نوشته اصلی توسط
رها میری
با سلام دختری هستم 35 ساله و مجرد و به شدت پر اضطراب و عصبی متاسفانه مشکلات زیادی با خانوادم و به خصوص مادرم دارم که منشآ تمام ناراحتیهام رو از اون میدونم مادرم زنی بسیار تنگ نظر بد خلق و خود بزرگ بین میباشد پدرم سالهاست فوت کرده و من بعد از یه دوره کاری پر بهران از کار اخراج شدم آنهام بصورت کاملا ناجوان مردانه اونقدر حرف دارم که نمیدونم از کجا شروع کنم از کودکی یادم میاد به بهانه های مختلف من جمله شیطنتهای بچگی مادرم با چوب و کفگیر یا هر چیزی که دم دستش بود لهم میکرد اصلا یه چوب برای کتک زدن داشت، از کودکی همیشه تحقیر شدم هر روز آرزو میکردم از خونم جدا بشم اما متاسفانه با اخلاقها و رفتار مادرم و قبل از اون پدرم کسی سراغم نمیومد.(پدرم از مادر جانی تر و وحشی تر بود و مدام مادرمو کتک میزد و فحش میداد به نوعی کا مادرم اون تلافیها رو سر ما بچه ها در میورد) دو برادر دیگهم چون پسر بودن ظلم کمتری بهشون میشد مادرم از ترک کردن خونه از جانب اونها میترسید اما در مورد من اینطور نبود و نیست حرفهایی به من میزنه و نسبتهایی به من میده که از شدت خورد شدن گاهی تصمصیم گرفتم بکشمش ولی جرات نکردم. به من کمک کنید میترسم با این وضعیت از این بیشتر نابود بشم. تحصیل کردم فوق لیسانس گرفتم به امید رهایی ازین خونه ولی نشدددددددددددددد من به جنون رسیدم کمکم کنید