نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: تصمیم جدایی خواهرم

1517
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    تصمیم جدایی خواهرم

    سلام به همه . من یه خواهر 21 ساله دارم که سه سال پیش از روی لجبازی با دوست پسرش که واقعا دوستش داشت با یکی از خواستگاراش ازدواج کرد. البته ما نمی دونستیم که به خاطر لجبازی داره ازدواج می کنه. کلا آدم تو داریه و از بچگی یه سری لجبازی های خاص خودش رو داشت . حالا از اون موقع تا الان دو بار تصمیم به جدایی گرفته یکبار پارسال بود که به خاطر یه ملاقات تصادفی دوست پسرش تصمیم به جدایی گرفت ولی بعد از دو هفته قهر و .... به خاطر کنار کشیدن دوست پسرش برگشت سر زندگیش. از پارسال تا الان خیلی از این شاخه به اون شاخه پریده کلا شخصیتش همین جوریه همه چی براش موقتیه هم روابطش با بقیه هم خوشی های زندگیش. بعد از اون با یکی از دوستای دختر هم دانشگاهی اش خیلی صمیمی شد به حدی که روابط عاطفی قوی پیدا کردن ( البته از قبل از اون هم باهاش دوست بود ولی بعضی موقع ها قهر بودن بعضی موقع ها آشتی ) طوری که اون دختره با شوهرش مشکل پیدا کرد و الان یه ماهی که جدا شده . بعد از یه چند وقتی که دوباره با اون دختره قهر بودن داره رفت و آمد می کنه و حالا دوباره می گه من زندگی خوبی ندارم کاش جدا بشم . می گه زندگی من تهش بن بسته چه با شوهرم بمونم چه ازش جدا شم ولی خیلی دارم عذاب می کشم همش دارم تظاهر به دوست داشتن شوهرم می کنم اصلا دوستش ندارم . هفته پیش با شوهرش دعواشون می شه انقدر حرص خورده بود رگ دستش ترکیده بود و تمام آرنجش کبود و بنفش شده. مامانم اینا وقتی دستش رو دیدند خیلی داغون شدن اصلا نمی دونیم باید باهاش چی کار کنیم خیلی بی قراره و دمدمی و خیلی کارای دیگران روش تاثیر می ذاره خیلی خیلی حساسه و زود از همه چی ناامید می شه و هر دفعه به یکی پناه می بره . ما واقعا نمی دونیم چی کار کنیم که اوضاعش خوب بشه می ترسیم جدا شه بعد پشیمون بشه آخه می ترسیم تحت تاثیر جدایی دوستش این تصمیم رو گرفته باشه . چند روز پیش بردمش پیش مشاور روانپزشک . شماها هم راهنماییمون کنین بخدا درمونده شدیم

  2. 2 کاربران زیر از rahamandegar71 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم جدایی خواهرم

    پس چرا هیچ کی جواب نمی دههههههههههههه چرااااااااااااااااااااااا اااااااااا؟ مشاورا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  4. کاربران زیر از rahamandegar71 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : تصمیم جدایی خواهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahamandegar71 نمایش پست ها
    سلام به همه . من یه خواهر 21 ساله دارم که سه سال پیش از روی لجبازی با دوست پسرش که واقعا دوستش داشت با یکی از خواستگاراش ازدواج کرد. البته ما نمی دونستیم که به خاطر لجبازی داره ازدواج می کنه. کلا آدم تو داریه و از بچگی یه سری لجبازی های خاص خودش رو داشت . حالا از اون موقع تا الان دو بار تصمیم به جدایی گرفته یکبار پارسال بود که به خاطر یه ملاقات تصادفی دوست پسرش تصمیم به جدایی گرفت ولی بعد از دو هفته قهر و .... به خاطر کنار کشیدن دوست پسرش برگشت سر زندگیش. از پارسال تا الان خیلی از این شاخه به اون شاخه پریده کلا شخصیتش همین جوریه همه چی براش موقتیه هم روابطش با بقیه هم خوشی های زندگیش. بعد از اون با یکی از دوستای دختر هم دانشگاهی اش خیلی صمیمی شد به حدی که روابط عاطفی قوی پیدا کردن ( البته از قبل از اون هم باهاش دوست بود ولی بعضی موقع ها قهر بودن بعضی موقع ها آشتی ) طوری که اون دختره با شوهرش مشکل پیدا کرد و الان یه ماهی که جدا شده . بعد از یه چند وقتی که دوباره با اون دختره قهر بودن داره رفت و آمد می کنه و حالا دوباره می گه من زندگی خوبی ندارم کاش جدا بشم . می گه زندگی من تهش بن بسته چه با شوهرم بمونم چه ازش جدا شم ولی خیلی دارم عذاب می کشم همش دارم تظاهر به دوست داشتن شوهرم می کنم اصلا دوستش ندارم . هفته پیش با شوهرش دعواشون می شه انقدر حرص خورده بود رگ دستش ترکیده بود و تمام آرنجش کبود و بنفش شده. مامانم اینا وقتی دستش رو دیدند خیلی داغون شدن اصلا نمی دونیم باید باهاش چی کار کنیم خیلی بی قراره و دمدمی و خیلی کارای دیگران روش تاثیر می ذاره خیلی خیلی حساسه و زود از همه چی ناامید می شه و هر دفعه به یکی پناه می بره . ما واقعا نمی دونیم چی کار کنیم که اوضاعش خوب بشه میترسیم جدا شه بعد پشیمون بشه آخه می ترسیم تحت تاثیر جدایی دوستش این تصمیم رو گرفته باشه . چند روز پیش بردمش پیش مشاور روانپزشک . شماها هم راهنماییمون کنین بخدا درمونده شدیم
    باسلام
    به مشاور خوش آمدید
    مطلبتونو خوندم و سؤالاتی از شما دوست عزیز برای روشنتر شدن مشکل دارم
    در ابتدا لطفا کمی بیشتر از رفتارها و خلق و خوی خواهرتون برامون بازگو کنید
    سطح تحصیلات خواهرتون؟
    با چه کسی در خانواده رابطه ی عاطفی خوبی داره؟
    از چه زمانی ایشون این حالتها رو دارن؟
    آیا سابقه ی بیماری روانی دارن؟
    آیا تا به حال اقدام به خودکشی کرده؟
    داروی خاصی مصرف میکنه؟
    توی خانواده تون کسی سابقه ی بیماریهای روحی و روانی داره؟
    شوهر خواهرتون چندسالشه؟ تحصیلات و شغلشون؟
    آیا از رابطه ی قبل از ازدواج خواهرتون با دوست پسرش و مشکلات خواهرتون و عدم علاقه ش به ایشون اطلاع داره؟
    شوهرش بهش علاقه داره؟
    آیا شوهرش از رفتارهای ایشون چیزی به شما تعریف نکرده که براش عیرعادی باشه؟
    خواهرتون قبل از ازدواج چه مدت با دوست پسرش ارتباط داشت؟
    توی صحبتهاتون گفتین "از روی لجبازی با دوست پسرش به خواستگارش جواب مثبت داد" چه لجبازی ای؟ آیا دوست پسرش ترکش کرده بود؟
    در کل از شما میخوام که بیشتر برامون توضیح بدین

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم جدایی خواهرم

    سلام خدمتتون عرض کنم که خواهرم فوق دیپلم حسابداریه و توی خانواده هم با پدرم رابطه عاطفی محکم تری داره کلا خیلی ایده آل گراست و همیشه توقعش از زندگی خیلی بالاست از همون بچگی همین طوری بوده الان هم خیلی افسرده است و می گه من چه به این زندگی ادامه بدم چه جدا شم آینده ای ندارم . کلا نمی تونیم بفهمیم درد اصلی اش چیه هر جا هم می بریمش مشاوره انقدره گریه می کنه و از دوست داشتن قبلی اش می گه که مشاور هم می گه ادامه این زندگی فایده ای نداره . ما هم نمی خواهیم به زور مجبورش کنیم فقط می خواهیم تصمیم درست بگیره که پشیمون نشه و دیگه دست از این اخلاقاش برداره و بتونه یه زندگی بهتر رو تجربه کنه. یه کمی هم خودخواه و مغروره و همیشه تو زندگیش با شوهرش حرفش رو با زور و قهر و گریه به کرسی نشونده . حالا هم داره همین کار رو با ما می کنه .از زمان ازدواجش تا الان خیلی با شوهرش ناسازگاری دارن همش هم شوهرش کوتاه اومده تا بتونه همسرش رو جذب کنه ولی متاسفانه نتیجه عکس داده. سابقه بیماری روانی هم نداره و خدا رو شکر تا حالا اقدام به خودکشی نکرده و لی چندباری گفته کاش خودمو بکشم راحت شم . شوهرش 28 سالشه و دیپلمه اس و کارمنده پسره خوبیه ولی خواهرم می گه اصلا فکرامون و رفتارامون به هم نمی خوره. همیشه ازش ایراد می گیره و بهش می گه توی جمع صحبت نکن شوخی نکن خیلی بی مزه ای . الان چون پرولاکتین خونش خیلی بالاست داروی هورمونی مصرف می کنه یه سال بیشتره که پوستش که مثل آینه بوده پر از جوش های دردناکه و همیشه دستاش یخه و شبا هم بختک می یوفته روش و کلا خیلی بی قراره . شوهرش از ماجرای دوستی قبل از ازدواج خواهرم هیچی نمی دونه . دوستی اونها تقریبا 4 سال طول کشید که به خاطر نارضایتی خانواده ما و اون پسره و همین طور بچه بازی های خودشون دوستی شون رو تموم کردن بعد از اون هم تصمیم به ازدواج گرفت تا اونو فراموش کنه ولی نتونست. بعد از ازدواج خواهرم دوست پسرش هم خیلی داغون شد و هر دو الان پشیمونن که چرا همدیگرو ول کردن چون خیلی عاشق هم بودن (ما این رو الان فهمیدیم ) تا دی که پارسال می خواستن که دوباره بهم برسن اما بازم مادره پسره نذاشت و دوباره خواهرم ضربه خورد . رفتارهای غیر عادی خاص همون از این شاخه به اون شاخه پریدن و دوستی های افراطی و وقت گذروندن بیشتر با دوستاش کلا همه چی به شوهرش ارجعیت داره و سعی می کنه که اونو تا می تونه کمتر ببینه . الان از خاطرات خوبش با دوست پسرش خیلی یاد می کنه و می گه که همش توی اون دورانه و شبا خواش رو می بینه و همین حالتش هم یکی از دلایلیه که می خواد جدا شه چون می گه خیانت فکری آزارش می ده. شوهرش خیلی دوسش داره واصلا حاضر به جدایی نیست و خیلی بی پناهه و فقط می خواد زندگیش رو نجات بده و برای زندگیش همه کاری کرده اما نشده . تو رو خدا کمک کنید خیلی دعاتون می کنم .

  7. کاربران زیر از rahamandegar71 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم جدایی خواهرم

    سلام خدمتتون عرض کنم که خواهرم فوق دیپلم حسابداریه و توی خانواده هم با پدرم رابطه عاطفی محکم تری داره کلا خیلی ایده آل گراست و همیشه توقعش از زندگی خیلی بالاست از همون بچگی همین طوری بوده الان هم خیلی افسرده است و می گه من چه به این زندگی ادامه بدم چه جدا شم آینده ای ندارم . کلا نمی تونیم بفهمیم درد اصلی اش چیه هر جا هم می بریمش مشاوره انقدره گریه می کنه و از دوست داشتن قبلی اش می گه که مشاور هم می گه ادامه این زندگی فایده ای نداره . ما هم نمی خواهیم به زور مجبورش کنیم فقط می خواهیم تصمیم درست بگیره که پشیمون نشه و دیگه دست از این اخلاقاش برداره و بتونه یه زندگی بهتر رو تجربه کنه. یه کمی هم خودخواه و مغروره و همیشه تو زندگیش با شوهرش حرفش رو با زور و قهر و گریه به کرسی نشونده . حالا هم داره همین کار رو با ما می کنه .از زمان ازدواجش تا الان خیلی با شوهرش ناسازگاری دارن همش هم شوهرش کوتاه اومده تا بتونه همسرش رو جذب کنه ولی متاسفانه نتیجه عکس داده. سابقه بیماری روانی هم نداره و خدا رو شکر تا حالا اقدام به خودکشی نکرده و لی چندباری گفته کاش خودمو بکشم راحت شم . شوهرش 28 سالشه و دیپلمه اس و کارمنده پسره خوبیه ولی خواهرم می گه اصلا فکرامون و رفتارامون به هم نمی خوره. همیشه ازش ایراد می گیره و بهش می گه توی جمع صحبت نکن شوخی نکن خیلی بی مزه ای . الان چون پرولاکتین خونش خیلی بالاست داروی هورمونی مصرف می کنه یه سال بیشتره که پوستش که مثل آینه بوده پر از جوش های دردناکه و همیشه دستاش یخه و شبا هم بختک می یوفته روش و کلا خیلی بی قراره . شوهرش از ماجرای دوستی قبل از ازدواج خواهرم هیچی نمی دونه . دوستی اونها تقریبا 4 سال طول کشید که به خاطر نارضایتی خانواده ما و اون پسره و همین طور بچه بازی های خودشون دوستی شون رو تموم کردن بعد از اون هم تصمیم به ازدواج گرفت تا اونو فراموش کنه ولی نتونست. بعد از ازدواج خواهرم دوست پسرش هم خیلی داغون شد و هر دو الان پشیمونن که چرا همدیگرو ول کردن چون خیلی عاشق هم بودن (ما این رو الان فهمیدیم ) تا دی که پارسال می خواستن که دوباره بهم برسن اما بازم مادره پسره نذاشت و دوباره خواهرم ضربه خورد . رفتارهای غیر عادی خاص همون از این شاخه به اون شاخه پریدن و دوستی های افراطی و وقت گذروندن بیشتر با دوستاش کلا همه چی به شوهرش ارجعیت داره و سعی می کنه که اونو تا می تونه کمتر ببینه . الان از خاطرات خوبش با دوست پسرش خیلی یاد می کنه و می گه که همش توی اون دورانه و شبا خواش رو می بینه و همین حالتش هم یکی از دلایلیه که می خواد جدا شه چون می گه خیانت فکری آزارش می ده. شوهرش خیلی دوسش داره واصلا حاضر به جدایی نیست و خیلی بی پناهه و فقط می خواد زندگیش رو نجات بده و برای زندگیش همه کاری کرده اما نشده . تو رو خدا کمک کنید خیلی دعاتون می کنم .

  9. کاربران زیر از rahamandegar71 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم جدایی خواهرم

    وای چرا اینقدر دیر جواب می دین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟ کمک کنید خواهشا

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : تصمیم جدایی خواهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahamandegar71 نمایش پست ها
    سلام خدمتتون عرض کنم که خواهرم فوق دیپلم حسابداریه و توی خانواده هم با پدرم رابطه عاطفی محکم تری داره کلا خیلی ایده آل گراست و همیشه توقعش از زندگی خیلی بالاست از همون بچگی همین طوری بوده الان هم خیلی افسرده است و می گه من چه به این زندگی ادامه بدم چه جدا شم آینده ای ندارم . کلا نمی تونیم بفهمیم درد اصلی اش چیه هر جا هم می بریمش مشاوره انقدره گریه می کنه و از دوست داشتن قبلی اش می گه که مشاور هم می گه ادامه این زندگی فایده ای نداره . ما هم نمی خواهیم به زور مجبورش کنیم فقط می خواهیم تصمیم درست بگیره که پشیمون نشه و دیگه دست از این اخلاقاش برداره و بتونه یه زندگی بهتر رو تجربه کنه. یه کمی هم خودخواه و مغروره و همیشه تو زندگیش با شوهرش حرفش رو با زور و قهر و گریه به کرسی نشونده . حالا هم داره همین کار رو با ما می کنه .از زمان ازدواجش تا الان خیلی با شوهرش ناسازگاری دارن همش هم شوهرش کوتاه اومده تا بتونه همسرش رو جذب کنه ولی متاسفانه نتیجه عکس داده. سابقه بیماری روانی هم نداره و خدا رو شکر تا حالا اقدام به خودکشی نکرده و لی چندباری گفته کاش خودمو بکشم راحت شم . شوهرش 28 سالشه و دیپلمه اس و کارمنده پسره خوبیه ولی خواهرم می گه اصلا فکرامون و رفتارامون به هم نمی خوره. همیشه ازش ایراد می گیره و بهش می گه توی جمع صحبت نکن شوخی نکن خیلی بی مزه ای . الان چون پرولاکتین خونش خیلی بالاست داروی هورمونی مصرف می کنه یه سال بیشتره که پوستش که مثل آینه بوده پر از جوش های دردناکه و همیشه دستاش یخه و شبا هم بختک می یوفته روش و کلا خیلی بی قراره . شوهرش از ماجرای دوستی قبل از ازدواج خواهرم هیچی نمی دونه . دوستی اونها تقریبا 4 سال طول کشید که به خاطر نارضایتی خانواده ما و اون پسره و همین طور بچه بازی های خودشون دوستی شون رو تموم کردن بعد از اون هم تصمیم به ازدواج گرفت تا اونو فراموش کنه ولی نتونست. بعد از ازدواج خواهرم دوست پسرش هم خیلی داغون شد و هر دو الان پشیمونن که چرا همدیگرو ول کردن چون خیلی عاشق هم بودن (ما این رو الان فهمیدیم ) تا دی که پارسال می خواستن که دوباره بهم برسن اما بازم مادره پسره نذاشت و دوباره خواهرم ضربه خورد . رفتارهای غیر عادی خاص همون از این شاخه به اون شاخه پریدن و دوستی های افراطی و وقت گذروندن بیشتر با دوستاش کلا همه چی به شوهرش ارجعیت داره و سعی می کنه که اونو تا می تونه کمتر ببینه . الان از خاطرات خوبش با دوست پسرش خیلی یاد می کنه و می گه که همش توی اون دورانه و شبا خواش رو می بینه و همین حالتش هم یکی از دلایلیه که می خواد جدا شه چون می گه خیانت فکری آزارش می ده. شوهرش خیلی دوسش داره واصلا حاضر به جدایی نیست و خیلی بی پناهه و فقط می خواد زندگیش رو نجات بده و برای زندگیش همه کاری کرده اما نشده . تو رو خدا کمک کنید خیلی دعاتون می کنم .
    در حال حاضر شما ميتونيد از صميميت پدرتون با ايشون استفاده کنيد و با بکارگيرى احساسات و عواطف با ايشون صحبت کرده و براى ادامه ى زندگيش با همسرش قانعش کنيد و با کمک خانواده تون اون آقا رو از ايشون دور کنيد تا ايشون بتونه بهتر تصميم بگيره و زندگى کنه
    البته با توصيفاتى که شما از خواهرتون داشتيد, نابهنجاريهاى متعددى در رفتارهاشون ديده ميشه که نياز به بررسيهاى دقيقتر و ريشه يابى داره

  12. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ازدواج با فرد بیمار
    توسط sahel در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 03-07-2015, 08:32 PM
  2. چـه تصــوری از خـودتـان داریـد ؟
    توسط *P s y C h e* در انجمن تست ها و آزمون های روانشناسی
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 03-05-2015, 11:36 PM
  3. تصمیم گیری
    توسط saeed در انجمن مشاوره شغلی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 10-26-2013, 02:38 PM
  4. چرا مردها در آخرین لحظه و زن ها در لحظه تصمیم می گیرند؟
    توسط R e z a در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-05-2013, 12:54 AM
  5. چنـد تصـور غلط کـه باعث افتـادگی شکـم می شـود
    توسط *P s y C h e* در انجمن پزشکی ورزشی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-23-2013, 02:11 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد