

    ولی این خانم همه دنیایی من شده به هیچ وجه نمیتونم بدون ایشون زندگی کنم 2-3 ماهه این بحث جدایی مطرح شده من دارم دیونه میشم شبا عسکای مسافرتامون تولد و ... رو میبینم گریه میکنم عصرا میرم پارک میشیم با عکسش حرف میزنم همش خوابشو میبینم ولی صبح که پا میشم میبینم نیست هرزوجی که تو خیابون میبینم تو خیابون دستتشون تو دست همه یاد روزای خوب خودمون میفتم

    الان یکم نرم تر شده و جواب اس ام اس و تلفنم رو میده ولی وقتی مثلا میگم بیا مشکل هارو حل میکنم و ... میگه نه یا مثلا میگم دوست دارم تو هم منو دوست داری میگه از این سوالا نپرس و ...

    خواهش میکنم اگر امکان داره کمکم کنید زندگیم رو درست کنم و همسرم برگرده من نمیخوام زورکی ایشون رو نگه دارم ولی حق میدونم حداقل همه تلاشم رو بکنم که مشکلام رو حل کنم اگر شد که عالیه اگرم نشد وجدان خودم راحته که تلاشمو کردم تا اخر عمر نمیگم زندگیم واسه چیزی از هم پاشید که قابل حله

    ولی این فرصت رو هم بهم نمیدن چطور راضیشون کنم منصرف بشن ؟ یا حداقل یه بار بیان بریم پیش یه مشاور خانواده

    ترو خدا کمکم کنید دارم دیونه میشم دیگه کم آوردم

  2. کاربران زیر از MS7 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    322
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : جدایی از همسر

    خواهش میکنم یگی جواب بده لطفا

  4. کاربران زیر از MS7 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    شماره عضویت
    46
    نوشته ها
    144
    تشکـر
    391
    تشکر شده 145 بار در 81 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : جدایی از همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط MS7 نمایش پست ها
    سلام من پارسال با یک خانمی که از قبل هم دوستش داشتم و فامیل بودیم ازدواج کردم ، قبلا رابطه ای با ایشون نداشتم ولی بعد از مطرح کردن بحث خواستگاری یک ماهی رو با ایشون سپری کردم البته با اجازه خانواده ها تا بیشتر آشنا بشیم و ...

    اما من یک بیماری دارم که با یک اشتباه بزرگ و به خاطر دوست داشتن بیش از حد این خانم بهشون نگفتم ایشون بعد متوجه شد ولی خب چیز خاصی نگفت و گذاشت 9-10 ماه از عقدمون که گذشت گفت من شمارو به خاطر این مشکل نمیخوام بعد از کلی اینور اونور رفتن و ... خودم فهمیدم مشکلم حدود 50% قابل حله البته حاد نیست ولی بلاخره بیماریه


    من چند روز پیش با ایشون یه قرار گذاشتم بیرون و رفتیم حرف زدیم ایشون گفت کلا من رو نمیخواد چون اخلاقم عوض شده به خاطر بیماریم ، به خاطر خود بیماریم ، به خاطر دوروغی که اول زندگی بهش گفتم ، به خاطر برخی رفتار های مادرم و اینکه گفتن نسبت به زندگی با من دل چرک شدن


    ولی این خانم همه دنیایی من شده به هیچ وجه نمیتونم بدون ایشون زندگی کنم 2-3 ماهه این بحث جدایی مطرح شده من دارم دیونه میشم شبا عسکای مسافرتامون تولد و ... رو میبینم گریه میکنم عصرا میرم پارک میشیم با عکسش حرف میزنم همش خوابشو میبینم ولی صبح که پا میشم میبینم نیست هرزوجی که تو خیابون میبینم تو خیابون دستتشون تو دست همه یاد روزای خوب خودمون میفتم


    الان یکم نرم تر شده و جواب اس ام اس و تلفنم رو میده ولی وقتی مثلا میگم بیا مشکل هارو حل میکنم و ... میگه نه یا مثلا میگم دوست دارم تو هم منو دوست داری میگه از این سوالا نپرس و ...


    خواهش میکنم اگر امکان داره کمکم کنید زندگیم رو درست کنم و همسرم برگرده من نمیخوام زورکی ایشون رو نگه دارم ولی حق میدونم حداقل همه تلاشم رو بکنم که مشکلام رو حل کنم اگر شد که عالیه اگرم نشد وجدان خودم راحته که تلاشمو کردم تا اخر عمر نمیگم زندگیم واسه چیزی از هم پاشید که قابل حله


    ولی این فرصت رو هم بهم نمیدن چطور راضیشون کنم منصرف بشن ؟ یا حداقل یه بار بیان بریم پیش یه مشاور خانواده


    ترو خدا کمکم کنید دارم دیونه میشم دیگه کم آوردم
    سلام مجدد
    سن و شغل هردوى شما بزرگوار رو بفرماىىد و اىنکه بنظر خود شما، خودتون و خانواده هاتون تا چه مىزان قرابت فرهنگى با همدىگه دارىد؟ ...

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    322
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : جدایی از همسر

    من 23 ایشون 24
    من کارمند شرکت خصوصی ایشون هم آموزشگاه دارن آموزشگاه هنری

  7. کاربران زیر از MS7 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد