نوشته اصلی توسط
ahour
سلام من مدتی هست که با آقایی رابطه دارم ایشون قبلا ازدواج کرده و الان تنها زندگی میکنه اما مشکل اینجاست که از همسرش به طور رسمی جدا نشده و قانونا هنوز متاهل هست اما واقعیت اینطور نیست اون تنها زندگی می کنه و از همسرش حمایت مالی می کنه البته در میهمانیها و جشنها با هم شرکت میکنند ، مشکل هم از اینجا شروع میشه تا زمانی که قرار نباشه میهانی برن رابطه ما خوبه اما در این جور مواقع من به طور کاملا ناخودآگاه پرخاش می کنم و ناراحتیم را از این موضوع بیان میکنم و این موضوع منجر به اختلاف و بعضا دعوایی شدید میشه و هر بار با این عنوان که مجبورم به خاطر آبروی این زن باهاش همراهی کنم اون از پس خودش برنمیاد و من باید مثل یک پدر از او حمایت کنم قضیه تمام که نه مختومه میشه و میشه آتش زیر خاکستر اما دفعه بعد دوباره شروع میشه البته من فکر می کنم عکس العمل من کاملا طبیعی هست اما این آقا قبول نمیکنه و هر بار من متهم میشم به بهانه گیری و البته که بچه بازی و هر بار که می خوام به این رابطه خاتمه بدم نمیزاره و هر بار به یه نحوی به قول خودش از دلم در میاره توجیهش هم از اینکه به طور رسمی جدا نمیشه میگه باید اون بخواد باید اون به جایی برسه که نخواد ادامه بده شاید اون زن حالا حالا ها نخواد به شکل رسمی جدا بشه چون در اون صورت دیگه حمایت این مرد را به این شدت نخواهد داشت الان داره راحت زندگی می کنه خونه و زندگی مستقل و رها و آزاد ، بدون محدودیتهای یک زن مطلقه و تنها کسی که این وسط داره عذاب میکشه من هستم ، نمی دونم دیگه باید چه کار کنم مستاصل و خسته شدم دیگه کم آوردم خواهش می کنم راهنمایی کنید چه کار کنم