سلام به همه مرثی بابت اینکه تو تایپیک قبل،کمکم کردین ،مشکلم حل شد
راستش من یه مشکل خیلی بزرگ دارم که هیچکس نمیتونه حلش کنه،البته به فرد خاصی نگفتم بیشتر مطالعه کردم ولی بیشتر کتابا و متنا هم متاسفانه ،خیلی تیوری با مسایل روانشناسی برخورد میکنن و راهکار عملی نمیدن
مشکلم اینه که خودمو گم کردم ،من واقعا نمیدونم که چه شخصیتی دارم و چه چیزاییو دوس دارم و از چه چیزایی بدم میاد،!کلا چیا برارم ارزشن..!و چیا نیستن؟کلا نمیدونم هدفم از زندگی کردن چیه و دوس دارم تو زندگیم به کجا برسم؟برنامم برا آینده ی نزدیک چیه و واسه آینده ی دورم چیه؟!
باور کنین این خیلی مشکل بزرگیه؟کمکی که من از شما میخام اینه...من میخام خودموپیدا کنم بدونم چجوریم و چه چیزایی برام مهمه و یه مسیریو برا خودم مشخص کنم تا در طول زندگیم برای رسیدن بهش تلاش کنم،و شده تا پای جون برم ولی دست از رسیدن به هدفم بر ندارم....
حالا یه سری توضیحات راجع به خودم میدم که ببینین چرا از این قضیه دارم زجر میکشم.:
من همه رو درک میکنم و به همه حق میدم (چون میدونم اکثر قریب به اتفاق آدما از روی بدجنسی نیست که یه حرفی میزنن یا یه کاری میکنن و به خاطر شرایط زندگیشون،خانوادگیشون،زاوی ه ی
دیدشون،سطح فرهنگشون و خیلی چزای دیگس که نوع نگاهشون فرق کرده )این قضیه باعث شده 1.هیچ وقت نتونم از خودم و کاری که کردم دفاع کنم چون اساسا مطمین نیستم کار من صددر صد درست
بوده،و هر کار دیگه ای هم میتونسته درست باشه
2.قدرت تصمیم گیری ندارم چون به نظرم در هر موضوعی هر تصمیم گیری ای با توجه به زاویه ی دید خودش درسته و در عین حال میتونه همش غلط باشه
3.همیشه از تصمیم گیری های گذشتم ناراحتم و پشیمون
4.تو هر موضوعی طرفدار همه ی جناحها و رای ها هستم چون همه رو درک میکنم.(مثلا توجریان سیاسی کشور من طرفدار همه ی جناح ها هستم و در عین حال طرفدار هیچ کدوم نیستم.چون میفهمم
هرکدوم چه خوبی هایی و چه بدی هایی داره.بنابراین هیچ وقت هیچ بحثی در هیچ موردی با هیچکس ندارم..و از هیچی دفاع نمیکنم
5.من همه ی حرفه ها و هنرها وشغل ها رو دوست دارم و به همشون عشق می ورزم و وارد خیلیاش شدم و انصافا تو هرکدومم رفتم موفق بودم،منظورم تعریف کردن از خودم نیست ،این طبیعیه وقتی به
هرکاری عشق می ورزم و با تمام وجود انجامش میدم توش موفق میشم ،در کل الان همه کاره هیچ کارم و این داره منو اذیت میکنه چون نمیتونم تصمیم بگیرم باید چیکار کنم و چه حرفه ایو دنبال کنم.
و همیشه از این شاخه به اون شاخه میپرم ،باورتون میشه من دو سه تا ایده ی اختراع نصفه و کاره دارم که مطمینم اگه مثل آدم میشستم سرش الان به یه جایی میرسید ولی هر بار که دو روز روش کار
میکنم دوباره بیخیال میشم و میرم دنبال یه کار دیگه
5.علاوه بر اینکه من هیچ شغلی ندارم به خاطر گم کردن خودم،بلکه من هیچ شیوه ای واسه زندگی کردن ندارم..چون همه ی شیوه ها رو قبول دارم.و هر روز با توجه به شرایط اون روز،خوبی های یه شیوه میاد
تو ذهنم و عین آفتاب پرست شیوه ام عوض میشه..مثلا یه روز تصمیم میگیرم بشینم تو خونه و بیخیال اختراع و ادامه تحصیل و هنر و ورزش و عکاسی و تیاتر و خدا تا چیز دیگه که من انجامشون دادم تا نصفه و
ولشون کردم،شم و ازدواج کنم و یه خانواده ی نمونه تحویل جامعه بدم..
یه روز دیگه تصمیم میگیرم ارشد بخونم و رتبه ی خوبی بیارم (تازه تو هرکدوم دوباره صد تا راه دیگه وجود داره ،مثلا چون من همه ی رشته هارو دوست دارم،نمیدونم رشته ی خودمو که عاشقشم ادامه بدم یا
بقیه ی رشته ها ،که اونارم دوست دارم!)باز میگم ارشد به چه درد میخوره این همه دکتر و فوق دکتر و فوق لیسانس..آخرش چه کردن چه فایده ای واسه و خودشون وخونوادشون و جامعشون دارن..
یه روزم میگم بزار مقاله هامو کامل کنم بفرستم اونور برم خارج ادامه تحصیل بدم(پولم ندارما ولی یقین دارم اگه بخام میشه)
یه روزم میگمم برم کار کنم یک عالمه و ثروتمند شم(آخه من کار کردنم خیلی دوس دارم ،حتی اگه در ازاش بم پولم ندن!!)باز فرداش میگم:بروبابا حالا اومد و من سی سالم شد ثروتمندترین آدم روی زمین
شدم به چه دردم میخوره(البته خوبیهای ثروتمند بودنو میدونما)اونی که واسه آدم میمونه عشقه و ازدواج و زندگی کنار مکمل ...باز میرم سر خونه اول
آخ که اگه بخوام از سردرگمیام بگم کل سایتو باید بنویسم...
من الان مث یه اتوموبیل خوب و سالم میمونم که وسط یه هزار راهی موندم ومیدونم هر کدوم از راههاو جاده ها به یه جای خوشگل و خوش آب وهوا میرسه که هر کدوم خوبیهای خودشو داره،و از نظرمم همه
ی جاده ها قشنگن و همه ی جاده هارو دوس دارم ..وبه خاطر همین اصلن حرکت نمیکنم فقط بعضی موقع ها تا یه کیلومتری یه جاده میرم و برمیگردم میرم تو یه جاده ی دیگه و...همچنان همونجا می
ایستم...
تروخدا بم بگین چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی من یه دختر 22 سالم ،تازه لیسانس یه رشته ی خوبو تو یه دانشگاه دولتی با کارنامه ی خوب گرفتم،سر هیچ کاری نمیرم.بیکار بیکارم با هزارتا فعالیت نصفه کاره....