نمایش نتایج: از 1 به 25 از 25

موضوع: ازدواج اجباری

2346
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    ازدواج اجباری

    سلام.۲۵ سال سن دارم و فرزند دوم و دختر اول خانواده هستم.کارشناسی ارشدمو تموم کردم. پسر عموم وقتی ۲۰ سالم بود به خاستگاری من اومد و چون من اصلا ازش خوشم نمیومد بهش جواب رد دادم.اون حتا مدرک سیکل هم نگرفته و ۲۹ سال داره.بخاطر جواب رد من همه خانواده ناراحت شدن و بابام با من قهر کرد.دو سال بعد دوباره اومدن خاستگاری و من از ترس بهش جواب مثبت دادم ب امید اینکه بتونم دوسش داشته باشم ولی دوسش نداشتم اصلا نمیخاستم باهاش حرف بزنم تا کم کم یکم وضع بهتر شد.اون میرخه خارج از کشور کار میکنه زیاد نمیدیدمش و اینجوری راحت تر بودم در ظول ۱ سال نامزدی فقط ۱ بار اومد و دیدمش میخاشت بره هی سفارش میکرد ارایش نکن و …من اگه کلاس یا سرگرمی میخاستم برم اجازه نمیداد. تا اینکه من کنکور دادم و ارشد قبول شدم گفت من دوست ندارم بخونی منم هر کار کردک راضی نشد تا اینکه من ب حرفش گوش ندادم و رفتم دانشگاه(عقد نکرده بئدیم) رابطمون قطع شد من چون ظاهر خوبی دارم خاستکارای زیادی داشتم ولی به همشون جواب رد دادم. بعد از ۱ سال و نیم باز اومدن خاستگاری و من هرچی گفتم نمیخام بابام راضی نشد بابام حتا باهام حرف نمیزد تا اینکه من بدون فکر باز قبول کردم و سریع از ترس عقدم کردن.ما عقد کردیم ولی بازم علاقه ای بین ما نیس یعنی من دوسش ندارم. الان ۱ ساله ک عقد کردیم اون بازم اینجا نیس و چند وقت یبار میاد اینحا.اون منو دوس داشت ولی من نمیخامش. از اخلاقش خوشم نمیاد تیپ و قیافشو دوس ندارم حتا خوشم نمیاد عکسشو نشون دوستام بدم.من هیچ حرفی ندارم که با اون بزنم درکم نمیکنه.هر از گاهی با پسرای همکلاسیم حرف میزدم در مورد خیلی چیزا بحث میکنیم ولی با شوهرم این حرفارو نمیزنم.چون اون خیلی غیرتیه خیلی قدیمی فکر میکنه نمتونم باهاش بحث کنم.الانم من میتونم با شرط معدل برم دکتری بخونم استادم همش تشویقم میکنه ک دکترا بخونم یا برم خارج از کشور ولی اون همش مسخرم میکنه مدرکمو مسخره میکنه و میگه من نمیخام من نمیخام درس بخونی نمیخام کار کنی هر چی بهش میگم قبول نمیکنه.میگه میخام زندگی کنیم از نظر اون زندگی کردن یعنی بشینی تو خونه و خونه داری و بچه داری کنی.من نمتونم اینجوری زندگی کنم من نمتونم تو خونه بشینم من جز دانشجوهای خوب بودم نمتونم مث بقیه زنا تو خونه بشینم و از زندگیم راضی باشم من توقعاتم بالاتره.هر وقت عصبانی میشه داد میزنه به من میگه ت هیچی نمیفهمی.ب من گیر میده ارایش نکن بیرون نرو.باشگاه نمیذاره من برم تا این حد.البته اخلاقای خوب هم داره ولی من دوسش ندارم و خیلی هم حساسم و زود ناراحت میشم.به نظر شما چکار کنم؟ خودمم خسته شئم .چند ساله دارم زجر میکشم و فقط گریه میکنم دوس دارم بمیرم تا از این وضعیت راحت شم.همیشه هم میگه چن ساله منو علاف خودت کردی ولی من نکردم.همش تقصیر خانواده ها بوده.کمکم کنید

  2. 2 کاربران زیر از سارا68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ازدواج اجباری

    سلام

    پدر مادر قرار نیست با فردی که ما انتخاب میکنیم زندگی کنن این ما هستیم که باهاش زندگی میکنم ، معیار ها و صلاحیت های خودمون رو باید برای انتخاب همسر در الویت قرار بدیم نه کس دیگه ای

    یکی از تصمیم گیری های ازدواج که باعث بدبختی میشه ازدواج به خاطر دیگرانه یعنی ازدواج کنی تا رضایت بقیه رو جلب کنی

    شما هم با همدیگه تفاهمی ندارید که با هم تعامل کنید یا فرد مقابل براتون جذابیتی نداره که بهش افتخار یا تکیه کنید

    تصمیمتون برای ازدواچ با این فرد با توجه به توضیحی که خودتون دادین اشتباه بوده ، و آینده خوبی براش دیده نمیشه

    پس اگه میخواد برای آینده تون تصمیمی بگیرید قاطع و جدی بهش عمل کنید

    نظر شخصی منه ، براتون آروزی خوشبختی دارم
    امضای ایشان
    یا قائم آل محمد

  4. 5 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12485
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    210
    تشکر شده 88 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج اجباری

    تو آدم موفقی هستی عزیزم و فکر کنم براحتی میتونی روی پای خودت وایسی پس بابت آیندت نگرانی نداری
    حالا خوب فک کن ببین میتونی در آینده واقعا دوسش داشته باشی یا نه
    اگه فک میکنی نمیتونی همین الان تمومش کنی بهتره چون اگه ادامه بدی هم خودتو از بین میبری هم اونو
    از خانوادتم نترس چون اونا هم بالاخره عادت میکنن تو باید برای خودت زندگی کنی عزیزم
    از هیچ کس نترس به خودت اطمینان داشته باش محکم باشو تصمیم بگیر
    بدی ها و خوبی هاشو بذار تو کفه ترازو و دل خودتم بذار وسط ببین میتونی دوسش داشته باشی
    امضای ایشان
    در مقایسه با انسانهای سخت و روزهای سخت
    این
    انسانهای سختن که میمونن
    نه روزهای سخت

  6. 3 کاربران زیر از mahtab1366 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    سلام
    به نظر من شما 2 تا راه بیشتر ندارید اول اینکه شرایطو بپذیرید و حرف پدرو خانوادتونو قبول کنید و همه ی ارزو ها و هدفاتونو برای همیشه دور بندازین بشید یه زن خونه دار در عوضش پدرتون دیگه باهاتون قهر نمیکنن و به حرف پدر مادرتون گوش دادین ولی بعدا اگه از زندگیتون ناراضی بودین حق ندارین تقصیرشو بندازین گردن خانوادتون چون این شما بودین که تصمیم گرفتید به حرفشون گوش بدید یا با عرض معذرت جرئت نه گفتن بهشونو نداشتین
    دوم اینکه جلوشون وایسین و یه بار برای همیشه هرچقدر لازمه زندگیتونو از خانوادتون و طرز فکرشون جدا کنید
    حتما برای این گستاخی از طرف خانوادتون حسابی تنبیه میشید شاید طردتون کنن شاید دیگه حمایتتون نکنن شاید ازتون پیش بقیه بد بگن
    شاید کل فامیل باهاتون فطع رابطه کنن و خیلی چیزای بد دیگه
    ولی اگه میخای همه ی عمرتون به حسرت نگذره باید این سختیارو قبول کنید
    درمورد نامزدتونم هر چی زودتر بهش بگین که نمیتونید باهاش بمونید بهتره چون این تایمایی که باشما نامزه رو میذاره به حساب علافی
    کمتر علافش کنید...

  8. 2 کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ازدواج اجباری

    نقل قول نوشته اصلی توسط سارا68 نمایش پست ها
    سلام.۲۵ سال سن دارم و فرزند دوم و دختر اول خانواده هستم.کارشناسی ارشدمو تموم کردم. پسر عموم وقتی ۲۰ سالم بود به خاستگاری من اومد و چون من اصلا ازش خوشم نمیومد بهش جواب رد دادم.اون حتا مدرک سیکل هم نگرفته و ۲۹ سال داره.بخاطر جواب رد من همه خانواده ناراحت شدن و بابام با من قهر کرد.دو سال بعد دوباره اومدن خاستگاری و من از ترس بهش جواب مثبت دادم ب امید اینکه بتونم دوسش داشته باشم ولی دوسش نداشتم اصلا نمیخاستم باهاش حرف بزنم تا کم کم یکم وضع بهتر شد.اون میرخه خارج از کشور کار میکنه زیاد نمیدیدمش و اینجوری راحت تر بودم در ظول ۱ سال نامزدی فقط ۱ بار اومد و دیدمش میخاشت بره هی سفارش میکرد ارایش نکن و …من اگه کلاس یا سرگرمی میخاستم برم اجازه نمیداد. تا اینکه من کنکور دادم و ارشد قبول شدم گفت من دوست ندارم بخونی منم هر کار کردک راضی نشد تا اینکه من ب حرفش گوش ندادم و رفتم دانشگاه(عقد نکرده بئدیم) رابطمون قطع شد من چون ظاهر خوبی دارم خاستکارای زیادی داشتم ولی به همشون جواب رد دادم. بعد از ۱ سال و نیم باز اومدن خاستگاری و من هرچی گفتم نمیخام بابام راضی نشد بابام حتا باهام حرف نمیزد تا اینکه من بدون فکر باز قبول کردم و سریع از ترس عقدم کردن.ما عقد کردیم ولی بازم علاقه ای بین ما نیس یعنی من دوسش ندارم. الان ۱ ساله ک عقد کردیم اون بازم اینجا نیس و چند وقت یبار میاد اینحا.اون منو دوس داشت ولی من نمیخامش. از اخلاقش خوشم نمیاد تیپ و قیافشو دوس ندارم حتا خوشم نمیاد عکسشو نشون دوستام بدم.من هیچ حرفی ندارم که با اون بزنم درکم نمیکنه.هر از گاهی با پسرای همکلاسیم حرف میزدم در مورد خیلی چیزا بحث میکنیم ولی با شوهرم این حرفارو نمیزنم.چون اون خیلی غیرتیه خیلی قدیمی فکر میکنه نمتونم باهاش بحث کنم.الانم من میتونم با شرط معدل برم دکتری بخونم استادم همش تشویقم میکنه ک دکترا بخونم یا برم خارج از کشور ولی اون همش مسخرم میکنه مدرکمو مسخره میکنه و میگه من نمیخام من نمیخام درس بخونی نمیخام کار کنی هر چی بهش میگم قبول نمیکنه.میگه میخام زندگی کنیم از نظر اون زندگی کردن یعنی بشینی تو خونه و خونه داری و بچه داری کنی.من نمتونم اینجوری زندگی کنم من نمتونم تو خونه بشینم من جز دانشجوهای خوب بودم نمتونم مث بقیه زنا تو خونه بشینم و از زندگیم راضی باشم من توقعاتم بالاتره.هر وقت عصبانی میشه داد میزنه به من میگه ت هیچی نمیفهمی.ب من گیر میده ارایش نکن بیرون نرو.باشگاه نمیذاره من برم تا این حد.البته اخلاقای خوب هم داره ولی من دوسش ندارم و خیلی هم حساسم و زود ناراحت میشم.به نظر شما چکار کنم؟ خودمم خسته شئم .چند ساله دارم زجر میکشم و فقط گریه میکنم دوس دارم بمیرم تا از این وضعیت راحت شم.همیشه هم میگه چن ساله منو علاف خودت کردی ولی من نکردم.همش تقصیر خانواده ها بوده.کمکم کنید

    ایکاش به جای این همه فعل نمیتونم این فعل رو برای زندگی خودت و ازدواجت به کار میگرفتی

    در ازدواج هیچ اجباری از طرف خانواده و حتی پدر شما وجود نداره

    شما از نظر تحصیلات در حدی بودید که میتونستید انالیز کنید و اینطور کورکورانه وارد زندگی نشید

    پس حالا دیگه چه کمکی از دست ما ها ساخته است ... نکنه فکر میکنید قراره معجزه ای اتفاق بیفته ؟!!!!

    شرمنده رک صحبت میکنم ولی شما خودتون معجزه خودتون هستید و وقتی از کسی خوشتون نمیاد نباید باهاش وارد زندگی بشید

    برای خرید یک شلوار چندتا مغازه رو میگردید تا به جنس دلخواهتون برسید ؟ انصافا" چندتا ؟

    که اینطور یک عمر زندگی رو به بازی میگیرید و بعد انتظار کم دارید!!!!

    این همه تحقیر و تردید برای شما کافی نبوده که اینطور خودتون رو به دست تقدیر سپردید ؟

    واقعا" از افرادی مثل شما باعث تعجبه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  10. 6 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : ازدواج اجباری

    پدرتون باهاتون قهر شد و شما زندگیتون رو به فنا دادید؟؟؟؟

    به همین راحتی؟؟؟

    شما که تحصیل کرده اید

    نباید خودتون رو میدادید دست امواج تفکرات قدیمی

    بهرحال این کار شده و نمیشه کاریش کرد

    چیزی که هست اینکه شما باید این بار با خودتون صادق باشید

    اینکه هنوز هم میخواید اجازه بدید موج افکار دیگران زندگی شما رو هدایت کنه

    یا اینکه میخواید خودتون تصمیم بگیرید و زندگیتون رو بسازید

    هرکدوم رو هم که انتخاب کنید

    بدونید نهایتا این شما هستید که تصمیم گرفتید و نباید تقصیر رو گردن کسی بندازید

    این آقا فکر میکنه تو این مدت شما بازیش دادی واسه همین میگه الافم کردی

    تا حدودی هم درست میگه

    شما که نمیتونید حرف کسی رو گوش بدید

    و نمیتونید هم خودتون تصمیم بگیرید

    پس نباید کسی رو هم وارد زندگیتون کنید

    دوست عزیز من دارم اینجوری حرف میزنم که شما به خودت بیای

    و ببینی همه چیز دست خود شماست

    خودت باید تصمیم بگیری..همش گفتی نمیتونم نمیشه نذاشتن...پس تو چیکاره ای؟؟

    خوب فکر کن و تصمیم درست رو بگیر و قاطعانه پاش وایسا.

    واسه اینکه زندگیت رو بسازی باید خیلی چیزا رو هم بسوزونی

    به پدر و مادرت احترام بذار اما هیچ وقت اونا به جای شما زندگی نمیکنن

    موفق باشی گل.

  12. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6231
    نوشته ها
    374
    تشکـر
    1,518
    تشکر شده 566 بار در 230 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج اجباری

    نباید اجازه بدی بقیه واسه زندگی شخصیت تصمیم بگیرن حتی پدرو مادرت
    این تویی که میخوای سالها با همسرت زندگی کنی نه پدرو مادرت
    خودت یکم فک کنی متوجه میشی چه اشتباهی داری انجام میدی قدم تو چه راهی گذاشتی
    یکم محکم باش تصمیمتو بگیرو جدی پاش وایسا
    اینطوری داری یه عمر زندگیتو به بازی میگیری
    موفق باشی
    امضای ایشان
    اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
    باور محال بودنش را عوض کن


  14. کاربران زیر از naz gol بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : ازدواج اجباری

    سلام دوست خوبم
    اگه بخاطره خانواده از خود گذشتگی کردین و این انتخاب را کردین و میخواهید بخاطره اونا ادامه بدین باید تغییر کنید و بشین ی انسان چشم و گوش بسته ک فقط ی کلمه بلده اونم چشم
    فک کن ببین میتونی همچین آدمی باشی
    ببین اگه وارد زندگی بشی تا کجا دووم میاری
    جلوی ضرر را از هرجا بگیری منفعته
    با پدرت صحبت کن اگه حرف شما را گوش نمیده از ی واسطه کمک بخواهید
    تفاوت سطح تحصیلات و عقیده شما خیلی زیاده
    هرکدوم شما با کسی هم سطح خودش ازدواج کنه میتونین دوتا زندگی موفق را بسازین نه ی بدبختی ک معلوم نیس درآینده چند نفر باید طاوانش را بدهن
    شما تحصیلات عالیه دارین پ چطور مثه افراد امی انتخاب میکنید و زندگی میکنید

  16. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    من بدون فکر اینکارارو کردم.خیلی پشیمونم. الانم نمتونم دوسش داشته باشم.اونم ی خوبی هایی داره الان باهام خوب رفتار میکنه ولی من نمتونم.میگه ت چرا اینجوری شدی.قبلا نشون میدادم ک دوسش دارم ولی دیگه نمیتونم.اون میخاد جلوی منو بگیره.میگم میخام برم کلاس میگه بری چکار کنی.کارای منو قبول نداره منم کارای اونو.درسته با هم فامیلیم ولی خیلی با هم فرق داریم.من اصلا کارا و حرفاشو دوس ندارم.هر کار هم میکنم میگه مامانت یادت داده.چطور بهش بگم ک نمتونم باهاش ازدواج کنم؟

  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    اخه شما ک نمیدونید چکار میکردن.همه بسیج شده بودن منو راضی کنن. ولی الان همشون میکن ت حیف بودی لیاقتتو نداره. من خودم تو دانشگاه خاستگارای زیادی داشتم ک خیلی هم سخت گیری میکردم ک تو این بین یکیشون غیر مستقیم بهم میگف از من خوشش میاد منم ازش خوشم میومد ولی مستقیم بهم نمیگف مثلا میگف دوستم یکیو دوس داره چطور بهش بگه. تا اینکه من عقد کردم اونموقع گف. من رابطه خیلی صمیمی با پسرا نداشتم ولی تو گروه با هم ک حرف میزدیم حس میکردم نظرای من ب اونا خیلی نزدییکتره تا شوهرم.من با شوهرم درباره درس و پایان نامم حرف نمیزدم چون همیشه دعوامون میشد. الانم ب هرکی میگم میگن فک کردی بقیه مردا چطورن همشون مث همن.نمیدونم چکار کنم

  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : ازدواج اجباری

    عزیزم هنوزم دیر نشده
    تصمیم درست بگیر و دیگه بخاطره هیچ کس جز خودت زندگی نکن اونی ک باید زندگی کنه با اون فرد تنها شما هسین اگه دو نفر هم کفو نباشن زندگیشون جهنمه
    پ فک کن وقتی میتونی بهتر زندگی کنی چرا به خودت و دیگران عذاب میدی

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    اره هم خودم عذاب میکشم و هم اون.اونم میگه چته چرا اینجوری شدی.هیچ حرف محبت آمیزی بهش نمیزنم و بهش محبت نمیکنم و همیشه با هم بحث داریم.چطور بهش بگم؟بگم بخاطر چی؟ فک کنم خیلی ناراحت بشه.اگه جدا شم هیچوقت دیگه دوس ندارم با مردی ازدواج کنم.

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : ازدواج اجباری

    بخاطره سطح تحصیلاتتون
    بخاطره طرز فکرتون
    بخاطره هدف هاتون
    بخاطره آینده اتون
    فک کنم اینا دلایل کمی نباشه البته بازم بستگی به خودتون داره

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    اره من خیلی اشتباه کردم.هیچکدوم معیارامو تو اولوت قرار ندادم.میدونم که این زندگی ب جایی نمیرسه.تونم الان همش میخاد خودشو خوب نشون بده ک بگه همه چجی تقصیر منه.ولی برام مهم نیست. باز میگه من چون مردتم هر چی گفتم باید بگی چشم خیلی پررویه. همه مردا اینجورین؟

  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    خير همه مردا اينجور نيستن گرنه الان نظر وعقايد ومشاوره نميداديم ببينيد بهرحال شما الان زن وشوهريد اگر اينجوريه قبل از فروفاشي زندگيتون مجابش كنيد بريد مشاور حضوري وسعي كنيد با محبت و وخوبي نظراتشو عوض ومتحولش كنيد بگيد من اين شرايطو دارم وبرا اينده زندگيمون واهدافمون موثره ميگيد رفت وامد داره خارج خب معيار خوبيه بريد باش براادامه تحصيل دلشو بدست بيار محكش بزن ببين انعطاف نشونميده ودوستت داره توهم حالا تطاهر كن ديدي بهتر شو بعقايدت احترام ونزديك ي برنامه مفصل وبخودت نزديكش كن وتغييرش تا پشتت بشه اگر نه بهر حال يا بسوز بساز يا بهتره بعد ازمشاوره اخرين راه وديدي هيچ گزينه ايي براي اينده روشنت نيس وتو هم نميتوني جداشيد وگرنه سعي درتغييرش باش

  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    قبلا بهش محبت میکردم بهش نزدیکتر بودم تابستون پارسال بهش گفتم منم باهات میام و همونجا ادامه تحصیل میدم گف لازم نکرده گف نمیخام در سبخونی.کلی دعوا شد و هیچ جوره راضی نشد باز چند ماه بعدش گف حالا درس میخونی که چی بشه گفتم میخام برم سرکار گف بیخورد من نمیذارم کار کنی. حتا میگف دیگه حق نداری بری دانشگاه هنوز درسمو تموم نکرده بودم دیگه کلی بحث و دعوا شد خیلی زبون نفهمه اصلا منطقی نیس میگه اینکارو نکن چون من نمیخام منم اینجوری قانع نمیشم. حتا من باشگاه ثبتنام کرده بودم نذاشت برم.همه عقایدمدن فرق میکنه انگار ی پیرمرد 60 ساله باهامه تا شوهرم.نمیتونم باهاش دوست باشم و همه حرفامو بهش بزنم.ازش متنفرم از اول ازش متنفر بودم.

  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    ممنون از راهنماییت.من ادم ترسوویم شوهرم هم هر بار میگه ما خیلی داریم زحر میکشیم همین اول زندگی ولی بعضی وقتام خیلی خوب رفتار میکنه.نمیدونم باید چکار کنم.اخلاقای خوب ه داره بهش اعتماد دارم و مطمینم هیچوقت بهم خیانت نمیکنه ولی چون ازدواجم اجباری بوده هیچ علاقه ای بهش ندارم.ما اصلا مثل دختر پسرای ددیگه در مورد هدفا و ارزوهاو اخلاق و رفتار حرف نزدیم. نظرم زنی مثل من بدردش نمیخوره.اون یکیو میخاد که همیشه بهش بگه چشم و ...ی زنی ک امروزی نباشه.از تیپ من ایراد میگیره ک چرا مانتو کوتاه مییپوشم یا ارایش میکنم یا....منم تیپ اونو قبول نمدارم ولی بهش نمیگم اینو بپوش یا اونو

  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    بنظرم خانوادم خودشون هم میدونن چه اشتباهی کردن چون من کارم همش گریه هس بابام دیگه مخالفتی نداره مامانم هم طرف منه. ولی فامیلامون خیلی فضولن و اوناواسم مهم نیستن بهتر که نبینمشون. میترسم کاری کنم ک پشیمون شم.نمتونم تصمیم بگیرم.خیلی واسکم سخته.

  27. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : ازدواج اجباری

    ساراجان واسه تصمیمی ک میخوای بگیری برو مشاوره
    اونا بهتر میتونن کمکت کنن و شرایط تو را بهتر درک میکنن

  28. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13473
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    13
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    شما انتخاب كرديد و الان مقصر بقيه را ميدونيد بهتره الان مجدد انتخاب كنيد زندگي با كسي كه دوستش نداريد و سكوت در برابر همه براي جلب رضايتشون و يا توقف رابطه ي كنوني و ايستادن مقابل همه براي رسيدن به خواسته هاي خودتون.
    با اين احساسي كه شما داريد حتي اگر پسر عموتون بهترين پسر دنيا هم باشه نميتونيد خوب زندگي كنيد وحتما اين عدم علاقه ي شما زندگي اونو خراب خواهد كرد . بهتره زود تصميم بگيريد و اينو بدونيد اون پسر براي خودش زندگي و شخصيت داره و نبايد بازيچه شما و اختلاف نظرتون با پدرتون بشود

  29. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    سلام. شوهرم بهم پیام داد که چرا اینحوری هستی چرا همیشه من باید بگم دوست دارم.منم امشب بهش گفتم ک دوستش نداشتم از اول.گف چرا به خودم نگفتی از اول این همه مدت من سرکار بودم. نمدونم کارم درست بود یا اشتباه.درگیرم

  30. کاربران زیر از سارا68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8638
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج اجباری

    فاطمه جان عزیزم هستی الان؟

  32. کاربران زیر از سارا68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : ازدواج اجباری

    سلام ساراجان
    بفرماگلم چیزی شده؟!

    شادی کلید خوشبختی است شک نکن فقط بخند

  34. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : ازدواج اجباری

    سارا خوب کردی رک و راست بهش گفتی دوستش نداری
    جلو ضرر و از هرجا بگیری منفعت
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  35. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12485
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    210
    تشکر شده 88 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج اجباری

    آره بنظرم منم خوب کاری کردی گفتی
    ببین عزیزم اگه عشق باشه اگه کسیو دوس داشته باشی همه جوره باهاش کنار میای ولی امان از روزی که عشق و علاقه نباشه
    امضای ایشان
    در مقایسه با انسانهای سخت و روزهای سخت
    این
    انسانهای سختن که میمونن
    نه روزهای سخت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد