مخالفت خانواده

[maryam74]

سلام.من دختری 20 ساله هستم.من و پسر دایی ام به هم علاقه مندیم.خانواده پسردایی ام رضایت کامل به این ازدواج دارند اما خانواده من مخالف هستند.به جز خانواده ام,تقریبا همه فامیل مخالفن.به جز دوتا از خاله هام.پسر دایی ام 26 سالشه.ارشد داره.و کنکور دکترا داده.هنوز سربازی نرفته.کار رسمی نداره.فعلا تو مغازه پدرش که طلا فروشيه کار میکنه.وضع ماليشون خیلی خوبه.آدم شوخ طبع و شادي.برعکس من که دختر آرومی هستم .اون آدم شلوغيه.من شخصیتش رو دوست دارم.خودشو دوست دارم ولی از دید مادرم چون آدم شوخ طبعيه آدم مناسبی نیس.مادرم یک داماد جدی و رسمی ميخاد.پسردایی ام شغل آزاده.مادرمه شغل آزاد نميخاد. در ضمن من دانشجو معلم هستم.یعنی بعد تحصیلم استخدام رسمی آموزش و پرورش میشم.به همین خاطر خاستگاراي زیادی دارم.که البته همشون برای حقوق من میان.من و پسردایی ام مدتیه پيامکي باهم درارتباطيم.خونواده پسردایی ام باخبره.اما اگه مادرم بفهمه بدبخت میشم.مادرم خیلی رو این موضوع حساسه.لطفا بگید چیکار کنم.دیگه نمی کشم.خسته شدم

[mahdianshakib]

سلام مریم خانوم.
فکر کنم اولین نفری هستم که بهتون جواب میدم.
ببینید این که شما علاقه دارید به پسر داییتون خیلی خوبه.
اما چند موضوع رو در نظر داشته باشید.
فکر کنم خانومی هستید که رضایت پدر و مادرتون براتون شرطه.چون اگر نبود ازش حرف نمیزدید.
چیزی که مهم هست رضایت پدر و مادر در زندگی خیلی شرط بزرگی هست.اگر واقعا میبینید که نمی تونید دست از پسر داییتون بکشید به طریقی پدر و مادرتون رو راضی کنید .البته در کمال احترام که این دو بت خداوند در زمین ناراحت نشوند.
نکته ی بعدی ای که باید بهش خیلی خیلی توجه کنید ارتباط شما با پسر دایتون هست.
اگر خدایی نکرده این ارتباط به ازدواج کشیده نشه شما که دختر هستید ضربه بزرگی می خورید.و اگر با کس دیگه ای ازدواج کنید اکثر اوقات همسر آینده تون رو مقایسه می کنید با پسر داییتون.یکی دیگه از این مشکلات این ارتباط اینه کم کم به سمت این میرید که یا پسر دایی یا هیچ کس دیگه و به سمت این میرید که پدر و مادرتون به زور راضی بشن و تن به این ازدواج بدن.چون این ارتباط هر چی بیشتر بشه امکان داره دلبستگی تون بیشتر بشه.و این شاید خیلی به سود نباشه قبل از ازدواج.(متوجه هستم که دوسش دارید.اما الان باید خودتون رو کنترل کنید.)
این دوتا از مشکلاتی بود که در مورد این ارتباط گفتم بهتون.

به نظر من اولین کاری که باید بکنید و اکثر راه رو رفتید اینه که شما پدر و مادرتون رو با رفتار صحیح متقاعد کنید و راضی.

[maryam74]

خیلی ممنون بابت پاسخ تون.رضایت خونوادم خیلی برام مهمه.من حتی به خاطر این رابطه پيامکي که خیلی هم کنترل شده است عذاب وجدان دارم.از طرفی وقتی به این فکر میکنم که ازش جدا بشم حالم خیلی خراب میشه.مشکل این جاست که من اگه به خونواده ام بگم پسردایی ام رو ميخام.زندگی رو برام جهنم میکنن.خیلی میترسم .مادرم خیلی خشن در رابطه با این موضوع رفتار میکنه.تا حدی که من حتی نمیتونم اسمشو بیارم.چه برسه بختم متقاعدشون کنم.

[maryam74]

سلام مریم خانوم.
فکر کنم اولین نفری هستم که بهتون جواب میدم.
ببینید این که شما علاقه دارید به پسر داییتون خیلی خوبه.
اما چند موضوع رو در نظر داشته باشید.
فکر کنم خانومی هستید که رضایت پدر و مادرتون براتون شرطه.چون اگر نبود ازش حرف نمیزدید.
چیزی که مهم هست رضایت پدر و مادر در زندگی خیلی شرط بزرگی هست.اگر واقعا میبینید که نمی تونید دست از پسر داییتون بکشید به طریقی پدر و مادرتون رو راضی کنید .البته در کمال احترام که این دو بت خداوند در زمین ناراحت نشوند.
نکته ی بعدی ای که باید بهش خیلی خیلی توجه کنید ارتباط شما با پسر دایتون هست.
اگر خدایی نکرده این ارتباط به ازدواج کشیده نشه شما که دختر هستید ضربه بزرگی می خورید.و اگر با کس دیگه ای ازدواج کنید اکثر اوقات همسر آینده تون رو مقایسه می کنید با پسر داییتون.یکی دیگه از این مشکلات این ارتباط اینه کم کم به سمت این میرید که یا پسر دایی یا هیچ کس دیگه و به سمت این میرید که پدر و مادرتون به زور راضی بشن و تن به این ازدواج بدن.چون این ارتباط هر چی بیشتر بشه امکان داره دلبستگی تون بیشتر بشه.و این شاید خیلی به سود نباشه قبل از ازدواج.(متوجه هستم که دوسش دارید.اما الان باید خودتون رو کنترل کنید.)
این دوتا از مشکلاتی بود که در مورد این ارتباط گفتم بهتون.

به نظر من اولین کاری که باید بکنید و اکثر راه رو رفتید اینه که شما پدر و مادرتون رو با رفتار صحیح متقاعد کنید و راضی.

خیلی ممنون بابت پاسخ تون.رضایت خونوادم خیلی برام مهمه.من حتی به خاطر این رابطه پيامکي که خیلی هم کنترل شده است عذاب وجدان دارم.از طرفی وقتی به این فکر میکنم که ازش جدا بشم حالم خیلی خراب میشه.مشکل این جاست که من اگه به خونواده ام بگم پسردایی ام رو ميخام.زندگی رو برام جهنم میکنن.خیلی میترسم .مادرم خیلی خشن در رابطه با این موضوع رفتار میکنه.تا حدی که من حتی نمیتونم اسمشو بیارم.چه برسه بخام متقاعدشون کنم.

[mahdianshakib]

خیلی ممنون بابت پاسخ تون.رضایت خونوادم خیلی برام مهمه.من حتی به خاطر این رابطه پيامکي که خیلی هم کنترل شده است عذاب وجدان دارم.از طرفی وقتی به این فکر میکنم که ازش جدا بشم حالم خیلی خراب میشه.مشکل این جاست که من اگه به خونواده ام بگم پسردایی ام رو ميخام.زندگی رو برام جهنم میکنن.خیلی میترسم .مادرم خیلی خشن در رابطه با این موضوع رفتار میکنه.تا حدی که من حتی نمیتونم اسمشو بیارم.چه برسه بختم متقاعدشون کنم.

تا به حالا به این فکر کردید که اگر کسی دیگه جای ایشون باشه چی میشه؟

بذارید یه کم از ازدواج خودم بهتون بگم.من حدودا 6 بار خواستگاری رفتم.6 جای مختلف.
یه جایی پدرم راضی نبود یه جایی مادرم راضی نبود.و اینکه در یکی از خواستگاری هام من از دختر فوق العاده خوشم اومد.ولی به هیچ پدرم خوششون نیومد.اون موقع میگفتم مین می خوام با دختر ازدواج کنم چه ارتباطی به خونواده هامون داره؟
اما دیدم واقعا یه ازدواج واقعا هیچ ارزش اینو نداره که بخوام دل پدرم رو که این همه زحمت کشیده مو به اینجا رسونده ، از دست بدم.
بنا بر این گذاشتم که با خودم مبارزه کنم و اون دختر رو فراموش کنم.و خدا رو شر خدا کمکم کرد و فراموش کردم.و الان کسی جایگزین اون دختر شده که واقعا حاضر نیستم با کسی عوضش کنم.همسرم رو میگم.
ببینید مریم خانوم میدونم براتون سخته این کار رو بکنید.اما اگر واقعا میبینید نمی تونید مادرتون رو راضی کنید اگر از این ازدواج صرف نظر کنید بهترین کاره.البته این رو هم بگم تمام تلاشتون رو بکنید که این رابطه وصل بشه.
ببینید رابطه پیامکی هر چقدر هم کنترل شده باشه بلاخره یه جورایی دلبری هایی هست.طبیعت هر انسانی هست که به جنس مخالفش کشش پیدا کنه و ارتباط برقرار کنه .کنترل کردن این رابطه به همین صورتی که اول خیلی کترل شده هست کار خیلی سختی هست.
به نظر من هر چقدر هم کنترل شده باشه باید قطعش کنید.چون واقعا ضربه می خورید.

[sr1494]

سلام.
به انجمن خوش اومدید.

بهتره ما اول احساس رو بزاریم کنار...و به این موضوع منطقی نگاه کنیم.
شما اگه حسی نسبت به ایشون نداشتید باز هم حاضر بودید باهاش ازدواج کنید؟یا ایشون رو هم با دیده اینکه شما رو برایه حقوقتون میخواد نگاه میکردید؟شما بدونه پیش داوری خواستگاراتونو آنالیز کنید.و نقاط مثبت و منفی رو با هم قیاس کنید تا به انتخاب مناسب برسید...
پیشنهاد من اینکه
شما بهتره به حرف خانوادتون گوش کنید .پدر و مادرتون صلاح شمارو بهتر میدونن.

نظره شخصی من ازدواج فامیلی جالب نیست و تبعات و فاکتورهایه خاصی داره .
موفق باشید

[maryam74]

خیلی ممنون برای پاسخ هاتون...جدایی برام سخت هست.ولی چاره ای ندارم.بازم ممنون

[Bita moein]

سلام.من دختری 20 ساله هستم.من و پسر دایی ام به هم علاقه مندیم.خانواده پسردایی ام رضایت کامل به این ازدواج دارند اما خانواده من مخالف هستند.به جز خانواده ام,تقریبا همه فامیل مخالفن.به جز دوتا از خاله هام.پسر دایی ام 26 سالشه.ارشد داره.و کنکور دکترا داده.هنوز سربازی نرفته.کار رسمی نداره.فعلا تو مغازه پدرش که طلا فروشيه کار میکنه.وضع ماليشون خیلی خوبه.آدم شوخ طبع و شادي.برعکس من که دختر آرومی هستم .اون آدم شلوغيه.من شخصیتش رو دوست دارم.خودشو دوست دارم ولی از دید مادرم چون آدم شوخ طبعيه آدم مناسبی نیس.مادرم یک داماد جدی و رسمی ميخاد.پسردایی ام شغل آزاده.مادرمه شغل آزاد نميخاد. در ضمن من دانشجو معلم هستم.یعنی بعد تحصیلم استخدام رسمی آموزش و پرورش میشم.به همین خاطر خاستگاراي زیادی دارم.که البته همشون برای حقوق من میان.من و پسردایی ام مدتیه پيامکي باهم درارتباطيم.خونواده پسردایی ام باخبره.اما اگه مادرم بفهمه بدبخت میشم.مادرم خیلی رو این موضوع حساسه.لطفا بگید چیکار کنم.دیگه نمی کشم.خسته شدم

میتونید از فردی معتمد در این مورد استفاده کنید که بتونه روی مادرتون تاثیرگذار باشه

به هر حال وقتی این موضوع رو عنوان کنید و صبر کنید و دوباره انجامش بدید خانواده با شرایط اشناتر میشه

در بیشتر موارد رضایت خانواده در ابراز نظر و صبر کردن برای آشناشدن با شرایط و بعد مطرح کردن دوباره حاصل میشه

یعنی یک روند تدریجی و پیوسته است به همین خاطر از فامیل معتمدی در این باره استفاده کنید