نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: دوست داشتن خواهرانه

857
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15662
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 12 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    دوست داشتن خواهرانه

    سلام خدمت دوستای خوبم
    ﻣﻦ ﭘﺴﺮی 19 ﺳﺎﻟﻪ ﻫﺴﺘﻢ و ﻣﻦ ﺧﻮاﻫﺮ ﻧﺪارم و ﯾﮏ ﺑﺮادر ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ از ﺧﻮدم دارم اﻣﺎ از ﺑﭽﮕﯽ
    ﻫﻤﯿﺸﻪ دوﺳﺖ داﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﻮاﻫﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ اﯾﻦ ﻋﺸﻖ و ﻋﻼﻗﻪ
    ﺑﻪ ﺣﺪی ﺑﻮده ﮐﻪ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺑﻮدم و ﮔﺎﻫﺎ اﻻن در
    ﺗﺼﻮراﺗﻢ ﺑﻪ ﺧﻮاﻫﺮم ﺗﺨﯿﻠﯿﻢ اﺑﺮاز ﻋﻼﻗﻪ ﻣﯿﮑﺮدم و ﺑﺮاش ﮐﺎدو
    ﻣﯿﺨﺮﯾﺪم و ﺧﻼﺻﻪ ﮐﺎرﻫﺎﯾﯽ ک ﻫﻤﻪ ﺑﺮای ﺧﻮاﻫﺮاﺷﻮن در دﻧﯿﺎی
    واﻗﻌﯽ اﻧﺠﺎم ﻣﯿﺪادن ﻣﻦ اوﻧﺠﺎ اﻧﺠﺎم ﻣﯿﺪادم
    ﻧﻤﯿﺪوﻧﻢ ﺑﺎ ﻧﺮم اﻓﺰار ﮐﯿﮏ اﺷﻨﺎ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ ﻣﻦ اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رو
    ﯾﮑﺒﺎر ﻧﺼﺐ ﮐﺮدم و ﺑﻌﺪ ﮐﻪ دﯾﺪم ﻫﯿﭻ ﻓﺎﯾﺪه ای ﻧﺪاره ﭘﺎﮐﺶ
    ﮐﺮدم ﭼﻨﺪ ﻣﺎه ﺑﻌﺪ دوﺑﺎره ﻧﺼﺒﺶ ﮐﺮدم اﻣﺎ ﺑﺎ دو ﻫﺪف
    اول ﺑﻪ ﺧﺪای ﺧﻮدم ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺪاﯾﺎ ﺗﻮ ک ﺗﻮ دﻧﯿﺎی واﻗﻌﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ
    ﺧﻮاﻫﺮی ﻧﺪادی ﺣﺪاﻗﻞ اﯾﻨﺠﺎ ﮐﺴﯽ رو ﺑﻬﻢ ﺑﺪه ﮐﻪ ﻣﺴﻞ ﺧﻮاﻫﺮی
    ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ دوﺳﺖ داﺷﺘﻢ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ و ﺑﺘﻮﻧﻢ ﻣﺴﻞ ﺧﻮاﻫﺮم
    دوﺳﺶ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ و ﻫﺪف دوم ﻫﻢ اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﺮی ﭼﯿﺰ
    ﻫﺎ در ﺧﻮدم ﻣﯿﺪﯾﺪم ﮐﻪ دارم و دوﺳﺖ داﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﺮدن ﺑﻪ
    دﯾﮕﺮان از اﯾﻦ وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﺧﻮدم دارم اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﻢ
    ﺧﻼﺻﻪ دوستان ﺑﻪ ﻃﻮر ﺧﯿﻠﯽ اﺗﻔﺎﻗﯽ واﻗﻌﺎ اﺗﻔﺎﻗﯽ و ﺧﺪاﯾﯽ
    ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی واﻗﻌﯽ ﮐﻠﻤﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﯾﮏ دﺧﺘﺮ 21 ﺳﺎﻟﻪ که ﺳﻪ ﺑﺮادر داره
    و داﻧﺸﺠﻮ ﯾﮏ داﻧﺸﮕﺎﻫﻪ ﺧﻮب اﺷﻨﺎ ﺷﺪم
    ﺣﺪود ﺳﻪ ﻫﻔﺘﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ در ارﺗﺒﺎﻃﯿﻢ در ﻃﻮل اﯾﻦ ﻣﺪت ﺑﺎ
    ﺑﺮﺧﯽ وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎی ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ اﺷﻨﺎ ﺷﺪﯾﻢ و اﯾﻨﺮو ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺮﻋﺖ
    ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﮕﻢ ﺗﻤﺎم وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ دوﺳﺖ داﺷﺘﻢ ﺧﻮاﻫﺮم داﺷﺘﻪ
    ﺑﺎﺷﻢ رو اون داره ﺣﺘﯽ ﺟﺎﻟﺒﻪ ﺑﺪوﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ دوﺳﺖ داﺷﺘﻢ
    ﺧﻮاﻫﺮم اﻫﻞ ﻧﻤﺎز ﺑﺎﺷﻪ و ﺟﺎﻟﺒﻪ ﮐﻪ اﯾﻦ دﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ و ﺧﯿﻠﯽ
    وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎی دﯾﮕﻪ ﮐﻪ ﻣﺠﺎل ﮔﻔﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ
    ﺧﻼﺻﻪ ﻫﻢ ﻣﻦ اوﻧﻮ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻫﻢ اون ﻣﻨﻮ اﯾﻦ
    ﺟﻤﻠﻪ رو ﺑﻪ ﺧﻮدش ﻫﻢ زﯾﺎد ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻫﺎﯾﯽ دارﯾﻢ و
    ﺗﻔﺎوت ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی ﻣﺎ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﮐﻨﻨﺪه ی ﻣﺎﺳﺖ ﺑﻮدﻧﻤﻮن
    در ﮐﻨﺎر ﻫﻢ ﺗﻮ اﯾﻦ ﻣﺪت ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮای ﺟﻔﺘﻤﻮن ﻓﺎﯾﺪه داﺷﺘﻪ ﺧﯿﻠﯽ
    زﻧﺪﮔﯿﻤﻮن ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪه
    اﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﺳﻮال ﻣﻦ ﭼﯿﻪ ﻣﻨﻮ اﯾﻦ دﺧﺘﺮ وﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻢ
    ﻫﺮ دوﺗﺎﻣﻮن اﺣﺴﺎس ﺧﻮﺑﯽ دارﯾﻢ واﻗﻌﺎ ﺣﺲ دوﺗﺎ ﺧﻮاﻫﺮ و
    ﺑﺮادر رو دارﯾﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪای ﻣﻦ ﺷﺎﻫﺪه از ﻫﻤﻮن اول ﺑﻪ ﭼﺸﻢ
    ﺧﻮاﻫﺮی ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎه ﮐﺮدم و ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ اﺣﺴﺎس ﯾﺎ ﺣﺲ دوﺳﺖ
    دﺧﺘﺮ اﯾﻦ ﭼﯿﺰارو ﻧﺪاﺷﺘﻢ ) ﻧﮕﺎه ﮐﺮدن ﻣﻨﻈﻮر دﯾﺪن ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ
    ﻋﮑﺲ ﻫﻢ رو ﻫﻢ ﺣﺘﯽ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ ﻣﻨﻈﻮرم رو ﺧﻮدﺗﻮن ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻦ
    ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ( اون وﻗﺘﯽ که ﺑﺎ ﻣﻦ اﺷﻨﺎ ﺷﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ ﺑﻮد دﭘﺮس
    ﺑﻮد و ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ داﺷﺖ اﻣﺎ اﻻن ﻣﺸﮑﻼﺗﺶ دارن ﮐﻢ ﮐﻢ ﺣﻞ
    ﻣﯿﺸﻦ و ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎد و ﺧﻮﺷﺤﺎل ﻫﺴﺖ ﺑﺎ ﻣﻦ , ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ
    ﻃﻮر زﻧﺪﮔﯿﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪه
    اﻣﺎ ﻣﺸﮑﻞ اﯾﻨﻪ ﮐﻪ اون ﻣﯿﮕﻪ اﮔﻪ ﭘﺲ ﻓﺮدا ﺧﻮاﺳﺖ
    ازدواج ﮐﻨﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮش ﺑﮕﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭘﺴﺮی راﺑﻄﻪ
    ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﭼﻮن واﻗﻌﺎ ﻫﻢ ﻧﺪاﺷﺘﻪ وﻟﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻧﮕﻪ ﺑﻬﺶ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ
    ﻣﺴﻞ ﻣﻦ ﺑﻮده ﮐﻪ ﺑﺮای ﻫﻢ ﻣﺴﻞ ﺧﻮاﻫﺮ ﺑﺮادر ﺑﻮدﯾﻢ و ﺷﺎﯾﺪ
    ﺷﻮﻫﺮش و ﺣﺘﯽ دﯾﮕﺮان اﯾﻦ راﺑﻄﻪ ی ﻣﺎ رو ﻧﺘﻮﻧﻦ ﺧﻮب درک
    ﮐﻨﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮر ﻣﻦ ﺑﻪ زﻧﻢ
    دﻟﯿﻞ عاجزی من ﺣﻞ اﯾﻦ ﺗﻨﺎﻗﻀﻪ ﻣﻦ و اون
    اﺻﺮاری ﺑﻪ ﺑﻮدن ﯾﺎ ﻧﺒﻮدن ﻧﺪارﯾﻢ اﺻﺮار ﻧﺪارﯾﻢ وﻟﯽ ﺧﻮب
    دوﺳﺖ دارﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ وﻟﯽ وﻟﯽ وﻟﯽ ﻣﯿﺨﻮاﯾﻢ اﮔﻪ ﮐﻨﺎر ﻫﻢ
    ﺑﻤﻮﻧﯿﻢ ﺟﻮاﺑﯽ ﺑﺮای اﯾﻦ ﺳﻮاﻻت داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ و اﮔﺮ ﻫﻢ ﻗﺮاره از
    ﻫﻢ ﺟﺪا ﺑﺸﯿﻢ ﺑﺎز ﻫﻢ ﺟﻮاﺑﯽ ﺑﺮای اﺣﺴﺎﻣﻮن داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ وﻗﺘﯽ
    ﻣﺎ ﮐﻨﺎر ﻫﻤﯿﻢ ﺧﯿﻠﯽ از ﻣﺸﮑﻼﺗﻤﻮن ﭼﻪ در زﻧﺪﮔﯽ چ در رواﺑﻂ
    اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪه وﻟﯽ ﻫﺮ ﺟﻔﺘﻤﻮن ﻣﻌﺘﻘﺪﯾﻢ اﮔﺮ ﺧﺎﻧﻮاده
    ﻫﺎﻣﻮن از اﯾﻦ راﺑﻄﻪ ﻣﻄﻠﻊ ﺑﺸﻦ ﻗﻄﻌﺎ ﻧﺎراﺣﺖ ﻣﯿﺸﻦ
    ﺑﻮدﻧﻤﻮن در ﮐﻨﺎر ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮑﺎت ﻣﺴﺒﺖ ﺑﺮای ﺟﻔﺘﻤﻮن داﺷﺘﻪ و
    ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ وﻟﯽ اﯾﻦ ﺳﻮاﻻﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﺮاﻣﻮن ﺑﻪ وﺟﻮد اوﻣﺪه
    ﺑﺎﻋﺲ ﺷﺪه ﯾﮑﻢ ﺗﺮدﯾﺪ ﮐﻨﯿﻢ
    واﻗﻌﺎ درﻣﻮﻧﺪه ﺷﺪﯾﻢ ﻧﻤﯿﺪوﻧﯿﻢ ﺑﻮدن درﺳﺘﻪ ﯾﺎ ﻧﺒﻮدن
    ؟ ﻣﺴﻌﻠﻪ اﯾﻦ اﺳﺖ
    وقتی کنار همیم زندگی هر دوتامون بهتره ولی نگرانیمون از اینده که دوست نداریم خراب بشه مارو در مورد این رابطه به شک انداخته
    ﻣﯿﺨﻮاﺳﺘﻢ از ﺷﻤﺎ ﺧﻮاﻫﺶ ﮐﻨﻢ ﻣﺎ رو راﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎر
    ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ راﺑﻄﻤﻮن اداﻣﻪ ﺑﺪﯾﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ ؟

  2. 3 کاربران زیر از arash1260 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اولین دوراهی بزرگ زندگیم نیاز به کمک سریع

    سلام داداش گل.

    راجب اینکه به همسرانتون بگید یا نگید.باید بگم که لزومی نداره گفته بشه.و احیانا اگه سوال شد ی اشاره کلی.در این حد :بله در دنیای مجازی تعامل فکری با کاربرای سایت داشتم.نه بیشتر.

    دوست عزیز رابطه ای که شما میگید تو همین انجمن هم هست.
    و چیزی جز ی تعامل فکری نیست.حساسیتتون بی مورد هست.
    ضمن اینکه باید در نظر داشته باشید که این تعامل ی نقطه پایانی خواهد داشت و این واقعیت رو بپذیرید.اگه بتونید حقیقت رو قبول کنید قطعا با قطع این رابطه هم کنار خواهید آمد.
    موفق باشید.

  4. 4 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15662
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 12 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اولین دوراهی بزرگ زندگیم نیاز به کمک سریع

    سلام دوست خوبم مرسی که جواب دادی و نظراتت رو اعلام کردی بازم ممنون اما در مورد حرفایی که زدی
    من و حتی اون خیلی اهل چت و فضای مجازی نیستیم منظورم با غریبه هاست این که این تعامل رو اینجوری داشته باشیم همونطور هم که گفتم چون خیلی اهل صحبت با غریبه ها نیستیم خیلی اتفاقی با هم اشنا شدیم و راستش من حرف دل خودم رو میزنم تعامل درسته ولی ارتباط ما صمیمی تر از تعامل شده و واقعا حس دوتا خواهر برادر رو داریم فقط تو دنیای مجازی
    و در مورد نقطه پایان هم موردینداریماین ارتباطات نقطه پایانی داره مشکل ما الان همون مسعله گفتن این ارتباط به همسرامونه و اینکه نمیدونیم شاید عزاب وجدان پیدا کنیم اگه نگیم
    در پایان هم خودم هم احساس میکنم یک مقداری هم شاید ما زیاد حساسیت نشون داریم میدیم
    مرسی اگه جواب بدین دوستان

  6. 4 کاربران زیر از arash1260 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اولین دوراهی بزرگ زندگیم نیاز به کمک سریع

    دوست عزیز چیزی بین شما نبوده که بخواید عذاب وجدان داشته باشید !!!
    نگفتن این موضوع اثری در زندگی آیندتون نخواهد داشت بنابراین لزومی نداره عنوانش کنید.
    اصلا از کجا معلوم ایشون دختر باشن!شما عکسش ام ندیدی
    حتی...خیالتون راحت نگفتنش خیانت نیست.
    جمله ای که من گفتم به همسراتون بگید در حد ی مثال بود.و منظورم این بود که کلی ی اشاره کنید.همین.هر چند من باز میگم نگید.

    نگرانیتون بی مورده

  8. 2 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15662
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 12 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اولین دوراهی بزرگ زندگیم نیاز به کمک سریع

    مرسی از راهماییتون

  10. 3 کاربران زیر از arash1260 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اولین دوراهی بزرگ زندگیم نیاز به کمک سریع

    نقل قول نوشته اصلی توسط arash1260 نمایش پست ها
    وقتی کنار همیم زندگی هر دوتامون بهتره ولی نگرانیمون از اینده که دوست نداریم خراب بشه مارو در مورد این رابطه به شک انداخته
    ﻣﯿﺨﻮاﺳﺘﻢ از ﺷﻤﺎ ﺧﻮاﻫﺶ ﮐﻨﻢ ﻣﺎ رو راﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎر
    ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ راﺑﻄﻤﻮن اداﻣﻪ ﺑﺪﯾﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ ؟
    سلام آرش جان
    خوش اومدی
    منم با دوستمون موافقم، برای ازدواج گفتن در مورد روابط قبلی برنامه و اصول داره، دروغ نباید گفت ولی در عین حال هر راستی رو هم نباید گفت.
    بنابراین به نظرم نیازی نیست که شما در مورد گذشته خودتون کاملاً صحبت کنید، فقط گفتن چیز هایی که از گذشته تاثیر بر آینده میگذارن رو باید به صورت سر بسته گفت چون اگه بعداً فاش بشه تبعات بدی داره.

    اما بحث اصلی ای که می خوام مطرح کنم اینه که شما تا به چه اندازه می تونید این رابطه رو ادامه بدید؟
    ببین من قبول دارم که الان حس خوبی داری و بین شما رابطه بسیار زیبای خواهر و برادری وجود داره و کلی با هم همفکری می کنید، ولی یه حقیقتی وجود داره، این رو می گم که با چشم بازتری به موضوع نگاه کنی: پیدا کردن یه خواهر خوب خیلی عالیه ولی از دست دادنش به همون اندازه و حتی بیشتر دلخراشه....
    به آینده اش فکر کردی؟
    ویرایش توسط e.v : 05-03-2015 در ساعت 01:05 AM
    امضای ایشان


  12. 5 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اولین دوراهی بزرگ زندگیم نیاز به کمک سریع

    سلام دوست عزیز
    منم با نظر دوستان موافقم

    منم تقریباً مثل شما خواهری ندارم ، اینجا هم چند نفر هستن که مثل خواهر خودم میدونم ، اما فکر نکنم در حد صمیمیت شما باشم

    در مورد روابط خواهر برادی تون بهتر نگین ، یعنی گفتن یا نگفتنش بستگی به فرد مقابل هم داره ، اما بهتره که گفته نشه همونطور که دوستان گفتن شما ارتباطتون بیشتر در حد تعامل اطلاعات بوده و از گفتن امکان داره برداشت درستی نشه

    تا وقتی سوالی از تون پرسیده نشده جوابی هم نباید بدین اگه هم میدین به صورت کلی باشه به نحوی که باعث نشه افکار منفی ایجاد بشه

    اما در مورد رابطه تون بهتره که بیشتر فکر کنید تا کی میخواد به این ارتباط صمیمی ادامه بدین ، هر دو آینده ای دارین که مسیرش جداس و یک روز باید خداحافظی کنید

    بهتره که قبل اینکه به لحظه خداحافظی و قطع کردن ارتباط برسین برای کم رنگ کردن این ارتباط اقدام کنید تا در آینده افکار هردوتون راحت باشه

    درسته که حس خواهر و برادریه و افکار هر دو سالم اما بازم امکان وابستگی عاطفی وجود داره

    پس بیشتر مراقب خودتون باشین

  14. 4 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15662
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 12 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اولین دوراهی بزرگ زندگیم نیاز به کمک سریع

    نقل قول نوشته اصلی توسط e.v نمایش پست ها
    سلام آرش جان
    خوش اومدی
    منم با دوستمون موافقم، برای ازدواج گفتن در مورد روابط قبلی برنامه و اصول داره، دروغ نباید گفت ولی در عین حال هر راستی رو هم نباید گفت.
    بنابراین به نظرم نیازی نیست که شما در مورد گذشته خودتون کاملاً صحبت کنید، فقط گفتن چیز هایی که از گذشته تاثیر بر آینده میگذارن رو باید به صورت سر بسته گفت چون اگه بعداً فاش بشه تبعات بدی داره.

    اما بحث اصلی ای که می خوام مطرح کنم اینه که شما تا به چه اندازه می تونید این رابطه رو ادامه بدید؟
    ببین من قبول دارم که الان حس خوبی داری و بین شما رابطه بسیار زیبای خواهر و برادری وجود داره و کلی با هم همفکری می کنید، ولی یه حقیقتی وجود داره، این رو می گم که با چشم بازتری به موضوع نگاه کنی: پیدا کردن یه خواهر خوب خیلی عالیه ولی از دست دادنش به همون اندازه و حتی بیشتر دلخراشه....
    به آینده اش فکر کردی؟
    سلام دوستان خوبم مرسی از اینکه من رو رهنمایی میکنید
    اما در مورد حرف هایی که فرمودید لازمه من چند نکته رو خدمتتون عرض کنم

  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15662
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 12 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اولین دوراهی بزرگ زندگیم نیاز به کمک سریع

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    منم با نظر دوستان موافقم

    منم تقریباً مثل شما خواهری ندارم ، اینجا هم چند نفر هستن که مثل خواهر خودم میدونم ، اما فکر نکنم در حد صمیمیت شما باشم

    در مورد روابط خواهر برادی تون بهتر نگین ، یعنی گفتن یا نگفتنش بستگی به فرد مقابل هم داره ، اما بهتره که گفته نشه همونطور که دوستان گفتن شما ارتباطتون بیشتر در حد تعامل اطلاعات بوده و از گفتن امکان داره برداشت درستی نشه

    تا وقتی سوالی از تون پرسیده نشده جوابی هم نباید بدین اگه هم میدین به صورت کلی باشه به نحوی که باعث نشه افکار منفی ایجاد بشه

    اما در مورد رابطه تون بهتره که بیشتر فکر کنید تا کی میخواد به این ارتباط صمیمی ادامه بدین ، هر دو آینده ای دارین که مسیرش جداس و یک روز باید خداحافظی کنید

    بهتره که قبل اینکه به لحظه خداحافظی و قطع کردن ارتباط برسین برای کم رنگ کردن این ارتباط اقدام کنید تا در آینده افکار هردوتون راحت باشه

    درسته که حس خواهر و برادریه و افکار هر دو سالم اما بازم امکان وابستگی عاطفی وجود داره

    پس بیشتر مراقب خودتون باشین
    اول اینکه رابطه من و این خواهرم خیلی صمیمیه در همون حدی که همتون متوجه شدید اما این صمیمیت یه شاعبه ای ایجاد کرده
    این که شایذ به خاطر این صمیمیت ما بعد از جدایی که قطعا دچار مشکل نشیم
    من میخوام همینجا خیال همه ی شما دوستای خوبم رو راحت کنم که بعد از قطع این رابطه من و اون نمیگیم دلتنگ نمیشیم نمیگیم سخت نیست ولی مشکلی با قطعش نداریم ینی میتونیم بفهمیمش به خاطر همین شما دوستان نگران قطع نباشین ما با اون مسعله کنار اومدیم الان فقط تنها مشکل ما گفتن این مسعله به همسرامونه
    دوم
    واقعیت اینه که نقطه مشترک صحبت شما دوستای خوبم اینه که ما نیازی نیست هر چیزی رو به همسرمون بگیم ازرابطه های گزشته که تاسیری در اینده نداره
    اما واقعیت اینه که نمیدونم باور کنید نمیدونم احساسم اینه که اگه نگم نمیدونم شاید درست نباشه به هر حال اون قراره (اون منظور همسر ایندمه) زنم بشه و فکر میکنم باید همه چیزو بش بگم
    دوستای خوبم من از شما خواهش دارم که منو تو این مورد راهنمایی کنید
    با اینمسعله که نیازی نیست از این رابطه به زنم چیزی بگم یا سر بسته بخوام جوابشو بدم مشکل دار م نمیتونم درکش کنم
    نمیدونم شاید به خاطر اطلاعات کمم با توجه به سن کمم در مورد ازدواجه از تون کمک میخوام
    مرسی از همتون

  17. 2 کاربران زیر از arash1260 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 92
    آخرين نوشته: 10-13-2019, 10:54 AM
  2. اینگونه از دوست پسر یا دوست دختر خود ببرید!!!
    توسط saeed021 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 02-01-2017, 10:12 PM
  3. آینده ازدواج دوست دختر و دوست پسر
    توسط محمدزاده در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 02-29-2016, 04:26 PM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-28-2015, 01:31 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

21، من، کمک، به،

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد