نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: بیان خواستگاری یا نه؟

989
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15801
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    بیان خواستگاری یا نه؟

    من دختری 25 ساله هستم که فوق لیسانس دارم الآن 7 سالی هست که با پسری دوس هستم که 1 سال از خودم بزرگتره لیسانس شو گرفته خدمتم رفته مغازه عکاسی هم داره از دو سال پیش می خواست بیاد خواستگاری که من با خانوادم مطرح کردم اما اصلا با رفتار خوبی مواجه نشدیم یعنی خانوادم از بازاری بودنش و یکم مسائل مالی ایراد گرفتن و بهانه الکی آوردن و خواستن صبر کنیم تا شرایط بهتر شه و خوارم که بزرگتر از من هست ازدواج کنه الان خواهرم ازدواج کرده تو این مدت باز یک سال بعد از مطرح کردن اولیه موضوع با مادر و خواهرش آمدن خانه ما اما مادرم بها گفتن اینکه ما درگیر مراسم خواهرش هستیم و سرمون شلوغه باعث شد که مادرش اصلا صحبتی از خواستگاری و پسرش نزنه یک جورایی فقط دیدن بود البته بعذ زنگ زدن که قرار خواستگاری بذارن که پدرم خواست باهاش اول صحبت مردونه داشته باشه ناگفته نباشه که نزدیک به 8 ماه با بابام در یک محل هم کار می کرد پدرم باهاش صحبت کرد و اکی داد اما بخاطر مراسم خواهرم ما صبر کردیم که به حانوادم فشار نیاد چون 1 ماه قبل عروسی خواهرم بود الان 2 ماهی گذشته از عروسی خواهرم و میخوان بیان جلو اما حس میکنم خواندم از رو اجبار اینکه چون ما دوستیم طولانی مدت قبول کردن هیچ اشتیاقی ندارن حتی اصلا دربارش سوال نمیپرسن که چرا دیگه نیومدن مادرم فقط وقتی صحبتشو بکنم میگه نمیخوای صبر کنی یکی بهتر بیاد؟ مطمئنی؟ تو زندگی آیندت با این وضع مالی چطور میخوای زندگی کنی پشیمون میشی
    همشش ته دلمو خالی میکنن می ترسونن در صورتیکه ما به شناخت کافی ار هم رسیدیم کاری می کنن که از انتخاب نامطمئن میشم باعث میشه که مدام بهش فشار بیارم ایراد بگیرم ازش
    نمیدونم چی کار کنم همش میترسم از اینکه فامیلا پی بگن اینکه خانوادم دوس ندارن نگاهاشون آدم دلسرد میکنه نمیدونم بازم صبر کنیم یا نه

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بیان خواستگاری یا نه؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ati.n نمایش پست ها
    من دختری 25 ساله هستم که فوق لیسانس دارم الآن 7 سالی هست که با پسری دوس هستم که 1 سال از خودم بزرگتره لیسانس شو گرفته خدمتم رفته مغازه عکاسی هم داره از دو سال پیش می خواست بیاد خواستگاری که من با خانوادم مطرح کردم اما اصلا با رفتار خوبی مواجه نشدیم یعنی خانوادم از بازاری بودنش و یکم مسائل مالی ایراد گرفتن و بهانه الکی آوردن و خواستن صبر کنیم تا شرایط بهتر شه و خوارم که بزرگتر از من هست ازدواج کنه الان خواهرم ازدواج کرده تو این مدت باز یک سال بعد از مطرح کردن اولیه موضوع با مادر و خواهرش آمدن خانه ما اما مادرم بها گفتن اینکه ما درگیر مراسم خواهرش هستیم و سرمون شلوغه باعث شد که مادرش اصلا صحبتی از خواستگاری و پسرش نزنه یک جورایی فقط دیدن بود البته بعذ زنگ زدن که قرار خواستگاری بذارن که پدرم خواست باهاش اول صحبت مردونه داشته باشه ناگفته نباشه که نزدیک به 8 ماه با بابام در یک محل هم کار می کرد پدرم باهاش صحبت کرد و اکی داد اما بخاطر مراسم خواهرم ما صبر کردیم که به حانوادم فشار نیاد چون 1 ماه قبل عروسی خواهرم بود الان 2 ماهی گذشته از عروسی خواهرم و میخوان بیان جلو اما حس میکنم خواندم از رو اجبار اینکه چون ما دوستیم طولانی مدت قبول کردن هیچ اشتیاقی ندارن حتی اصلا دربارش سوال نمیپرسن که چرا دیگه نیومدن مادرم فقط وقتی صحبتشو بکنم میگه نمیخوای صبر کنی یکی بهتر بیاد؟ مطمئنی؟ تو زندگی آیندت با این وضع مالی چطور میخوای زندگی کنی پشیمون میشی
    همشش ته دلمو خالی میکنن می ترسونن در صورتیکه ما به شناخت کافی ار هم رسیدیم کاری می کنن که از انتخاب نامطمئن میشم باعث میشه که مدام بهش فشار بیارم ایراد بگیرم ازش
    نمیدونم چی کار کنم همش میترسم از اینکه فامیلا پی بگن اینکه خانوادم دوس ندارن نگاهاشون آدم دلسرد میکنه نمیدونم بازم صبر کنیم یا نه

    دوست عزیز بهتره اول از همه مواضع خودتون رو با خانواده مشخص کنید تا اگر مراجعه ای برای خواستگاری شد با مخالفتی صورت نگیره

    پس بهتره صبور باشید و صبر کنید تا این تب و تاب مراسم از بین بره

    با پدر و مادرتون در فرصتی مناسب صحبت کنید و نظرتون رو در این مورد بیان کنید وبهشون فرصت بدید تا فکر کنن و نظر قطعیشون رو بدن

    بعد میتونید برای خواستگاری از پسر بخوای که اقدام کنه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 5 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بیان خواستگاری یا نه؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ati.n نمایش پست ها
    من دختری 25 ساله هستم که فوق لیسانس دارم الآن 7 سالی هست که با پسری دوس هستم که 1 سال از خودم بزرگتره لیسانس شو گرفته خدمتم رفته مغازه عکاسی هم داره از دو سال پیش می خواست بیاد خواستگاری که من با خانوادم مطرح کردم اما اصلا با رفتار خوبی مواجه نشدیم یعنی خانوادم از بازاری بودنش و یکم مسائل مالی ایراد گرفتن و بهانه الکی آوردن و خواستن صبر کنیم تا شرایط بهتر شه و خوارم که بزرگتر از من هس...........
    نمیدونم چی کار کنم همش میترسم از اینکه فامیلا پی بگن اینکه خانوادم دوس ندارن نگاهاشون آدم دلسرد میکنه نمیدونم بازم صبر کنیم یا نه
    سلام
    فقط اینطور فکر نکن که مادرت داره ته دلت رو خالی می کنه، اون می خواد برای ازدواج چشمهات باز باشه.
    در ضمن من حس می کنم که شما قاطعیت در انتخابتون ندارید و دنبال تایید دیگران هستید، خب در این صورت بهتره که با افراد خانواده به خصوص پدر و مادر مشورت و همفکری بیشتری داشته باشید.
    امضای ایشان


  5. 5 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15801
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بیان خواستگاری یا نه؟

    دقیقا دوس دارم همه راضی باشن تایید کنن در کل دختری با. اعتماد به نفس پایین هستم تا کسی حرفی بزنه زود خودمو میبازم
    یه ترسی از ازدواج دارم میترسم اما از انتخابم مطمئنم. از بودنش باهاش پشیمون نیستم

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15431
    نوشته ها
    1,975
    تشکـر
    1,705
    تشکر شده 2,460 بار در 1,195 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بیان خواستگاری یا نه؟

    دوست عزیزم منم حرف دوستان رو قبول میکنم
    واینکه ب اون اطمینان رسیدین و بهشون اعتماد دارین ، دیگه نباید دلسردنباشین
    امضای ایشان
    من ریشه های تو را دریافته ام

    با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

    و دستهایت با دستان من آشناست

    در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

    و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

    زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد