نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: خلـاقیت و حـل مشکـلـات

882
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    خلـاقیت و حـل مشکـلـات

    «حل خلاقانه مشکل» عبارتی است که در توصیفات شغلی و مرور عملکرد کاری افراد، زیاد دیده می شود.

    هر شرکتی به دنبال استخدام کارمندی است که چنین قابلیتی داشته باشد؛ چه موقع استخدام و چه زمانی که سعی می کنید ارزش های خود را برای گرفتن ارتقای شغلی به مدیرتان ثابت کنید. اما واقعیت این است که همه نمی توانند استیو جابز یا ریچاد برنسون باشند.


    مری آن گونتین، از شرکای شرکت مشاوره مدیریتی OI پارتنرز، می گوید «نگران این موضوع نباشید. بسیاری از افراد به اشتباه فکر می کنند که خلاقیت امری ذاتی است که برخی از آن برخوردارند و برخی دیگر نه. خلاقیت با افراد زاده نمی شود، بلکه در انسان ساخته می شود. خلاقیت پیامد تمایل انسان به خلاق بودن است و موجب تسکین این گونه افراد می شود.»


    خلاق بودن فقط کشیدن نقاشی روی بوم یا اختراع اولیه یک محصول نیست، به معنی ایجاد ایده های خوب یا به تعبیر ساده تر خلق روش هایی برای توسعه سیستم موجود است.

    گونتین معتقد است توانایی حل خلاقانه و مشارکتی مشکلات، مهارتی کلیدی برای مدیران متوسطی است که به دنبال رشد در داخل سازمان شان هستند. او پیشنهاد می کند که افراد و تیم ها برای مواجه شدن با مشکلات و حل آنها باید از فرآیند چند مرحله ای زیر استفاده کنند که این فرآیند را از کتاب «ذهن خلاق شما»، نوشته شلی کارسون برداشته است.
    رییس شما خواسته یک استراتژی فروش جدید طراحی کنید یا کارمندان شما شکایت کرده اند که سیستم موجود برای به اشتراک گذاشتن فایل های کامپیوتری، کارآمد نیست.

    ابتدا، اطلاعات لازم را جمع کنید. می توانید با افرادی در بخش های دیگر مشورت کنید و از آنها بپرسید چنین مشکلی را چگونه حل می کنند یا در اینترنت در این مورد اطلاعات بگیرید و ببینید چه منابعی برای کمک به شما وجود دارند.


    سپس به قول گونتین «وارد دنیای درونی خود شوید.» یعنی ذهنتان را روی مشکل متمرکز کنید. پس از آن، با دیگر سهام داران شرکت جلسه ای بگذارید تا ایده های مختلف را رد و بدل کنید.


    اگر به عنوان یک مدیر می خواهید مشکلی را حل کنید، نقش شما در ارائه راه حل کمتر است و بیشتر باید شرایط را برای دیگران تسهیل کنید تا ایده هایشان را ابراز کنند. به گفته گونتین، تبادل ایده در جلسات معمولا به درستی صورت نمی گیرد، چون به افراد وقت کمی داده می شود تا در مورد مساله مورد نظر خوب فکر کنند و ایده مناسبی به ذهنشان برسد. معمولا کارمندان به جلسه ای فرا خوانده می شوند و از آنها خواسته می شود ایده هایشان را مطرح کنند. ایده ها روی وایت بورد نوشته می شوند و تشریح می شوند، اما در چنین شرایطی اصولا ایده قابل اجرایی مطرح نمی شود.

    در عوض، باید به افراد مدتی وقت بدهید تا در مورد مشکل مورد نظر فکر کنند و برای حل آن دو یا سه ایده به صورت کتبی تحویل دهند. ایده ها را بدون ذکر نام افراد جمع آوری کنید و سپس آنها را یکی یکی به بحث بگذارید. چون این بخش از فرآیند بدون نام است، افراد می توانند بدون خجالت و قضاوت شخصی نظر بدهند.

    در نهایت، هنگام ارزیابی راه حل های ممکن، با توجه به منابع موجود و فرهنگ سازمان، واقع بینانه ترین راه را انتخاب کنید.


    گونتین معتقد است که پیگیری این مراحل برای ایجاد تغییرات مثبت در شرکت تان، تاثیرگذاری مدیریت شما را اثبات می کنند، چون نشان می دهد در عین حال که از ایده های دیگران استفاده می کنید، توانایی انتخاب بهترین و کارآترین ایده را هم دارید.



    منبـــــع : Wall Street Journal


    "مترجم مریم رضایی"

    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    هفت مانع حركت خلاقانة خود را بشناسید

    «مشغول بودن همیشه به معنی مفید بودن نیست، کار واقعی وقتی مشخص می‌شود که نتیجۀ خوبی بدهد و برای گرفتن نتیجۀ خوب چیزهایی از قبیل برنامه‌ریزی، هماهنگی، ذکاوت، شجاعت و … لازم است. با تظاهر کردن چیزی درست نمی‌شود.» (ادیسون)

    آیا تا به حال در شرایطی بوده‌اید که به خودتان بگویید «من هر چقدر تلاش کنم باز هم مؤفق نخواهم شد؟» وقتی همیشه با وجود تلاش فراوان شکست بخورید یعنی یک جای کارتان از ریشه خراب است. یکی از این «جاهای کار» قوۀ خلاقیت است! اگر در هر کاری هیچ خلاقیتی از خود نشان ندهید در آن کار مؤفق نخواهید بود.
    هر عنوانی که داشته باشید، در کارتان به خلاقیت نیاز دارید. پس منتظر معجزه نباشید و از همین حالا با همین مطلب دوران خلاقیت و موفقیت در زندگی‌تان را شروع کنید، روی علّت‌های زیر دقیق فکر کنید. هر کدام که راجع به شما صادق است را به خاطر بسپارید و در طیّ زمان مرحله به مرحله راه‌حل‌های آن را کشف کرده و سعی کنید حلّش کنید:



    مانع ۱: شما به کار خود علاقه ندارید.
    این مشکل را خیلی از افراد دارند. همیشه دوست داشته‌اید طراح اتومبیل شوید اما چشم به هم زده‌اید و می‌بینید آن‌چه دارید فوق‌لیسانس مهندسی نساجی است و نزدیک سی سال سن!
    خوب در این شرایط نمی‌شود انتظار داشت شما صبح به صبح با ایده‌های نابی در رابطه با نساجی از خواب برخیزید و با شوق و ذوق سر کار روید. از من انتظار نداشته باشید راه‌حل دقیق را جلوی پای شما بگذارم چون هیچ‌کس به خوبی خودتان نمی‌تواند برای آینده تصمیم‌گیری کند اما در این حد بگویم که یا باید سراغ طراحی اتومبیل بروید یا باید به نساجی علاقه‌مند شوید.


    «من حتّی یک روز هم در زندگی‌ام کار نکردم ، آنها همه‌اش تفریح بود.» (ادیسون)



    مانع ۲: شما امور مهم از غیرمهم را به خوبی تشخیص نمی‌دهید.
    در این رابطه قبلاً یک بار بحث کرده‌ایم. مشغول بودن به معنی مفید بودن نیست. این‌که شما از شش صبح تا نه شب سر کار هستید تضمینی برای موفقیت شما نیست. وقتی ساعت کاری‌تان به بحث راجع به فوتبال و ناهار و نماز و جوک و اسم.ام.اس و بلوتوث و … خلاصه می‌شود، نتیجه هم مشخص است. موقعی انتظار نتیجۀ خوب داشته باشید که واقعاً کار کنید. حتّی اگر یک ساعت کار مفید انجام دهید نتیجۀ آن را خواهید دید اما صرفاً سر کار رفتن نتیجۀ خوب به همراه نخواهد داشت.

    «مشغول بودن همیشه به معنی مفید بودن نیست، کار واقعی وقتی مشخص می‌شود که نتیجۀ خوبی بدهد و برای گرفتن نتیجۀ خوب چیزهایی از قبیل برنامه‌ریزی، هماهنگی، ذکاوت، شجاعت و … لازم است. با تظاهر کردن چیزی درست نمی‌شود.» (ادیسون)



    مانع ۳: شما خیلی زود دلسرد می‌شوید.
    امروز با شوق و ذوق راجع به ایدۀ جدیدتان با همه بحث می‌کنید و فردا به همه می‌گویید «ایدۀ مسخره‌ای بود فایده نداشت، یه فکر دیگه کردم و ...»
    در این حالت یا راه درست فکر کردن و تصمیم گرفتن را بلد نیستید یا زود دلسرد می‌شوید. به جای این‌که هر روز یک ایدۀ جدید بدهید ماهی یک ایده را عملی کنید. از میان فکرهای‌تان بهترین را انتخاب کنید و روی آن وقت بگذارید و با پشتکار جلو بروید.

    «من هزاران بار شکست نخوردم! بلکه هزاران راهی را یاد گرفتم که به درست شدن یک لامپ ختم نمی‌شد.» (ادیسون)



    مانع ۴: شما اشتباهات خود را زود فراموش می‌کنید.
    همۀ ما اشتباه می‌کنیم، هیچ شک و ایرادی هم به این وارد نیست و این کاملاً طبیعت انسان است. اما اینکه هر دفعه اشتباه قبلی‌تان را از یاد ببرید و دوباره آن را تکرار کنید به هیچ‌وجه قابل قبول نیست. وقتی اشتباهی می‌کنید به خود بگویید این برایم درس خوبی شد که دیگر هرگز این اشتباه را تکرار نکنم و این را به خاطر بسپارید.


    مانع ۵: شما به کار کردن عادت ندارید.
    اگر همیشه عادت داشته‌اید از نه صبح تا پنج عصر بنشینید پشت میز و امضاء یا مهر بزنید انتظار نداشته باشید در کار جدیدتان خلاقیت فوق‌العاده‌ای داشته باشید. یک شبه هیچ‌چیز عوض نخواهد شد. پس فقط به کاری که می‌کنید ایمان داشته باشید و با پشتکار و صبر جلو بروید.

    «صبر و شکیبایی کلید موفقیت است. فقط باید به آن ایمان داشته باشید.» (ادیسون)


    مانع ۶: شما وقفۀ زیادی بین کارها می‌اندازید.
    اصلاً و ابداً مشکلی با یک استراحت و تفریح به موقع نیست اما باید همیشه به یاد داشته باشید چه موقع هر چیزی کافی است و برای انجام دادن آن چه به نفع‌تان است اراده داشته باشید.


    مانع ۷: شما سبک زندگی ناسالمی دارید.
    Lifestyle یا «سبک زندگی» و Healthy یا «سالم» از جمله کلماتی است که ایرانی‌ها عموماً به کار نمی‌برند و حتّی یه جورایی معادل دقیقی هم برای آنها در فارسی نداریم چون معنی‌ای که Lifestyle یا Healthy در انگلیسی می‌دهد عیناً همان مفهوم در کلمات «سبک زندگی» و «سالم» را نمی‌رساند.
    منظورم اینجا از سبک زندگی ناسالم چیه؟ این که شب مسواک نزده (باور کنید!) جلوی تلویزیون روشن خوابتان ببره و صبح با صدای زنگ وحشتناک ساعت‌تان از خواب بپرید و صبحانه نخورده در حالی که لی‌لی‌کنان در حالی که سعی دارید همین طور که می‌دوید بند کفشتان را هم ببندید از خانه بیرون بزنید! باور بکنید یا نه «سبک زندگی» یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت شماست. پس به زندگی‌تان نظم و ترتیب دهید و آن را درست مدیریت کنید.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    همـه چیز در مورد خلـاقیت

    هرقدر فرد دانش، مهارت و ممارست بیشتری داشته و از حافظه قوی‌تری بهره‌مند بوده و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را از ابعاد متنوع‌‌تری دارا باشد، احتمال بیشتری دارد که «خلاق» باشد.

    خلاق یکی از اسامی خداوند است و به معنی بسیار خلق‌کننده، آفریننده، آفریدگار و… در لغت‌نامه دهخدا معنا شده است. در اصطلاح، خلاق به کسی می‌گویند که در موقعیت‌های لازم و ضروری، در برخورد با مسائل، راه‌حل‌هایی مؤثر و کاربردی برای حل مسائل و رفع موانع ارائه می‌کند.

    امروزه بازار خلاقیت خیلی گرم است و افراد زیادی پیدا می‌شوند که ادعای خلاقیت دارند ولی آیا همه آنها طبق ادعایی که می‌کنند خلاق هستند؟
    از کجا بفهمیم چه کسی خلاق است؟ نشانه‌های یک فرد خلاق چیست؟ اگر بخواهیم خلاق باشیم چگونه باید باشیم؟
    از دیدگاهی، نخستین گام‌ها برای شناخت نحوه بازیابی خلاقیت، شناسایی خصوصیات افراد خلاق و درک چگونگی زندگی آنها می‌تواند باشد. بدین صورت که با دریافت این شناخت، خواهیم دانست که چه خصوصیات و ویژگی‌هایی را باید در خود احیا ساخته و از آنها مراقبت کنیم تا از این طریق خلاقیت‌مان در روند احیای مجدد قرار گیرد. با فهم این شاخصه‌ها و مراقبت از آنها در جریان زندگی روزمره بستر و مقدمات تجلی خلاقیت‌مان فراهم خواهد شد.
    اما شاید پرداختن به این که چه کسی خلاق است و به چه کسی نباید خلاق گفت، کار چندان ساده‌ای نباشد، از آن جهت که، پاسخ‌گویی به این سؤال، ارتباطی مستقیم به تعریفی دارد که از خلاقیت می‌پذیریم. تعاریف مطرح شده برای خلاقیت متفاوت و گوناگون و گاهی ضد و نقیض است و معیارهای شناخت افراد خلاق و در نتیجه تعریف کیستی فرد خلاق را متغییر می‌سازد؛ با این حال در این‌جا سعی شده است آنچه را که اکثر صاحب‌نظران و محققان (درزمینه خلاقیت) مطرح کرده‌اند، عرض کنیم.



    خلاق یعنی چه؟

    خلاق یکی از اسامی خداوند است و به معنی بسیار خلق‌کننده، آفریننده، آفریدگار و… در لغت‌نامه دهخدا معنا شده است. در اصطلاح، خلاق به کسی می‌گویند که در موقعیت‌های لازم و ضروری، در برخورد با مسائل، راه‌حل‌هایی مؤثر و کاربردی برای حل مسائل و رفع موانع ارائه می‌کند. عده‌ای پا را فراتر نهاده و چنین عقیده دارند که فرد خلاق نه‌تنها در موقعیت‌های مختلف، ایده ارائه می‌کند بلکه خود آستین‌ها را بالا زده و تا عملی شدن ایده‌اش کار را پیگیری می‌کند. عده‌ای نیز چون «رابرت ویزبرگ» از آن جهت که خلاقیت را کاری عادی و روزمره تعریف می‌کنند، عقیده دارند که همگان در هر لحظه در حال خلاقیت‌اند و در نتیجه هر کسی شایسته لقب خلاق است و مسئله را این می‌دانند که کسی فعلاً به خلاقیت آنها پی نبرده است.
    مثالی از این مورد، افراد خلاقی‌اند که در طی زندگی خود کسی آنها را نشناخت و پس از مرگشان تازه به خلاق بودن آنها پی بردند؛ از جمله وانگوگ، نقاش بزرگ که در فقر و گمنامی مرد. وی را بعدها بنیانگذار سبک اکسپرسیونیسم دانستند و آثار وی، به‌عنوان آثاری خلاق و گرانبها به شمار آمد. ولی در زمان حیاتش، کسی وی را خلاق ندانست و به قابلیت‌های هنری او توجه چندانی نشان نداد.
    عبور روزمره ما از خیابان مثال دیگری در تایید این موضوع است که هر کسی را می‌توان خلاق دانست. این پندار براساس این تعریف خلاقیت است که: «خلاقیت کاری است نو که تا به حال کسی آن‌را انجام نداده است.» تصور کنند از خیابانی شلوغ عبور می‌کنید و ماشین‌ها در حال حرکت هستند. کاری که شما انجام می‌دهید هیچ‌کس تابه‌حال در جهان انجام نداده است و انجام هم نخواهد داد و حتی اگر شما دست کسی را بگیرید و با هم از خیابان عبور کنید باز هم هیچ‌کدام مانند هم عبور نمی‌کنید.
    توضیح اینکه، هیچ‌گاه ماشین‌هایی که در حال عبور از خیابان‌اند یک وضعیت توزیع ثابتی ندارند و ثانیاً هیچ دونفری به صورت یکسان از خیابان عبور نمی‌کنند (مکث‌ها و شروع به حرکت‌های آنها با هم متفاوت است). این، مثال قابل تعمقی است که سؤالی را برمی‌انگیزد و آن این که اگر همه ما خلاقیم و دائم در حال خلاقیت، پس چرا خلاقیت عده‌ای به چشم می‌آید و خلاقیت عده‌ای دیگر خیر؟ عده‌ای عنوان «خلاق» را می‌گیرند و مورد تشویق و توجهند و عده‌ای دیگر خیر؟ پاسخ شاید این است که برای درک خلاقیت و شناخت فرد خلاق، باید جامعه و مردم، خلاق‌شناس و پذیرنده خلاقیت باشند؛ باید نگاه «خلاق‌بین» پیدا کنند. مردم خلاقیت‌هایی را که برایشان قابل درک و فهم است، مورد تشویق قرار می‌دهند و نه غیر آن را. در این نگاه هر چه اعمالی که فرد انجام می‌دهد عام‌المنفعه‌تر شده، به‌گرفتن عنوان «خلاق» نزدیک‌تر می‌شود؛ (البته این تنها یکی از عوامل است.)
    براساس نظریه‌ای دیگر، عده‌ای بر این عقیده‌اند که هرقدر فرد دانش، مهارت و ممارست بیشتری داشته و از حافظه قوی‌تری بهره‌مند بوده و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را از ابعاد متنوع‌‌تری دارا باشد، احتمال بیشتری دارد که «خلاق» باشد. اکثر صاحب‌نظران در زمینه خلاقیت با این فهرست صفات موافق بوده و آن را معیاری برای اعطای لقب «خلاق» به فرد می‌‌‌دانند؛ تقریباً تمام کسانی که برای خلاقیت فرمول ارائه می‌کنند.




    صفات یک فرد خلاق

    از دیگر صفاتی که برای افراد خلاق برمی‌شمرند و اکثر صاحب‌نظران با آن موافقند عبارتنداز:
    (۱) داشتن تخیل قوی
    (۲) کنجکاوی فراوان
    (۳) دقت خاص (دقت به مواردی که دیگران به آنها توجه ندارند)
    (۴) توانایی نوع دیگر دیدن مسائل و موضوعات
    (۵) شوخ طبعی و بذله‌گویی (به‌طور کلی دارای شخصیت غیرمتعارف و غیررسمی)
    (۶) توجه به زمان و وقت‌شناسی
    (۷) اعتماد به نفس بالا و وقار
    (۸) خودانگیختگی
    (۹) داشتن تفکر شهودی
    (۱۰) داشتن طرزفکر انتقادی
    (۱۱) نوعی شجاعت خاص در بیان آرا و نظرات خود و دفاع از آنها
    (۱۲) پذیرنده و یادگیرنده (عاشق و آماده یادگیری و دریافت از درون بیرون)




    هرقدر نشانه‌های بیشتری از موارد یاد شده در فرد مشاهده شود، احتمال بروز خلاقیت در وی بیشتر خواهد بود. این موارد درواقع همان عوامل سنجش میزان خلاقیت افراد است.
    مکانیزم‌هایی که برای سنجش میزان خلاق بودن، از آنها یاد می‌شود، درواقع مکانیزم‌هایی هستند که از طریق آنها میزان حضور و فعال بودن این ویژگی‌ها بررسی می‌شوند. البته باید دقت کرد چنان‌که بیان شد حضور این عوامل و خصوصیات در فرد تنها احتمال بروز خلاقیت توسط وی را افزایش می‌دهد و وجود اینها دلیل بروز حتمی خلاقیت در اشخاص نیست. به هر حال همیشه استثناء وجود دارد و ممکن است بعضی از افراد خلاق این خصوصیات را نداشته باشند. شاید به هیچ‌وجه نتوان قبل از آن که فرد در عمل، خلاقیتی را به‌خرج دهد گفت که وی خلاق هست یا نیست، تنها می‌توان با مشاهده حضور یا عدم حضور خصوصیات افراد خلاق در وی حدس زد که احتمال بروز خلاقیت از او زیاد است یا کم.


    نظرات متفاوت

    در اینجا سؤالی مطرح می‌شود و آن اینکه آیا خلاقیت، سبب بروز خصوصیات در افراد خلاق می‌شود یا این خصوصیات سبب خلاقیت می‌شوند؟
    جواب به این سؤال مشکل و شاید غیر ممکن است. شاید بتوان گفت که خلاقیت و خصوصیات یاد شده لازم و ملزوم یا علت و معلول یکدیگرند و تفکیک‌ناپذیر هستند.
    باوجود کلیه خصوصیاتی که برای فرد خلاق برشمرده شد، ویژگی‌های دیگری هم به آنها اطلاق شده است: «خلاق کسی است که از بینش برخوردار است. او آنچه را که هیچ‌کس تا به حال ندیده و نشنیده می‌بیند و می‌شنود و به هستی ارائه می‌کند. از نظر وی خلاق درواقع کسی است که از خود چیزی ندارد و مجرایی بیش نیست. او نه در گذشته زندگی می‌کند و نه برای آینده. او فقط در لحظه و برای این لحظه زندگی می‌کند. این لحظه همه چیز است. او فردی است خودانگیخته. فرد خلاق باورهای زیادی را یدک نمی‌کشد او فقط حامل تجربه‌های خویش است. فرد خلاق نمی‌تواند راه رفته را طی کند بلکه باید خود، در میان جنگل‌های انبوه زندگی راه را بیابد؛ باید تنها گذر کند… کسی که چنین زندگی می‌کند هر لحظه در حال خلق خواهد بود و این همان معنی واژه خلاق است.
    به هر حال نظرات گوناگونی در مورد اینکه به چه کسی می‌توان «خلاق» گفت وجود دارد که در بیشتر موارد جای تأمل دارند و اینجا به‌اندازه مجال، به معدودی از آنها پرداختیم. در پایان به ذکر چندین خصوصیت رفتاری افراد خلاق در زندگی روزمره اشاره می‌کنیم. آگاهی از این حالات می‌تواند به مدیران و مسئولان در شناسایی پرسنل خلاق و به اولیاء و مربیان در شناسایی کودکان و افراد خلاق کمک کند تا در صورت مشاهده این عوامل، این افراد را تحت توجه ویژه‌ قرار دهند

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    تکنیک های خلاقیت و نوآوری

    خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بی بهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای بر انگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند.

    به عبارت دیگر هر یک از تکنیک های خلاقیت، مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت می کنند. این تکنیک ها فردی و گروهی می باشند که تکنیک های فردی شامل: توهم خلاق و DOIT و تکنیک های گروهی شامل طوفان فکری، دلفی، سینکتیکس و تکنیک های مشترک شامل اسکمپر، در هم شکستن مفروضات، چرا، مورفولوژیک است. محور اصلی تمام این روش ها و تکنیک ها، شکستن قالب های ذهنی است.
    تکنیک طوفان ذهنی:
    طوفان ذهنی که یکی از شیوه های برگزاری جلسات و مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایده ها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال 1938 توسط الکس اس اسبورن ابداع شد. این واژه هم اکنون در واژه نامه بین المللی وبستر اینگونه تعریف می شود: اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی می کوشند راه حلی برای یک مسئله به خصوص با انباشتن تمام ایده هایی که به طور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه می شود بیابند.
    تفاوت های طوفان ذهنی فردی و گروهی:
    طوفان ذهنی فردی با تولید طیف گسترده تری از ایده ها همراه است و کمتر منجر به ایده هایی کارا و عملی می شود. نکته ی جالب توجه این است که فرد به هنگام انزوا از گروه دیگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هیچ گونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایده ها آزاد می باشد. اما مزیت طوفان گروهی این است که مشکلات ایده ی فرد به وسیله تجربه و خلاقیت افراد دیگر حل می شود و از بین می رود. اگر بخواهیم نتیجه مطلوب تری از طوفان ذهنی داشته باشیم می توانیم این دو نوع طوفان ذهنی را ترکیب کنیم.
    تکنیک "چرا؟":
    تکنیک "چرا" دقیقا مثل چراهای مکرر کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین می پرسند. اما با این تفاوت که در بزرگسالی باید یاد گرفته هایمان را زیر سوال ببریم سادگی این تکنیک باعث شده است، بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند و این تکنیک برای ایده یابی و ایده پردازی به کار می رود. به عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسئله می توان از این تکنیک استفاده کرد. بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک می کند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشن تر مشخص کنیم و در فرآیند آن به ایده های جدیدی دست یابیم.
    تکنیک توهم خلاق:
    خیلی اوقات آنچه را که فکر می کنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیت ها با پنج حس انسان درک می شوند. چیزهایی که چشم می بیند و طوری که مغز آن را تفسیر می کند باعث این خطا می شود. چشم می بیند، اما وظیفه ی ذهن چیز دیگری است. کار ذهن مرتب کردن، دسته بندی و قابل فهم کردن جرقه هایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد می کند بنابراین تصاویری که در ذهن است، کپی مستقیم اشیاء نیست بلکه کدهای خلاصه ای است که از طریق شبکه ی عصبی مغز می رسد. منظور و هدف این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه کرده تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکاف های موجود در بافت های عصبی، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد.
    تکنیک پی. ام.آی (P.M.I):
    یکی از ارزش های این تکنیک آن است که انسان را مجبور می سازد تا دقایقی بر خلاف قالب های ذهنی اش تفکر کند و به مرور نسبت به قالب های ذهنی خود آگاه تر و مسلط تر شود، لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا می کند. نام این تکنیک بر گرفته از حروف اول سه کلمه به معنی افزودن، کاستن و جالب می باشد. روش کار چنین است که ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نکات منفی و نهایتا به نکات جالب و تازه ی آن که نه مثبت است و نه منفی، معطوف می کند و در پایان نسبت به تهیه لیست نکات مثبت یا مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیت ها و نکات منفی موضوع و لیست نکات جالب و تازه ی موضوع اقدام می کند. یکی از مهم ترین کاربردهای این تکنیک زمانی است که نسبت به یک قضیه اطمینان داریم نه مواردی که نسبت به آن شک و ابهام داریم. به عبارت دیگر هر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوش بین باشیم استفاده از این تکنیک کار گشاتر و اثر بخش تر خواهد بود. برای یافتن نکات جالب کافی است که جمله ی ((چقدر جالب می شود اگر......)) را کامل کنیم.
    تکنیک DO IT:
    نام این تکنیک از حروف اول چهار کلمه ی Define به معنی تعریف کردن Open به معنی باز کردن Identify به معنی شناسایی Transform به معنی تبدیل کردن، تشکیل شده است. منظور از انتخاب این واژگان این است که برای حل مشکل لازم است ابتدا موضوع و مسئله را دقیق تعریف و مشخص نمود. و سپس ذهن را برای راه حل های مختلف باز نگه داشته تا بهترین راه حل شناسایی و در نهایت آن را به عمل تبدیل کرد.
    تکنیک شکوفه ی نیلوفر آبی:
    این تکنیک توسط یاسوآماتسومورا طراحی و ارائه شده است. طرح این ایده بر گرفته از شکوفه نیلو فر آبی می باشد بدین صورت که گلبرگ های شکوفه نیلوفر آبی به دور یک هسته مرکزی خوشه می زنند و از آن نقطه گسترش می یابند. با ایجاد پنجره هایی مشابه با پنجره های مورد استفاده در برنامه کامپیوتری، بخش هایی از یک تابلوی ایده را می توان به صورتی تقسیم بندی کرد که یک موضوع اصلی برای استخراج ایده در پنجره های جانبی، مورد استفاده قرار گیرد به نوبه خود مراکز مجموعه های جدید پنجره را تشکیل می دهد.
    تکنیک چه می شود اگر....؟
    به طور کلی برای خلاقیت باید فکر، از قالب های ذهنی، شرایط موجود، پیش فرض ها، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زوایای مختلف رویت و ایده های جدیدی را تداعی کند. بر همین اساس این تکنیک کمک شایانی به آزاد سازی فکر برای جمع آوری ایده های جدید می کند. در این روش توصیه می شود برای یافتن ایده های جدید از سوالات "چه می شود اگر...؟" استفاده کنید و آن را به قدری تکرار و تمرین کنید که برایتان یک عادت شود. از این تکنیک می توان برای یافتن افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع به خصوصی استفاده کرد،ضمن اینکه به عنوان یک تفریح یا شوخی و سرگرمی در همه ی اوقات قابل استفاده است.
    تکنیک اسکمپر SCAMPER:
    این تکنیک کاربرد اصلی آن بر پایه ایده یابی فردی طراحی شده است که می تواند به نحو بسیار اثر بخشی برای گروه ها نیز مفید باشد. هدف اصلی این تکنیک قدرت تصور است تا آن را در جهات و بعد مختلف وضروری به حرکت درآورد. این تحریک به وسیله یک سری سوالات تیپ و ایده بر انگیز صورت می گیرد که شخص در رابطه با مسئله مورد نظرش از خود سوال می کند و در نهایت با افزایش ایده ها، کیفیت ایده ها تضمین و ارتقاء می یابد. واژه SCAMPER از ابتدای حروف واژه های سوال برانگیز گرفته شده که در دستیابی ایده های نو بسیار موثر است.
    حرف S بر گرفته از کلمه Substitution به معنی جانشین سازی است
    حرف C بر گرفته از کلمه Combine به معنی ترکیب کردن است.
    حرف A بر گرفته از کلمه Adapt به معنی رفاه، سازگاری و تعدیل کردن است.
    حرف M بر گرفته از کلمه Maginfy به معنی بزرگ سازی است.
    حرف P بر گرفته از کلمه Put to other uses به معنی استفاده در سایر موارد است.
    حرف E بر گرفته از کلمه Ellimination به معنی حذف کردن است.
    حرف R بر گرفته از کلمه Reverse به معنی معکوس سازی است.
    تکنیک در هم شکستن مفروضات:
    یکی از موانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است که نا خودآگاه اجازه نمی دهد فکر در همه جهات به حرکت در آید بسیاری از مفروضات قبلی ممکن است در اصل همان زمانی که در ذهن ما ایجاد شده اند، غلط باشند، مثل خطر ناک بودن دوچرخه در ذهن کسی که خواب تصادف شدید با دوچرخه را دیده است. بسیاری از آنها به مرور زمان اعتبارشان را از دست داده اند یا بسیاری از آنها به دلیل تغییر شرایط بی اعتبار شده اند. اما مسئله این است که فرد متوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسئله نگاه می کند. از آنجائی که مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن می شوند و به عبارت دیگر چون آنها امری درونی هستند نمی توانیم آنها را به تنهایی فسخ یا از فکر خود جدا سازیم. مثل آن چاقو که نمی تواند دسته اش را ببرد. شناسایی مفروضات خود و دیگران، اولین قدم برای تغییر مفروضات است.
    تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک:
    تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک یا ریخت شناسانه که توسط فریتززویکی ابداع شد، فنی است که بر اساس آن پدیده ی مورد نظر از جهت ساختار کلی و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. به این منظور ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسایی و فهرست می کنیم. برای مثال اگر بخواهیم در مورد بازاریابی یک کالا راه های جدید و بدیعی بیابیم ابتدا باید ابعاد مختلف کالا مثل شکل ظاهری، کاربردهای آن، خواص و فواید آن، وضعیت مشتریان و بازار کالا تبیین و تدوین نمائیم. در این مرحله بایستی سعی کرد ابعاد کالا را بیشتر مشخص کرد. برای اینکه بتوان ابعاد یک موضوع و اجزای متشکله (متغیرهای) آن را با یکدیگر مقایسه و مرتبط نمود، می توان ابعاد اصلی و اجزای آنها را بر روی دایره ای متحد المرکز نوشته و با چرخاندن دایره های مختلف، ابعاد و اجزای آنها را با هم مقایسه و ارتباط آنها را حدس زد.
    تکنیک دلفی:
    این تکنیک در سال 1964 توسط داکلی و هلمر معرفی شد. بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است با این تفاوت که افراد هیچ گاه به صورت گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمی شوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمی دهد. اساس و فلسفه این تکنیک این است که افراد در تکنیک طوفان فکری به علت شرم و خجالت نمی توانستند بعضی از ایده هایشان را مطرح نمایند، لذا در این روش افراد به صورت کلامی و رو در رو درگیر بحث نمی شوند. بلکه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام می کند و سپس هریک از افراد به طور جداگانه ایده هایشان را به صورت کتبی (حتی می تواند بدون ذکر نام باشد) برای رئیس گروه ارسال می کنند. سپس رئیس گروه تمام ایده های پیشنهادی را برای تک تک اعضا ارسال می کند و از آنها می خواهد که نسبت به ایده های پیشنهادی دیگران فکر کنند و اگر ایده ی جدیدی به نظرشان می رسد به آنها اضافه کنند. این عمل چندین بار تکرار می شود تا درنهایت اتفاق آرا به دست آید. فن دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه ی قضاوت های بی نام چند نوبتی اعضا ی یک تیم در باره تصمیم یا مسئله می شود.
    چه موقع از فن دلفی استفاده می شود ؟
    1- هنگامی که می خواهید نظر اعضای یک تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنکه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود.
    2- هنگامی که اعضای یک تیم در یک جا مستقر نباشند.
    3- زمانی که لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی که می گیرند و عواقب آن به طور کامل آگاه و مسئول باشند.
    4- هنگامی که حضور چهره های بالادست و فشار همتایان بر تصمیم گیری اثر می گذارد.
    تکنیک استخوان ماهی Fishbone Diagram (علت و معلول):
    یکی از روش های بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است. نمودار استخوان ماهی که گاهی به آن نمودار ایشیکاوا نیز می گویند توسط پرفسور کائور ایشکاوا از دانشگاه توکیو طراحی شد. هدف اصلی این تکنیک، شناسایی و تهیه فهرستی از کلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است. این تکنیک در درجه اول یک تکنیک گروهی شناسایی مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده است.

    تکنیک باز گشت به مشتری:
    می توانیم با روی برگرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازار یابی، رابطه بین فعالیت های خود و مشتریان را به لحاظ محصول، قیمت، تبلیغ، توزیع و بازار مورد نظر، بررسی می کنیم.
    تکنیک گروه اسمی:
    فن گروه اسمی جنبه های رای دادن بدون بحث های محدود ترکیب می کند که توافق به دست می آید و شما بتوانید به یک تصمیم گروهی برسید.
    چه موقع از فن تکنیک گروه اسمی استفاده می شود ؟
    1- با موضوعی بحث انگیز، حساس، دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور می کنید عقیده های ضد و نقیض و ده ها دلیل جزئی و تفصیلی ممکن است بحث را فلج سازد.
    2- می خواهید مشارکت مساوی همه ی اعضا را تضمین کنید.
    3- علت اساسی و ریشه ای یک مسئله را شناخته، ولی شناخت نحوه ی اقدام و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های بسیار مشکل است.
    تکنیک سینکتیکس:
    واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدگیر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بی بهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای بر انگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند.
    به طور کلی فرآیند به کار گیری این روش عبارت است از:
    1- شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره ی آن (شناخت جوهره)
    2- ارتباط دادن جوهره ی به دست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه)
    3- کشف راه حل هایی برای موضوع مشابه (راه حل های مشابه)
    4- تلاش برای تبدیل راه حل های به دست آمده به راه حل های نهایی برای مشکل اصلی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عوامل مؤثر در کیفیت و کمیت رابطه زناشویی
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی جنسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-14-2013, 12:50 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد