نوشته اصلی توسط
مهدی 13
سلام
چندسال پیش با دختری در دانشگاه آشنا شدم و بعد از چند سال دوستی الان نزدیک 2 سال است که نامزد کردیم و در آستانه ازدواج هستیم اما من یه مشکل بزرگ دارم
از همون روز اول تا همین الان من همیشه به نامزدم شک داشتم با اینکه خودم میدونم شکم بیجاست و بارها و به شکلهای مختلف مورد امتحان قرارش دادم و بهش صد در صد اعتماد دارم اما بازم این شک مثل خوره تو وجودم هست ، فکر کنم یه مثال بزنم کاملا مشکلم مشخص شه: منزل اونا با ما حدود 45 دقیقه فاصله هست من بهش زنگ میزنم میگم کجایی؟ میگه خونم ؛چند دقیقه آرومم بعد شک میکنم که نکنه خونه نیست زنگ میزنم خونشون میبینم هست ؛ چند دقیقه آرومم و به خودم میگم دیدی خونه بود دوباره یه فکر جدید میاد تو ذهنم که نکنه تلفن رو دایورت کرده ؛ بلند میشم میرم دم خونشون میبینم هست؛ دوباره چند دقیقه آرومم دوباره به دهنم میاد که شاید بیرون بوده الان رسیده و این قصه همینجور ادامه داره
یعنی در همه موارد افکار منفی بلافاصله به ذهنم میاد و متاسفانه این مساله نه تنها نامزدم رو ادیت میکنه بلکه خودم رو هم تحت فشار روحی قرار داده
چیزی که واسم جالبه اینه که ا اینکه میدونم مشکل دارم و فکر غلطه ولی نمیتونم جلوی این افکارو بگیرم.
البته این رو هم بگم که تو مسائل دیگه زندگیم هم این شک و بدبینی با غلظت کمتر وجود داره
از مشاورین محترم ممنون میشم اگه راهنماییم کنن