نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: فراموش کردن خاطرات عشقی که تمام شد

941
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13859
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    فراموش کردن خاطرات عشقی که تمام شد

    سلام دوستان گل واقعا کم آوردم
    چهارسال کسی تو زندگیم بود از خودم کوچیکتر بود شرایطش ایده آل نبود کلی درد زحمت به جایی رسید ازم خواستگاری کرد گفتم نه نه عقلانی بود بعدش پشیمون شدم فهمیدم عاشقش شدم پنج ماه جنگ تمام عیار داشتم چون نخواستم پیش دلم شرمنده باشم حسرتی نباشه من دختر مستقلی ام این مسائل از پا درم نمی آورد اما چون اولین رابطه ام بود داغون شدم خاطراتش روانیم کرد همه چیز تو یک رابطه احساسی خودتون میدونید چیا هست ************ نبود اما عشق بازی وچیزای دیگه هرکاری فکرش بکنید کردم از نوشتن دردودلام برای خودم تا شش ماه دورانش بگذره کادوهاش دوربریزم وهرراه کاری که برای شکست عشقی باید انجام شود ولی طاقت نمی آوردم هی بهش اس امس اس زنگ اونم تا تونست لهم کرد خوردم کرد سال جدید قرار بود زندگیم عوض کنم قرار بود بدون اون باشه واقعا دیگه نمیدونم باید چی کار کنم سنم هم نوجوونی نیست که بخوام ناپخته برخورد کنم 26 سالمه ترسیدم ونه گفتم از نظر اعتقادی خیلی باید تغییر میکردم وخانوادم مخالف چون کوچیکتربود تنهایی کم بیارم تو زندگی وعقلم تو این چهار سال خیلی تلاش کرد تمومش کنه میدونست تهش این میشه ولی پسره نذاشت التماس خواش درخواست اینکه همچین آدمی با ادعای عاشقی با یک نه ول کرد رفت وخواهش های من برای بازگشتش چنج ماه فقط خوردم کرد خودش داغون کننده تر بود میترسم وارد رابطه شم فقط برای فراموش کردن اون وهمه زندگیم بشه مرور خاطرات دیگه کم اوردم خواهشا کمکم کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : فراموش کردن خاطرات گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط farnazstry نمایش پست ها
    سلام دوستان گل واقعا کم آوردم
    چهارسال کسی تو زندگیم بود از خودم کوچیکتر بود شرایطش ایده آل نبود کلی درد زحمت به جایی رسید ازم خواستگاری کرد گفتم نه نه عقلانی بود بعدش پشیمون شدم فهمیدم عاشقش شدم پنج ماه جنگ تمام عیار داشتم چون نخواستم پیش دلم شرمنده باشم حسرتی نباشه من دختر مستقلی ام این مسائل از پا درم نمی آورد اما چون اولین رابطه ام بود داغون شدم خاطراتش روانیم کرد همه چیز تو یک رابطه احساسی خودتون میدونید چیا هست ************ نبود اما عشق بازی وچیزای دیگه هرکاری فکرش بکنید کردم از نوشتن دردودلام برای خودم تا شش ماه دورانش بگذره کادوهاش دوربریزم وهرراه کاری که برای شکست عشقی باید انجام شود ولی طاقت نمی آوردم هی بهش اس امس اس زنگ اونم تا تونست لهم کرد خوردم کرد سال جدید قرار بود زندگیم عوض کنم قرار بود بدون اون باشه واقعا دیگه نمیدونم باید چی کار کنم سنم هم نوجوونی نیست که بخوام ناپخته برخورد کنم 26 سالمه ترسیدم ونه گفتم از نظر اعتقادی خیلی باید تغییر میکردم وخانوادم مخالف چون کوچیکتربود تنهایی کم بیارم تو زندگی وعقلم تو این چهار سال خیلی تلاش کرد تمومش کنه میدونست تهش این میشه ولی پسره نذاشت التماس خواش درخواست اینکه همچین آدمی با ادعای عاشقی با یک نه ول کرد رفت وخواهش های من برای بازگشتش چنج ماه فقط خوردم کرد خودش داغون کننده تر بود میترسم وارد رابطه شم فقط برای فراموش کردن اون وهمه زندگیم بشه مرور خاطرات دیگه کم اوردم خواهشا کمکم کنید

    چون خودتون بهتر میدونید برای رهایی از این خاطرات چه باید کرد بیشتر راهکارهایی رو تیتر وار آوردیم

    در ضمن برای رهایی از خاطرات گذشته خودتون رو از چاله به چاه نندازید و وارد رابطه دیگه نشید

    در گروه های کوه نوردی و تورهای ساده ثبت نام کنید و از زندگی خودتون لذت ببرید تا این احساس به ارامی از بین برود

    قبل از هرچیز باید با خودتان شفاف باشید و در مورد این موضوع به نتیجه‌ای روشن برسید كه فكر كردن در مورد گذشته و مرور تجربه‌های تلخ برای‌تان آزار‌دهنده است و مثل یك سم كشنده در دراز مدت شما را از پا خواهد انداخت.

    با جرات می‌شود گفت در همه جای دنیا كسی وجود ندارد كه تا به حال اتفاق و خاطره‌ای بد را تجربه نكرده باشد. همه ما تجربه‌های ناخوشایندی داشته‌ایم كه در گوشه‌ای از ذهن ما ثبت شده و هر ازگاهی مرور آن برای‌مان عذاب آور است.عده‌ای آن را به سرنوشت نسبت می‌دهند و عده‌ای همه اتفاقات را بازتاب رفتار خود انسان‌ها می‌دانند اما چیزی كه مهم است نحوه نگرش و برخورد ما با خاطره‌های تلخ است. یادآوری و تفكر در مورد خاطرات ناگوار گاهی تا آنجا پیش می‌رود كه انرژی و توانایی ادامه زندگی را از انسان سلب می‌كند و اینجاست كه بالاخره همه مان با این سوال روبه‌رو می‌شویم كه با این خاطرات تلخ چه باید كرد؟ اما ما راه رویارویی با خاطرات ناخوشایندتان را برای‌تان می‌گوییم.


    با خودت روراست باش
    قبل از هرچیز باید با خودتان شفاف باشید و در مورد این موضوع به نتیجه‌ای روشن برسید كه فكر كردن در مورد گذشته و مرور تجربه‌های تلخ برای‌تان آزار‌دهنده است و مثل یك سم كشنده در دراز مدت شما را از پا خواهد انداخت. باید از این وضعیت خسته شوید، خسته از غصه خوردن و فكر كردن و مرور تجربه‌های گذشته، خسته از احساس افسردگی و حسرت در مورد گذشته و بعد از این خستگی سودمند و به موقع، باید همه توانت را برای مقابله با این حس یك جا جمع كنی. تنها به این فكر كن كه همین الان درست همین الان دیگر نمی‌خواهی حسرت گذشته را بخوری و از داشتن حس افسردگی و ناراحتی به اندازه كافی خسته شده‌ای.


    یك راهكار عملی و موثر
    یك مكان دنج و راحتی را درنظر بگیرید و آنجا بنشینید. چشم‌های‌تان را ببندید و چند نفس عمیق بكشید. به تاریكی پشت پلك‌تان توجه كنید و سعی كنید فضای تاریك را در مقیاسی بزرگ‌تر تصور كنید آنقدر كه سیاهی همه اطراف شما را احاطه كند. حالا یك تلویزیون را تصور كنید كه در مقابلتان قرار گرفته است و حتی‌الامكان این تلویزیون را قدیمی در نظرتان تجسم كنید چون شما در حال بازسازی اتفاقات گذشته‌تان هستید. بعد از این كار حادثه‌ای كه باعث دلخوری شما شده است را در صفحه تلویزیون خلق كنید و با دقت به آن نگاه كنید. شخصیت‌هایی كه هنگام به‌وجود آمدن آن حادثه تلخ وجود داشته‌اند را با جزئیات تصویرسازی كنید. صداها، رنگ‌ها و حتی بویی كه در آن لحظه حس كرده‌اید را از قلم نیندازید. بعد از این كار نوبت شماست.


    فراموش کردن
    سعی كنید با دكمه‌ای كه روی بدنه تلویزیون است (یادتان باشد كه تلویزیون شما از نوع قدیمی است و كنترل ندارد) صداها را كم و زیاد كنید. صداهایی كه باعث رنجش‌تان شده را كم و آن‌هایی كه حس خوبی به شما می‌دهد را زیاد كنید. می‌توانید رنگ صورت یا لباس شخصیت‌هایی كه در این فیلم سینمایی خودساخته، باعث آزارتان شده است را كمرنگ تصویرسازی كنید. به‌تدریج شخصیت‌ها را حذف كنید و حتی می‌توانید نوع جملات آن‌ها را با سلیقه خود تغییر دهید.
    بعد از این‌كه تصاویر كمرنگ و كمرنگ‌تر شد دست‌تان را روی دكمه خاموش تلویزیون بگذارید و تمام صحنه مربوط به آن تجربه تلخ را برای همیشه محو كنید. انجام این تمرین را اگر برای چند بار انجام دهید، می‌تواند كمك زیادی به فراموشی اتفاق تلخ گذشته تان كند.


    تغییر خاطرات آن‌طور كه دوست دارید
    وقتی از یك خاطره تلخ صحبت می‌كنید و سعی دارید آن را با كسی به اشتراك بگذارید تقریبا همه آدم‌ها یك جواب مشتركی را به شما می‌دهند و آن این جمله است« از خاطره بد بگذر و فراموشش كن» اما در دنیای واقعیت وقتی صحبت از عمل وسط می‌آید اینكار كمی مشكل به‌نظر می‌رسد. فراموش كردن اتفاق تلخ كار خیلی سختی است اما حداقل می‌توانید نوع احساسی كه نسبت به آن تجربه بد را دارید تغییر بدهید. وقتی خاطره‌ای تلخ را مرور می‌كنید قبل از هرچیز به این فكر كن كه این اتفاق می‌تواند جنبه مثبتی هم برای شما داشته باشد. به‌دنبال آن جنبه مثبت و خوب، تجربه ناخوشایند هم داشته باش تا حسی جدید را جایگزین حس آزاردهنده سابقت كنی.


    خودت را از قلم نینداز
    هنگام مرور و تصویرسازی یك حادثه تلخ، آیا خودت را در تصاویری كه دوباره بازسازی كرده‌ای می‌بینی یا خیر؟ اگر خودت را در صحنه نمی‌بینی این نشان می‌دهد كه شما هنوز غرق در احساسات باقی مانده از خاطرات گذشته‌ات هستی. اما وقتی در تصویرسازی تجربه‌های تلخ گذشته‌ات خودت را هم تجسم می‌كنی این نشانه خوبی است چون شما به‌عنوان یك تماشاچی به آن اتفاق نگاه می‌كنید و خودتان را جدا كرده‌اید و آن صحنه تلخ را در زمان حال و جایی كه هم‌اكنون هستی نگاه می‌كنی. یادت باشد گذشته تنها یك خاطره است و این ما هستیم كه آن‌ها را زنده می‌كنیم. در این تصویر‌سازی‌ و احیای دوباره زمان حال را از دست نده.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد